* درايران به راحتي مي توان نسل نمايشنامه نويسان حرف را منقرض كرد .
* افتتاح " بانك نمايشنامه نويسي " ايده خوبي بود كه اميدوارم انجمن نمايشنامه نويسان آن را به عمل تبديل كنند .
* اگرما نمايشنامه ضعيف داريم به همان ميزان كارگردان و بازيگر ضعيف داريم اين رشد بايد همه جانبه باشد .
* كسي كه دروس عمومي را خوب تست مي زند فوق ليسانس ادبيات نمايشي قبول مي شود ولي آنكه نمايشنامه نويس بالقوه اي است پشت درها مي ماند .
* واژه تئاتر يعني " مكان ديدن " شما تا وقتي مكان نداشته باشيد نمي توانيد جهان تئاتري بسازيد .
شكلك - نوشته نغمه ثميني
مهمترين معضلي كه نمايشنامه نويسان امروز ما با آن روبروهستند كدام است ؟
مشكل نشر ؛يعني ناشران حاضر نيستند اين ريسك را بپذيرند وبه سمت انتشارنمايشنامه بروند. نمايشنامه نويسي ، دنياي خلق وتوليد است وكارتوزيع وارائه آن برعهده كساني ديگراست . بديهي است كه انتشارنمايشنامه مي تواند جايگاه خوبي براي توليد آثاراوباشد .
بالطبع اگراين مشكل وجود نداشته باشد بخش عمده اي ازمسايل نمايشنامه نويسان نيزحل مي شود. مساله ديگربه خود تئاتريها بازمي گردد واينكه چقدرنمايشنامه نويسي را جدي مي گيرند . به جزعده معدودي از قديمي هاي تئاتر،نمايشنامه نويسي كه به طورثابت نمايشنامه نويس باشد ،نداريم .
گاهي برخي كارگردان ها ازسرتفنن خودشان متون خود را مي نويسند واين جريان باعث مي شود كه دربلند مدت نسل نمايشنامه نويسان حرف ما را منقرض كنند براي برخي نمايشنامه آنقدرجدي نيست كه بين كارگرداني ونمايشنامه نويسي تفكيك قايل بشوند واين دومقوله را جدا ازهم بدانند . دراين ميان البته استثناء هايي هم هستند . كساني كه هم زمان هم نمايشنامه نويس وهم كارگردان درخشاني به شمارمي آيند.
چرا چاپ نمايشنامه براي ناشران ريسك به حساب مي آيد ؟
ناشران براين باورند كه مخاطب ايراني نمايشنامه نمي خواند . ولي ناشران يك چيزرانبايد فراموش كنند وآن هم وظيفه فرهنگ سازي است . با اينحال هيچ ناشري ازاينكه سه الي چهارسال متوالي نمايشنامه چاپ كرده ناراضي نيست . به نظرم ناشران ازبازده كارمي ترسند والبته ترسشان هم طبيعي است ولي من اطمينان دارم كه اگردراين زمينه سرمايه گذاري بشود شايد درسال اول پاسخي گرفته نشود ولي مطمئنم درسالهاي بعد نتايج راضي كننده اي حاصل شود با يك حساب سرانگشتي مي توان حدس زد كه فقط درتهران چهارالي پنج هزاردانشجو وعلاقمند فعال تئاتروجود دارد كه براي تيراژ2000نسخه اي نمايشنامه متقاضايان خوبي هستند . با اينحال معتقد هستم كه بدون يارانه دولت راه به جايي نخواهيم برد چون درتمام دنيا تئاتربا حمايت دولت زنده است .
بجزبحث انتشارآيا جاي ديگري را مي توان جايگزين اين مساله كرد كه نمايشنامه نويس بتواند ارائه اثركند؟
ايده اي سالهاي پيش درانجمن نمايشنامه نويسان مطرح شد به نام " بانك نمايشنامه " كه درآن نمايشنامه نويس مي توانست به راحتي اثرخود را ثبت ودرمعرض استفاده عموم قراربدهد . اميدوارم اين ايده دنبال وبه نتيجه برسد . دوم بحث نمايشنامه خواني است كه اين روزها بسيارمتداول شده است . هرچند كه بعضي ها اين مقوله را با " مقدمات اجراي تئاتر" اشتباه مي گيرند ، ولي اتفاق خوبي است. به نظرم هرچه در امر نمايشنامه خواني اصولي ترومعتبرترگام بردارد ، نتايج خوبي مي گيرد ودررشد وارتقاء آن نيزموثراست .
ترجمه آثارنمايشنامه هاي خارجي چه تاثير ي بر مقوله نميشنامه نويسي در ايران دارد؟
مترجمان درزمينه نمايشنامه فعال هستند ولي تعادلي بين چاپ نمايشنامه هاي ايراني وخارجي بايد برقرارشود . با اينكه نمايشنامه هاي خارجي ، نمايشنامه هاي خوبي مي توانند باشند ولي پاسخگوي نيازمخاطب ايراني نيستند . من تجربه تلخي دارم كه به سال ها قبل بازمي گردد . تصميم داشتم يكي ازنمايشنامه هايم را چاپ كنم . با اينكه آن نمايشنامه اجرا شده وكاملا شناخته شده بود با اينحال كسي با شرايط طبيعي حاضربه چاپ آن نبود . وحتي برخي ازناشرها پيشنهاد مي كردند كه براي چاپ نمايشنامه بايد ازجيب خرج كرد. متاسفانه اين تفكركه فروش نمايشنامه هاي خارجي بيشتراست ، وجود دارد وغالب است وهمين امرسبب شده تا ناشران به سمت نمايشنامه هاي ايراني نروند . اين درحالي است كه سرمايه گذاري دربخش ادبيات داستاني ما امروزجواب داده ونويسندگان به نامي هم معرفي شده اند كه همگي درابتداي نوشتن ناشناخته بودند .
ادبيات دراماتيك امروزما پاسخگوي نيازفرهنگي كشورما نيست زيرا فرغ را دستمايه خود قرارمي دهد ؛نظرتان در باره اين گمانه چيست؟
چندان مخالف نيستم . چون ما سنت نمايشنامه نويسي خيلي قديمي نداريم وهنوزدرحال تمرين كردن هستم . بماند ازاينكه آثاردرخشاني هم درطول تاريخ ادبيات نمايشي ايران ظهوركرده اند . اين حرف درست است ولي غيرمنصفانه بودنش درمحكوم كردن فقط نمايشنامه نويسي است . اگرما نمايشنامه هاي ضعيف داريم به همان ميزان كارگردان وبازيگرضعيف داريم . ممكن است حرف شما درست باشد ولي من معتقدم اين رشد بايد همه جانبه صورت بگيرد . ما بايد با هم رشد بكنيم .
اگرنمايشنامه اي قدرتمند باشد مي تواند ضعف كارگرداني را بپوشاند ؟
بايد بگويم ازاواسط دهه هفتاد به اينطرف شاهد ظهورآثاربسيارمهمي ازنمايشنامه نويسان جوان وپيشكسوت بوده ايم . اما بدانيم كه هميشه خطررنگ ولعاب نوستالژيك ما را تهديد مي كند . اصلا ترديدي ندارم كه نمايشنامه " دعوت " ساعدي و" شهرقصه " مفيد اثرخوبيست ولي اگربيست سال اززمان كنوني بگذرد . شايد ما فكركنيم چه آثارخوبي درهمين دهه نوشته شده منتهي چون ما درگيرآن هستيم متوجه اش نمي شويم .در عين حال خيلي موافق اين حرف نيستم كه نمايشنامه خوب مي تواند نقص كارگردان متوسط را بپوشاند . چون متن خوب هم پيچيدگي شخصيت دارد وهم چند لايه است وبالطبع يك كارگردان متوسط نمي تواند اين پيچيده گيها وچند لايه بودن را دريابد وآنرا روي صحنه نشان دهد .
چه كاركنيم كه استثناء ها تبديل به قاعده شوند ؟ يعني هرازچند گاهي فقط يك نمايشنامه خوب نداشته باشيم ؟
اول اينكه آموزش نمايشنامه نويسي را بسيارجدي بگيريم وفقط به جوشش دروني اكتفا نكنيم . دوم نيازبه كمكهاي دولتي است تا نمايشنامه نويسان وكلا اهالي تئاتربا اتفاقهاي روزجهان آگاه بشوند سومين مساله مهمتراينكه همانطوركه قبلا گفتم نيازبه بسترومحلي است كه نمايشنامه نويس اثرش را درآنجا ارائه كند . وقتي عرضه وتقاضا به يك حد متعادل وخوبي برسد ، خود به خود بسياري ازمشكلات هم حل مي شود واين آغازيك جريان تئاتري است كه مي تواند كمتربه استثناء ها اكتفا كند .
چه مشكلي اين تصور را بوجود آورده كه آموزش آكادميك درنمايشنامه نويس شدن راهگشا نيست واين جريان را نسبت به خود بي اعتماد كرده ؟
يك بخش برمي گردد به دانشجويان وبخش ديگربه گزينش وسيستم آموزشي ارتباط پيدا مي كند معمولا كسي كه دروس عمومي را خوب تست مي زند مي تواند فوق ليسانس بخواند ولي درمقابل پيش مي آيد كه آنكه نمايشنامه نويس قوي است پشت درها مي ماند . اين طرف هم بايد پرسيد ، اساتيد چقدرتلاش مي كنند تا باوركنند اين دانشجويان ازنسل اطلاعات وكامپيوتروسرعت هستند وچقدرخود را با آنها آراسته مي كنند ؟
تعداد فارغ التحصيل بيكاردرزمينه تئاتردراين چند سال بسيارافزايش يافته واين جريان روند صعودي را طي مي كند . چه بستري براي جذب آنها لازم است ؟
اگرتئاترشهرما دوتا بشود، رشد تئاتري اش هم دوبرابرمي شود واگرسه تا بشود ، سه برابر، ما نيازمند فضاي تئاتريم . ازآنطرف هم فرهنگسراها نتوانستند پاسخگوي اين نيازباشند . واژه تئاتريعني "مكان ديدن " شما تا وقتي مكان نداشته باشيد نمي توانيد تئاتري را بسازيد . ضمن اينكه دانشجويان امروزي زود مي خواهند به نتيجه برسند . اين هم مشكلي است .
اولين قدم براي بهترشدن اين وضعيت چيست ؟
خيلي ساده است .كمي پول مي خواهد ومقداري هم علاقه . اولين پيشنهادم ساختن مكان تئاتري ديگردرسريع ترين زمان ممكن . حرفهاي ما به بن بست مي رسد تا زمانيكه فضاي تئاتري ما همين يك تئاترشهر باشد . شما نمي توانيد به كسي كه 30سال است تئاتركارمي كند بگوييد نوبت شما تمام شده وحالا نوبت ماست . همه حق كاركردن دارند تا زمانيكه توان آنرا داشته باشند .
شما ممكن است به من بگوييد چون ده نمايش درآنجا اجرا كردم پس ديگربايد بروم وجايم را به كسي ديگربدهم ولي چرا ؟ من هنوزتوان تجربه كردن دارم ومي خواهم تجاربم را كاملتركنم . بنابراين ساختن يكي دو تئاترشهرديگرضروري است .
يك مديرفرا دست هوشمند مي تواند برتمام اين مشكلات فائق بيايد . ما نيازبه مديري داريم كه به تصميم گيرندگان فرا دست خود بگويد تئاترنشانه تمدن است . تئاترنمي تواند جايش را به سينما بدهد . تئاترهميشه جايگاه خود را داشته ، دارد وخواهد داشت : يك چيزي كه دراين بحث فراموش مي كنيم تئاترشهرستانهاست . اصلا نبايد اينطورباشد . مثلا اگردرتبريزنمايشنامه نويس خوبي داريم او نبايد فكركند كه حتما بايد درتهران نتيجه بگيرد . شما به روزي فكركنيد كه تئاترشهرستان رشد كند درآنصورت اين من هستم كه بايد مثلا به تبريز بروم وجايگاه خودم را پيدا كنم . تئاتراگربه ذات خود بازگردد . مطمئنا مخاطبش را هم مي يابد .
ما هم مثل شما اميدواربه آينده ايم . متشكرم .
نظر شما