به گزارش خبرنگار مهر، دستهای زخمیاش ساقههای چوب را تاب میدهد. اطرافش از خرده چوب و خاک اره پر است. بوی نم و چوب خیس خورده با بوی رنگ مخلوط شده. هنوز 13 سالش نشده. میپرسی نفست نمیگیرد در این هوا؟ نگاهت میکند و میگوید: «هوا؟ مگه چطوریه؟...» صورت روستایی اش معصوم تر از این است که معنای قوانین کار را بداند. ریههایش هم به بوی رنگ و نم عادت کرده همانطور که دستهایش به زخمهای چکش و میخ.
کارشان همین است: به هم بافتن رشتههای پخته شده چوبی و ساختن سبد. سبدهایی که در آشپزخانهها برای میوه، نان یا سبزی استفاده میشوند و طرفدارانی در میان سنتیپسندها دارند.
«صرم» یک روستای کوچک و باستانی در بخش کهک است که روزی هکتارها باغ انار و انجیر داشت اما دیو خشکسالی تنها یک باغ را به جا گذاشته است. با این حال مردم این روستا هنوز توکل خود را به خدایی که رزاق است از دست ندادهاند و روزی خود را از راههای مختلف به دست میآورند. آنطور که دهیار صرم میگوید بیشتر مردم این روستا از طریق تولید زغال امرار معاش میکنند. زغالهایی که چاهکهای تولید آن بیرون روستا دودی به پا کردهاند.
یکی دیگر از راههای امرار معاش مردم صرم صنایع دستی است. قالی بافی، سبد بافی و کار با چوب اینجا پرطرفدارتر است. علی حاج احمدی، پسرک 13 سالهای که در کارگاه سبدبافی کار میکند، میتواند در 10 دقیقه یک سبد ببافد. حتی رکورد هشت دقیقه را هم زده.
بغل دستیاش محمد هاشمی هم 10 دقیقهای یک سبد میبافد. 23 سالش است و دیپلم کامپیوتر دارد. از کارش راضی است. میگوید اگر تند کار کنم حقوقم تا ساعتی 5 هزار تومان هم میرسد. « برادرم مهندس کامپیوتر است اما درآمدش بیش از من نیست. »
«چوبها از کارخانه میآید. با اره دو تا بیضی بزرگ و 5 تا بیضی کوچک میبریم. ترکهها از ملایر میآید. اول آشغالهایش را جدا میکنیم و بر حسب اندازه دستهبندی. بعد خیس میکنیم و میپزیم تا پوستشان راحت کنده شود و انعطافپذیری پیداکند. مرحله بعد بافتن سبد است و پس از آن رنگ کردن. »
هادیان، مدیر این کارگاه 15 سال از عمر 32 سالهاش را صرف این کار کرده است. میگوید بازارشان چندان خوب نیست. با قیمتهای چینی نمیشود رقابت کرد. شرایط کارگاه هم تعریفی ندارد اما زمینی برای ساخت کارگاه جدید ندارند. بازارچهای هم نیست تا اجناسشان را عرضه کنند: «10 سال است که پروانه کسب به ما دادهاند اما حتی نیامدند بپرسند حالت چطور است... »
از کارگاه سبدبافی که بیرون بیایی، چند قدمی بیشتر راه نیست. 6 مرد با 6 الک سبزیهای خشک شده و خرد شده را از ساقهها و چوب خشکها جدا میکنند. بخشی از مردم این روستا، همین سبزیهای خشک شده را وسیله امرار معاش قرار دادهاند.
در مسیر امامزاده طفلان که دو تن از نوادگان امام زین العابدین(ع) هستند، بوی نان از در باز یکی از خانهها هر رهگذری را به سوی خود میکشد. چند خانم چادرها را به کمر گره زدهاند و نان محلی میپزند. کار کردن در روستا مرد و زن ندارد. هر کسی باید تلاش کند تا چرخ زندگی بچرخد.
آنطور که دهیار میگوید این روستا 2 هزار و 370 نفر جمعیت دارد که آخر هفتهها بین 500 تا 700 نفر اضافه میشوند. حضور اتباع خارجی هم به خاطر تولید زغال، پررنگ است.
صرم یکی از جذابترین روستاهای بخش کهک قم است که یک روز پنج شنبه اگر با یکی از تورهای بوم گردی استانداری همراه شوی، میتوانی به راز جذابیتهایش پی ببری. راز یک زندگی چند هزار ساله با تمام بیش و کمهایش.
میگویند صرم یک روستای تاریخی است با قدمتی حداقل سه هزار سال پیش. اینجا حتی حرف و حدیثهایی از توفان نوح و شهر شلموتی که در این توفان ویران شده را خواهی شنید. مردم این روستا معتقدند گورستانی که در نزدیکی این روستا به نام گورستان گبر میشناسند، باقیمانده همان شهر شلموت است.
با این حال داخل روستا که میشوی، چندان اثری از یک بافت تاریخی روستایی نمیبینی. مسجد عهد صفویه و حمام قدیمی این روستا تخریب شده و بیشتر خانههای مسکونی به سبک ساختمانهای بدقواره شهری ساخته شدهاند. آنهایی هم که بافت و مصالح بومی و قدیمی دارند، به خرابه تبدیل شده و محل سکونت نیستند.
از محوطه روستا که بیرون بیایی، پنج دقیقه کافی است تا با خودرو به تپه صرم برسی. تپه باستانی صرم یکی از نشانههای تاریخی بودن این روستا است که در 15 کیلومتری جنوب شرقی جاده کاشان حد فاصل میان راه روستای خورآباد و صرم قرار دارد.
این تپه از سال 78 در فهرست آثار ملی ثبت شده و آخرین فصل کاوش در آن چند روز قبل به اتمام رسیده است و هنوز آثار حضور کاوشگران را می شود دید. ته سیگارهایی که اینجا و آنجا افتاده هم حکایت از تنهاییهای بیپایان محافظان این تپه باستانی دارد.
آفتاب ساعت 10 ظهر شلاق برداشته و روی سر و صورتت میکوبد. ندیدن عملیات کاوش حسرت برانگیز است با این حال محوطهای که توسط کاوشگران حفر شده و با کاهگل محافظت میشد، نشانههایی از یک گورستان سه هزار ساله با خود دارد.
ظروف سفالی خاکستری رنگ لولهدار، لاوکها (ظرف چوبین بزرگ و مدور دارای لبه ای کوتاه)، لیوانها، فنجانها و خمرهها و... اشیای فلزی مفرغی چون سرپیکان، خنجر، زیورآلات، دستبند و حلقه از جمله اشیای ارزشمندی بوده که در گذشته در این تپه کشف شده است با این حال مسئول حفاظت از این منطقه باستانی میگوید در کاوش اخیر اسکلتهایی با سه هزار سال قدمت کشف شده که حتی گوشواره زنان قابل بهرهبرداری تاریخی است.
یکی از اعضای گروه یک تکه سفال پیدا میکند. سعید ابراهیم پور، راهنمای گروه می گوید سفال سیاه است اما قدمت این مکان بیشتر با سفال خاکستری جور درمی آید.
شوخیها درباره سرقت فرهنگی و پیگرد قانونی شروع میشود. یکی از اهالی روستا که با گروه همراه است میگوید پیش از شروع حفاظت میراث فرهنگی در این منطقه چند نفر از اهالی چندین قطعه سفال از این منطقه کشف و سرقت کردهاند اما هیچ وقت نتوانستهاند آن را بفروشند.
۳۵۰۰ سال پیش، هنگامی که مردمان حاشیه شمالی کویر مرکزی ایران، گل رس را با چرخ سفالگری به بشقاب و کوزه و کاسه تبدیل می کردند، آن را در کوره هایی مخصوص می گذاشتند تا برای مدتی طولانی در معرض حرارت مداوم آتش، بیشترین میزان دی اکسید کربن را جذب کند و خاکستری شود بر این ظروف که مدت ها پیش نوع سیاهش ساخته می شد، نام سفال خاکستری گذاشتند.
کارشناسان ریشه سفال های خاکستری را در سفال های خاکستری _ سیاه می دانند که در عصر برنز یعنی در هزاره سوم پیش از میلاد توسط هنرمندان و صنعتگران بخش حاشیه شمالی کویر مرکزی ساخته میشد.
بند و بساطت را جمع می کنی تا اردوی بوم گردی را در روستای دیگری از بخش کهک ادامه بدهی اما فکرت پیش صرم، سبد، زغال و تپه باستانی اش می ماند. پیش گورهای تاریخی و افسانه های باورنکردنی. پیش مردمی که روزگاری سفال خاکستری می ساخته اند و امروز زغال سیاه.
همه جای این روستا پر از نشانه است. نشانههایی از تمدنی که در دل کویر قم وجود داشته. داستان توفان نوح ساختگی باشد یا نباشد، مردم این روستا بار این قصه قدیمی را تا همیشه به دوش میکشند...
...............................
گزارش: زینب آخوندی
نظر شما