اين نويسنده و پژوهشگر ادبيات ، درگفت و گو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، با بيان اين مطلب افزود : در خصوص اينكه ترجمه به دست مترجمان صالح انجام شود ، كاري نمي توان كرد ، چرا كه نه مي توان گفت چه كسي ترجمه كند و نه مي توان آن چيزي كه ترجمه شده است را ، بررسي كرد و روشن در مورد آن نظر داد ، اندك اندك پس از آنكه چند كتاب به فارسي برگردانده شد آن خواننده مي تواند درباره ترجمان ، ديدگاه و داوري سنجيده و درست به دست بياورد.
دكتر ميرجلال الدين كزازي خاطر نشان ساخت : اين كه پيش ازكار ترجمه ، بخواهند آن را ارزيابي كنند و يا مترجمان را از اين كار باز دارند ، به عقيده من شدني نيست ، ترجمه كاري فرهنگي است كه خواه ناخواه مانند هركارفرهنگي ديگر اندك اندك آشكار خواهد شد كه بر چه پايه و مايه اي هستند و در ترجمه هاي ادبي و كتابهايي كه داراي ارج و ارزش هستند ، جامعه فرهيخته و ادب دوست خود به خود آن ترجمان خام دست را به كار نخواهد برد.
وي تصريح كرد : داستان حق تاليف به نويسنده اثر، به تيغ دو دم مي ماند ، از ديدي اين كار روا نيست كه بدون دستور و اجازه نويسنده اثر او را به فارسي برگردانيم ، از ديدي ديگر دركشوري مانند ايران بيشتر پايه بر ترجمه نهاده شده است در قلمرو نويسندگي به ويژه از ديد چندي و چوني آنچه نويسندگان ايراني مي نويسند دربرابر آنچه در جهان نوشته مي شود توان هم آوردي و برابري ندارد.
دكتر ميرجلال الدين كزازي در پايان گفت و گو با مهر، گفت : اگر ما حق التاليف را چونان حقي جهاني بپذيريم ، با تنگنا و دشواري روبه رو خواهيم شد براي هر كتابي كه مي خواهيم به فارسي برگردانيم بايد از نويسنده اجازه رسمي و نوشتاري بستانيم به هر روي كمترين زيانان اين است كه دراين روند درنگ و كندي خواهند افكند و هرروي سودي دارد و زياني دارد. به هر كدام از اين دو ديد بنگريم به يك ديدگاه متفاوت با ديگري خواهيم رسيد.
نظر شما