۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۶

علی جلوه ای از حقیقت مطلق/ چشم تو ادراک غیب آموخته

علی جلوه ای از حقیقت مطلق/ چشم تو ادراک غیب آموخته

اردبیل - خبرگزاری مهر: نام حضرت امیرالمومنین علی (ع) آنچنان با روح و جان ما گره خورده که اگرهمه ایام سال از آن سخن گفته شود، باز از تازگی و طراوت آن نمی کاهد. عشق به او عشق به همه خوبیهاست. گویی اندر ضمیر این گنجینه خلقت، گنجی نهان، نهاده اند که از دل اگر بر آید در آسمانی نگنجد.

به گزارش خبرنگار مهر، اما اختصاص او به یک مذهب و آیین خاص جفایی بزرگ در حق دیگران است. مگر می شود آفتاب عالم فروز، بر بخشی بتابد و بر بخشهایی نتابد؟ لیکن صد افسوس که ترجیح عده ای بر این است که خفاش صفت، پشت به آن بنشینند. چه باک؟ شب پره ای اگر نور آفتاب نخواهد مگر قادر است از رونق بازار آن بکاهد.

نیست خفاشک عدو  آفتاب                                او عدو خویش آمد در حجاب

چگونه است که نور پر تلاءلو علی، بعد از هفت قرن بر جلال الدین محمد مولوی می تابد اما به تعدادی که بذر نان و نوای خود را بر سرزمین شوره زار عناد و سر کشی کاشته اند نمی تابد. آنها  هم قسم تاریخند که از این نور بهره ای نگیرند. اما بگذار مولوی بگیرد و جان خود و ما را از آن سیراب سازد.

ای علی که جمله عقل و دیده ای                         شمه ای واگو از آنچه دیده ای

یا تو واگو آنچه عقلت یافتست                              یا بگویم آنچه بر من تافتست

از تو بر من تافت چون داری نهان؟                          می‌فشانی نور چون مه بی زبان

این سخن جلال الدین محمد بلخی است. کسی که نسبتش از حیث مذهبی و حتی نسبی به خلیفه اول، ابوبکر می رسد و از حیث ارادت به علی. بنابراین سخن، بر سر مذهب و آیین بخصوصی اعم از شیعه و سنی و حتی مسلمان و غیر مسلمان نیست. بلکه بر سر عناد عده ای است که برای خاموش کردن این صدای الهی، طغیان تاریخی دارند.

ای روزگار کاش به جهان یک علی دیگر می دادی...

اما مگر صدای عدالتی که بعد از چهارده قرن، حتی در گوش جرج جرداق مسیحی  طنین انداز است، برای یک مسلمان عدالتجویی، خاموش شدنی است؟ وصف او از زبان جرج جرداق به چند بار شنیدنش می ارزد:

"... ای روزگار کاش می توانستی همه قدرت هایت را، و ای طبیعت، کاش می توانستی همه استعدادهایت را در خلق یک انسان بزرگ، نبوغ بزرگ و قهرمان بزرگ جمع می کردی و یک بار دیگر به جهان ما یک علی دیگر می دادی..."

شگفتا که این اوصاف از زبان هزاران حق طلب جاری شد که حتی دل در گرو مسلک و آیینی دیگر داشتند، اما  از زبان معاصرین خود علی که قرآن تفسیر می کردند، جاری نشد. قصه پر غصه تاریخ ما همین نکته است.

حدیث  فریاد بی مخاطب علی که به تعبیر زیبا و در عین حال اندوه بار خود امیرالمومنین، "میوه نارس زمانه" است. باید  صدای او  را از دل تارخ شنید و به گوش جان سپرد. حدیث ما با علی، حدیث دلهای سوخته و قصه نجواگری غریبانۀ  او با نخلستانهای کوفه است.

حدیث سر نهادن بر آستان خانۀ گلین علی و مسجد و محرابی که یادآور "فزت و رب الکعبه" است. گویی صدای علی از بالای منبر آن مسجد و از عمق تاریخ هنوز هم در گوش جان ماست که می فرمود: "...ای مردم با من چنان که با جباران سخن می گویید، سخن مگویید و آنگونه که از تند خویان فاصله می گیرید، ازمن کناره مجویید. با ظاهر آرایی و ظاهر سازی، با من معاشرت نکنید و گمان نکنید که شنیدن سخن حق بر من سنگین است. نمی خواهم مرا بزرگ انگارید کسی که شنیدن سخن حق بر او گران باشد رفتار کردن او بر مبنای حق و عدالت دشوارتر خواهد بود". (نهج البلاغه خطبه 216)

و علی شهید شد؛ اما نام او در اذهان حقیقت جو زنده ماند و لذا سب علی در دستور کار معاویه قرار گرفت. معاویه دریافته بود که اگر نام علی بر زبانها باشد کار حکومت او تمام است، و لذا نامگذاری علی بر هر طفل نوزادی، در کلیه بلاد اسلامی قدغن شد. حضرت سید الشهدا برای پاسداشت این نام مبارک همه فرزندان ذکور خود را علی نام  نهاد و فرمود اگر خداوند صد پسر دیگر نیز به من عطا فرماید همه آنها را علی نام خواهم نهاد.

علی شهید شد در حالیکه نماز در میان دو لبش ماند

حال در آستانه 21 رمضان دیگر از سالهای پر شمار تاریخ  قرار داریم. ما بار دیگر بر این واقعه بزرگ سوگواریم. اما  قطعا عزای دیر پا  و همیشه ماندگار ما برای این نیست که چرا علی شهید شد.

مگر شخصیتی مانند علی (ع) که تمام وجودش آکنده از شهادت طلبی است، قرار بود در بستر بیماری و با هزاران عارضه از عوارض پیری از دنیا برود، خیر، مرگی در میان خور و خواب، شایسته دنیا طلبانی مانند عمروعاص، معاویه و شریح قاضی است که حمالها تابوتهایشان را حمل کنند و بر چشم فتنه گرشان خاک بپاشند.

هیچ وقت چنین مرگی را علی آرزو نمی کرد. انتخاب او مرگی توام  با شهادت بود. پس اندوه تاریخی ما برای چیست؟ به ظلم و حماقت امتی که گفتند مگر علی نماز می خواند که در مسجد شهید شود؟! علی و محراب؟!

بی جهت نیست که تقدیر الهی بر این قرار گرفت که علی در حال اقامه نماز و بر محراب عبادت شهید شود تا حداقل این قضاوت و تبلیغات مسموم به تاریخ انتقال نیابد و چهره تاریخ را نیالاید. به تعبیر جبران خلیل جبران، علی شهید شد در حالی که نماز در میان دو لبش ماند.

حتی غم ما بر این نیست که چرا حق علی پایمال شد که به قول شریعتی خود این سخن، تعبیر درستی نیست بلکه  باید گفت، حق مردم پایمال شد. چرا که علی خود، حق است و جلوه ای از حقیقت مطلق.

علی (ع) قربانی یک جفای بزرگ تاریخی

آری غم و اندوه ما بر این است که علی قربانی یک جفای بزرگ تاریخی شد. و در اصل قربانی جهالت خشکه مقدسی ها از یک طرف و عقده های ناشی از  دنیا طلبی دوستان دیروز و دشمنان امروز از طرف دیگر و کینه های چرکین عصبیت های قبل از اسلام از طرف دیگر. و بالاخره کار به انتقام جویی کشته گان بدر از اولین ایمان آورنده به اسلام  کشید.

چه واقعۀ غمباری. انتقام رذیلت از فضیلت! مرز حق و باطل باید چقدر روشن و شفاف می بود که این کج فهمی اتفاق نیفتد، اما افتاد. آری غلبه با سحر ساحران افتاد. ترکیب این خصومتها به شمشیر زهرآگین جهالت بدل گشت و با فریاد "لا حکم الا لله" بر فرق مبارک فرود آمد.

بر این جنایت حماقت آلود چه نامی می توان نهاد، جز اینکه همنوا با عرشیان و انبیا و اولیا و انسانیت برسوگ این مصیبت بزرگ نشست.

......................

مالک رضایی

کد خبر 2333756

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha