راهبرد جديد آمريكا عليه ايران ؛ نا آرامي و تحريك قوميت ها با وعده فدراليسم

به گزارش خبرگزاري "مهر"  اين كنفرانس  در 26 اكبتر سال جاري ميلادي در محل اين انيستيتو در شهر واشنگتن برگزار مي شود و "مايكل لدين" استراتژيست معروف آمريكايي و از مسئولان اين موسسه؛ اداره و رياست جلسه را برعهده دارد.

از مايكل لدين به عنوان مسئول ميز ايران و راهبر پروسه براندازي جمهوري اسلامي در هيات حاكمه آمريكا نام برده مي شود.

اسامي برخي شركت كنندگان در همايش  به اين ترتيب است: دكتر "علي آل طه" پروفسور دانشگاه "شاو"  در رشته جامعه شناسي، دكتر "حسين بور" از جبهه متحد بلوچستان(از گروهكهاي قديمي تجزيه طلب منطقه سيستان و بلوچستان) ، دكتر مرتضي اسفندياري نماينده حزب دمكرات كردستان ايران در آمريكاي شمالي،  رحيم شهبازي از جامعه آذربايجاني هاي مقيم آمريكاي شمالي.

 به گزارش خبرگزاري "مهر" درمتن دعوت نامه اين موسسه آمده است:

"پنج سال پس از انتخاب جرج دبليو بوش، دولت او همچنان فاقد يك خط مشي روشن در مقابل ايران است (حتي عليرغم اين واقعيت كه وزارت امور خارجه آمريكا، ايران را رهبر حاميان تروريسم بين المللي عنوان داده است). اين اواخر هم بررسي مسائل ايران عمدتا حول برنامه هسته اي اين كشور و تا حدودي برخي تحليل ها پيرامون انتخابات رياست جمهوري اين كشور تمركز يافته است. به اين مناسبت به بسياري از سوالات ابتدايي و پايه اي، از جمله سوالاتي پيرامون مسائلي كه حكومت آينده ايران با آن روبرو است، بندرت پرداخته شده است. "

 " مسئله مهم اين واقعيت است كه گرچه ايران داراي گوناگوني قومي و نژادي و شاخه هاي مختلف مذهبي است، اما افراد بسيار اندكي هستند كه به اين امر واقفند كه فارس ها احتمالا اقليتي از جمعيت ايران را تشكيل مي دهند. اكثريت جمعيت كشور متشكل از آذري ها، كردها، بلوچ ها، تركمن ها، و عرب هاي خوزستان  الاهواز هستند. در مقطعي كه رژيم كنوني ساقط شود، اين گروهها ،  بدون شك نقش بسيار مهمي در آينده كشور بازي خواهند كرد. برگزاري اين پانل در انستيتو آمريكن انترپرايز، نمايندگان اين عناصر ناشناخته از مردم ايران را معرفي خواهد كرد، يعني تمامي آن كسانيكه كه درجات مختلفي از سركوب بي سابقه در دوران جمهوري اسلامي را تجربه كرده اند. آنها وضعيت مصيبت بار و اميدهاي خود را براي آينده يك ايران دمكراتيك به بحث و گفتگو مي گذارند. "

به گزارش "مهر" در ادامه  متن دعوت نامه اين موسسه  آمده است : راهبرد جديد موسسات استراتژيك آمريكايي براي پروسه براندازي جمهوري اسلامي در حالي صورت مي گيرد كه راهبرد قبلي آمريكا براي شبيه سازي فروپاشي اتحاد شوروي در ايران با شكست و ناكامي مواجه شد.راهبرد" شبيه سازي فروپاشي شوروي"  در سالهاي 1377-1379 از سوي رسانه ها آمريكايي و بعضا عوامل داخلي آنها در بعضي  مطبوعات و گروههاي داخلي ، با تبليغ اين نكته كه " آقاي خاتمي ، گورباچف جمهوري اسلامي است "  پيگيري مي شد كه با سخنراني معروف و راهگشاي مقام معظم رهبري در سال 79 و افشاي پروژه براندازي آمريكايي، اين جريان به محاق رفت. از سوي ديگر ، برگزاري شكوهمند انتخابات نهم رياست جمهوري كه در آن همه سليقه هاي ممكن سياسي با آزادي كامل  حضور داشتند و پيروزي جريان اصولگرا در اين رقابت ،  بيش از پيش باعث شد مصونيت زيادي را براي نظام جمهوري اسلامي ايجاد شود كه  اين مساله موجب خشم و سردرگمي بيشتر غرب در قبال ايران شد.

شكست "پروسه شبيه سازي شوروي"  به اين معنا بود كه تلاش آمريكا و غرب براي نفوذ در داخل حاكميت و تزلزل " كل" نظام سياسي به بن بست رسيده بود و سياست بعدي طبيعتا بايد متوجه " اجزاء " مي شد، اين شكست وقتي بيشتر اهميت مي يابد كه راهبرد بعدي آمريكايي ها در برپايي زمينه هاي انقلاب موسوم به مخملين در ايران نيز با شكست مواجه شد و تحركات كساني مثل "سازگارا" و طرح "رفراندوم خواهي" نيز با بي اعتنايي و گاها تمسخر مردم به بايگاني موسسات توليد فكر (Think Tank) آمريكايي سپرده شد. عملياتي كردن حربه حقوق بشر در ايران با مستمسك قرار دادن وضعيت " گنجي " هم نتوانست گره كور استراتژي آمريكا در ايران را بگشايد.

در دستور كار قرار گرفتن " مساله قوميت ها" توسط آمريكايي ها در شرايطي صورت مي گيرد كه در ماههاي اخير و به خصوص در جريان رقابت هاي انتخابات نهم رياست جمهوري، بعضي از گروههاي سياسي موسوم به اطلاح طلب  از احساسات قوميت گرايانه براي كسب راي، استفاده كردند  كه متعاقب آن چند نا آرامي با -پيش زمينه قوم گرايانه- در كردستان و خوزستان( كه مستعدترين مناطق براي فعاليت هاي قومگرايانه محسوب مي شود) رخ داد. با نگاهي به گذشته ، معلوم مي شود كه سياست آمريكا در قبال قوميت هاي ايراني بسيار مزورانه بوده است، آمريكايي ها در دوران سلطنت محمدرضا  پهلوي -كه به آنها وابستگي هاي غيرقابل انكاري داشت-  از سركوب قوميت ها در ايران به شدت حمايت مي كردند ولي در شرايط فعلي كه حدس مي زنند مساله قوميت ها به عاملي براي "فرار از مركز" در جمهوري اسلامي تبديل شود، به حمايت گسترده از ناآرامي هاي قومي در ايران روي آورده اند( سخنان سخنگوي كاخ سفيد درجريان ناآرامي هاي كردستان و خوزستان و وعده حمايت رسمي بوش از آزادي خواهان، نشانگر توجه خاص به اين مساله مي باشد).  

گزارش  "مهر" مي افزايد : سرمايه گذاري استراتژيك آمريكا در قوميت ها به قدري جدي است كه آنها "رضا پهلوي" را هم مجبور به تماس و برقراري ارتباط با ناراضيان قومي كرده اند و ماه نوامبر، رضا پهلوي و شهريار آهي( از اعضاي دفتر رضا پهلوي)  با عده اي از فعالان قوم گرا در "برلين"  جلسه داشتند.

به نظر مي رسد، سياست "فريب قوميت ها"  به خصوص كردها ( با ساختن بهشتي رويايي از كردستان عراق) همراه با پيش بردن گام به گام "بحران هسته اي " عليه ايران، به منظور تضعيف نظام و كاهش قدرت مذاكره با جهان خارج( بديهي است كشوري كه درگير منازعات قومي باشد نمي تواند با اقتدار و عزت بر سر ميز مذاكره حاضر شود)  و به انزوا بردن تدريجي ايران ، راهبرد فعلي آمريكا براي مقابله با نظام جمهوري اسلامي باشد.