به گزارش خبرنگار مهر، گذری تاریخی به این تکیه حکایت های بسیاری دارد.
قم؛ سنه 1216 هجری قمری: باز عاشورا آمده و در شهر ولولهای افتاده. از تمام شهر که نه از تمام ایران مردم به خیابان عسکر خان آمدهاند. جا برای سوزن انداختن نیست. از انتهای خیابان تا اطراف ساختمان نظمیه و خانه شهردار تا انتهایی که معلوم نیست و گویا به حرم مطهر حضرت معصومه(س) میرسد، تا چشم کار میکند جمعیت است.
زنها با چارقدهای سیاه و روبند روی بامها ایستادهاند و به سر و صورت خود میزنند. مردها هم شال سیاه به کمربسته و کلاه نمدی از سر برداشتهاند. چهرهها را با خاک پوشانده و جبه عزا به تن کردهاند.
بیشتر از 20 گاری با چرخهای بزرگ فلزی و تنههایی که راه برای جولان بازیگران باز کرده، در میان جمعیت حرکت میکند. هر کدام یک تعزیه را اجرا میکند. یک پرده از داستان کربلا. آن یکی داستان علی اکبر را روایت میکند؛ این یکی از قاسم حرف میزند. آن گاری که بیش از همه جمعیت را دور خود جمع کرده، دو تعزیهخوان بیشتر ندارد. یکی جای شمر میخواند و دیگری جای سیدالشهدا(ع).
اشقیا خوانها لباس قرمز و اولیا خوانها لباس سبز به تن دارند. جمعیت اطراف گاریها حلقه زده و با اشک دیده تعزیهخوانها را همراهی میکنند.
قم؛ سال 1302 هجری شمسی: یک سال از تاسیس حوزه علمیه قم به دست شیخ عبدالکریم حائری یزدی گذشته است. آیتالله فاضل لنکرانی که به تازگی از قفقاز به ایران هجرت کرده، از حوزه علمیه مشهد به قم کوچ میکند و در نزدیکی منزل مؤسس حوزه علمیه قم و آیتالله بروجردی ساکن میشود. همان کوچه تکیه آسیدحسن.
محله، محله علما است. تنور عزاداریهای تکیه آسیدحسن و تعزیهخوانی روز عاشورا با تائید و توجه علما همچنان گرم است. وسایلی که تکیه آسیدحسن در تعزیهخوانی دارد، در تمام ایران بی نظیر است. بهترین تعزیه خوانها هم از سراسر ایران روز عاشورا که میشود، خودشان را به تکیه آسیدحسن میرسانند.
آیتالله فاضل 50 سال در تکیه آسیدحسن نماز جماعت به پا کرد و پس از رحلتش، پسرش آیتالله محمد فاضل لنکرانی این کار را ادامه داد. شیخ محمد هم بعدها به دلیل مواضع حقگرایانه مقابل رژیم تبعید شد. پس از بازگشت از تبعید باز به همین تکیه آمد و تا زمان مرجعیت در آن نماز اقامه کرد.
بانیان تکیه آسیدحسن از متمولان قم بودند. کسانی مانند فتحالله، جلال، اسدالله و جواد تکیهای. تکیه آسیدحسن چه در دوران قحطی و چه بعد از آن مأمن مردم رنج دیده و فقیر بود. کم کم بانیان تکیه تصمیم گرفتند ساختمانی برای تکیه بسازند و تکیهای را که تا آن روز یک سکو بیشتر نبود، به بنایی برای زنده نگه داشتن یاد و نام اهل بیت(ع) تبدیل کنند. ساختمان که ساخته شد، جلسات فقط محدود به دهه اول محرم نشد. خیلی زود شهره دروس اخلاقی که با حضور اساتید برجسته در تکیه آسیدحسن برگزار میشد، تمام شهر را در برگرفت.
قم؛ 12 آذر سال 58 هجری شمسی: کوچه مملو از جمعیت است. خبرنگاران روی پشت بامها تا صبح بیدار ماندهاند. درهای تکیه بسته شده تا کسی وارد نشود. ساعت هشت صبح امام خمینی(ره) وارد تکیه آسیدحسن شد تا رای خود به قانون اساسی را به صندوق بیندازد. همراه امام(ره) مردم و خبرنگاران هم آمدند.
آیتالله فاضل، امام جماعت و از بانیان اصلی تکیه آسید حسن یکی از شاگردان ممتاز امام خمینی(ره) بود و با حاج احمد آقا بزرگ شده بود. امام(ره) علاقه خاصی به ایشان داشت . وقتی آیتالله فاضل از امام(ره) خواهش کرد تا رای قانون اساسی را در این تکیه به صندوق بیندازد، امام(ره) قبول کرد.
پیش از آن هم در شکل گیری انقلاب اسلامی و ادامه آن تکیه آسید حسن نقش ممتازی داشت. شبها تا صبح روی بامهای تکیه بلندگوها روشن بود. مأموران سر چهار راه و سه راه مستقر بودند. جوانهای هیئتی از سر شب راهپیماییهایشان را میرفتند و پس از اعلام حکومت نظامی، به تکیه برمیگشتند و تا صبح حرف میزدند و فکر میکردند و شعار میساختند. دست آخر هم قسمت این تکیه بود که با رای امام به قانون اساسی، نقش خود را در انقلاب تکمیل کند.
قم؛ آبان 1393: از ابتدای خیابان آذر تابلوی تکیه آسید حسن راهنماییات میکند. وارد کوچه صد و دوازدهم که میشوی، اولین چیزی که توجهات را جلب میکند، یک ساختمان قدیمی بزرگ است با سردرهای کاشیکاری و ایوانهای زیبای گچبری شده. تابلوی سبز رنگ میراث فرهنگی میگوید اینجا خیابان عسکرخان است. این اسم را قبلاً در یک حمام تاریخی در راسته بازار شنیدهای. اسناد تاریخی میگویند این نخستین خیابان قم است.
پیرمردی که عصازنان عبور میکند، میگوید این ساختمان بزرگ و زیبا که اکنون زیر خروارها غبار فراموشی خوابیده، قبلاً نظمیه بوده. شهردار قم در آن زمان در همین خیابان سکونت داشته و میشود گفت همین کوچه و پس کوچهها اصلیترین معابر شهر بودهاند.
کمی بالاتر درهای سفیدرنگ تکیه آسید حسن نمایان میشود. از سر خیابان چند مسجد و تکیه دیگر هم هست اما هیچ کدام به اندازه تکیه آسید حسن روزگار نگذرانده و قصههای مختلف ندیدهاند. معلوم است درها تازه رنگ خوردهاند و پارچه نوشتهها تازه شسته شده. روی در یک کاغذ A4 نصب کردهاند: دریافت گزارش تصویری عزاداری تکیه آسیدحسن در صفحه اینستاگرام تکیه به آدرس ...
تکیه آسیدحسن امروز هم داستان خودش را دارد. قصه جوانهایی که میآیند تا از خوان رحمت سیدالشهدا(ع) توشه همه عمر را بگیرند.
داخل که میشوی، هادی آتشپنجه، از قدیمیهای تکیه را میبینی که به دنبال مهیا کردن شرایط برای حضور عزاداران حسینی است. آشپزها در زیرزمین مشغول تدارک شام شب هستند و سید رضا موسوی، خادم کهنسال تکیه در حال جارو کشیدن. آتشپنجه از روزهای قدیم تکیه میگوید. تصویری از انبار بیرون میآورد از گاریهای تعزیهخوانها و جمعیتی که روایت عشقشان به سیدالشهدا(ع) روی تکه پوستی حک شده.
آنقدر با حرارت از قصههای این تکیه صحبت میکند که به قول خودش انگار دیروز خدا بوده. از روزهای کودکی که یادش هست آجر روی آجر گذاشتن ساختمانش را تا زمان انقلاب که چطور جوانان معترض را در آن مخفی میکرده تا دهه 70 که جمعیت کثیری از تمام قم به اینجا میآمدند و 11 ماه و 20 روز در سال در این تکیه مراسم مذهبی برگزار میشد.
تکیه آسیدحسن امروز هم داستان خودش را دارد. قصه جوانهایی که میآیند تا از خوان رحمت سیدالشهدا(ع) توشه همه عمر را بگیرند.
آنطور که آتشپنجه میگوید خدمت کردن در تکیه آسیدحسن رسم زیبایی دارد. یک کودک وقتی وارد این تکیه میشود، کارش در دستگاه امام حسین(ع) را با قندگیری شروع میکند. سه قند در یک سینی کوچک میگذارند و استکانهای چای را میچینند. قندها را تازهواردترین عضو تکیه میچیند. مرحله بعدی استکان شوری است. بعد استکان جمع کردن. آشپزخانه و جارو کشی مراحل بعدی است. هر کسی به مرحله چایی ده مجلس امام حسین(ع) نمیرسد. بعد از آن هم کسانی که دانش و استعدادش را داشته باشند، وارد جرگه مداحان و ذاکران اهل بیت(ع) میشوند.
نزدیک 250 سال یعنی هفت نسل از عمر تکیه آسیدحسن میگذرد. خیلیها از این تکیه شروع کردهاند و حالا در مداحی اهل بیت(ع)، طلبگی، کسب و کار، زندگی شخصی و ... از تعالیمش بهره میگیرند. تعالیمی که گذر زمان کهنهاش نکرده و نخواهد کرد.
..........................
زینب آخوندی