۱۰ آذر ۱۳۹۳، ۶:۵۳

گزارش مهر؛

یخدان؛ صندوق هایی که امروز بجای خاطرات درد دل صنعتگرانش را در خود دارد

یخدان؛ صندوق هایی که امروز بجای خاطرات درد دل صنعتگرانش را در خود دارد

زنجان-روزگار نه چندان دور در بسیاری از خانه ها صندوقچه هایی بود که "یخدن" یا" یخدان" نام داشت؛ صندوقچه هایی ساده که مخزن خاطرات بود اما این صندوق ها امروز بجای خاطرات، خون دل صنعتگرانش را در خود دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، روزها بانوان خوش ذوق برای این صندوق ها از ترمه های اصیل ایرانی رویه ای زیبا می دوختند و بر تنش می كردند یا قطعه ای ترمه روی آن پهن می شد. درونش هم كه با پارچه مخمل قرمز پوشیده شده بود خلعتی های عروس و داماد را در خود جا می داد.

علی رغم اینكه با ورود صنایع چوبی نوین از جمله گنجه های دیواری، كمدها و دراور های چوبی شیك و صنایع ام دی اف این صندوق های چوبی روبه فراموشی می رفتند اما می شد اثر آن ها را گوشه كنار خانه مادربزرگ ها و پدر بزرگ ها یافت.

صندوقچه سازی

صندوقچه ای چوبی با روكش حلبی نقاشی شده یا روكش مخملی فلز كوب.

جهیزیه عروس های آن روز و مادر بزرگ های امروز باهمین صندوقچه ها جابجا می شد، این كمدهای سنتی گاو صندوق آن ها هم محسوب می شد  طلا و جواهرات، خوراكی های كمیاب، لباس های مهمانی و پلو خوری در دل همین جعبه ها جا می گرفت و یك قفل فلزی بزرگ و زیبا روی آن وسوسه  برانگیز بود تا به جستجوی داخلش بپردازی.

با وجود تنوع بالای لوازم خانگی و انواع كمدهای شیك و زیبای امروزی اما چندیست مردم به سمت صنایع دستی می روند شاید هیچ وسیله ای نتوانسته مانع مرور دوباره خاطرات آن ها (حتی اگر شده با یك جعبه چوبی) شود شاید كاربردهای این صندوق برایشان جذاب است.

به هر حال دوباره به خانه های آنانی كه ذوق هنری دارند بازگشته و بیشترین خرید از جانب نو عروسان است، برای چیدن لوازم و خلعتی های عروس و داماد. تنها محلی كه می توانند خریداریش كنند راسته "صندوق چی لار"  واقع در بازار سنتی زنجان است، راسته ای كه روزهای نه چندان دور محل كسب صندوق سازها یا به تعبیر ترك زبانان "یخدان" سازها بود.

امروز هم همین طور است، از سبزه میدان وارد بازار زنجان می شوم آدرس راسته صندوق سازها را می پرسم ... سه چهار صندوقچه خوش آب و رنگ مقابل مغازه صف كشیده اند، آدرس تولیدی را از همین فروشنده جویا می شوم به سمت تیمچه حاج اسماعیل هدایتم می كند همان تیمچه كه روزگاری بنام "راسته پامبیق چی لار" شهره بود و اینك بنام "آنتیك ساتان نار" معروف است. مغازه كوچك تخته پوشیست عاری از هرنوع زینت، مرد میانسالی میان تخته های برش خورده، روی زمین كنار چراغ نفتی اش نشسته و مشغول چكش كوبی بر یك تكه فلز است كه باید دسته های صندوقچه را تشكیل دهند.

صندوقچه سازی

محمد جعفری متولد سال ۱۳۳۲ خورشیدی است، ده دوازده سال بیشتر نداشت كه به جای مدرسه روانه بازار شد نزد حاج رسول هلیل آبادی كه از قدیمی ترین نجاران زنجان بود نجاری می كرد، "حاج جواد میر محمد رضایی" همان خطاط و مركب ساز معروف زنجان هم آن هنگام در همان حوالی مغازه ای داشت و مشغول نقاشی بود و طرح هایی با چوب برای تزیین درو دیوار خانه ها می ساخت، حاج جواد كه هنرمندی بی نظیر بود شیوه جعبه سازی را به همكارانش آموخت و محمد جعفری نوجوان، نیز در قبال دریافت روزانه ۱۵ قران یا ۱۰ شاهی، نزد استادش شاگردی می كرد و جعبه می ساخت و به گفته خودش بازار جعبه سازی سكه بود.

جعفری می گوید: با ورود چوب های نئوپان و كمدهای آماده، كار ما از رونق افتاد و من به نقاشی ساختمان روی آوردم تا همین پنج سال پیش كه دیگر توان بالا پایین رفتن از نردبان را نداشتم پس تصمیم گرفتم دوباره برگردم سر كار پیشینم و با توجه به تجربه گذشته ام ساخت صندوقچه های چوبی را كه دوباره مورد استقبال مردم قرار گرفته شروع كرده ام.

به صندوقچه های بزرگ و قدیمی داخل مغازه اشاره می كند و می افزاید: صندوق هایی برای تعمیر می آورند كه گاه بیش از یك قرن از عمر آن ها می گذرد.

صندوقچه سازی

می گوید صندوقچه های بزرگ كه طول آن ها یك متر یا بیشتر بود به  "هشدر خان " معروف بودند، این اسم هم به دلیل بزرگی صندوقچه روی آن نهاده شده بود و هم مربوط به نام شهر هشدرخان واقع در باكو بود كه تولید كننده این صندوق ها بود.

در حال فرم دادن دسته های صندوقچه است با چكش قطعه فلزی را روی چیزی شبیه میز فلزی بنام "سندان" فرم می دهد و از گذشته های نه چندان دور بازار زنجان سخن به میان می آورد و می گوید: زنجان صنعت گران ماهری داشت كه متاسفانه یكی یكی از گردونه فعالیت خارج شدند. به سندان پیش رویش اشاره می كند و قیچی زمخت و مخصوص آهنبری اش و یادآوری می كند: این ابزار متعلق به پنجاه سال پیش است، دیگری كسی نمی تواند از این ابزار بسازد.

او "احمد دمیرچی" را  یكی از ابزار سازهای توانمند و بی نظیر زنجان می داند كه هیچ جایگزینی برای او وجود ندارد.

سیگارش را دود می كند و از وضع بازار می گوید  ازگرانی، از پیری می گوید و هزار و یك مشكل، هشت فرزند دارد و روزگارش را از هشت صبح  تا ۱۲ ظهر و از سه تا هفت عصر در همین مغازه نقلی سپری می كند، رادیوی قدیمی روی طاقچه باریك مغازه و بازنشسته هایی كه هر روز برای گپ زدن نزد او می آیند اوقات فراغتش را پر می كند و موتور "ریكس" آلمانیش كه حامل یك خورجین رنگ و رو رفته است، از زیبا ترین دارایی های اوست كه  ۴۶ سال  هر روز  او را از محله "دباغ لر" به بازار می رساند.

صندوقچه سازی

سایزهای مختلف صندوقچه های چوبی روی هم چیده شده اند از صندوقچه های كوچك مخصوص زیور آلات تا صندوق های بزرگ یك متری قرار است هر كدام از آن ها مزین به طرحی زیبا شود. قرار شده برخی را رنگ لاكی بزند همان رنگ مورد پسند قدیمی ها كه با الكل حل می شود و آن قدر با پنبه روی صندوق كشیده می شود تا براق شود، برخی دیگرشان قرار است با قطعات حلبی برش خورده كه با ابزار برجستگی های جزیی هم روی آن ایجاد شده  تزیین شود روی حلبی هم رنگ می خورد و بعد با رنگ طلایی و قالب طرح طلاكوب روی آن نقش می بندد. اغلب  جعبه ها  قهوه ای هستند با طرح طلایی، دسته ها، پایه ها و قفل خوری آن ها نیز گرچه با دستان "محمد صندوق ساز" با حداقل امكانات ساخته شده اند اما بسیار زیبا و ظریف هستند.

جعفری می گوید : جعبه ها را به دلخواه و سفارش مشتری ها آماده می كنم، لازم باشد مخمل های قرمز و صورتی هم داخل آن ها می چسبانم، اغلب مشتری ها برای جهیزیه خرید می كنند و قیمت ها هم از ۵۰ هزار تومن تا ۱۵۰ هزار تومن است.

آقا محمد، سفارش دارد اما حوصله و كشش كار كردن ندارد ساختن هر جعبه  سه چهار روز طول می كشد، حتی سفارش هایی از اصفهان و سایر شهرها دارد اما توان كار كردن ندارد حتی به مشتری هایی كه از سایر شهرها تماس می گیرند و خواستار ارسال تصاویر و نمونه كار هستند پاسخ رد می دهد.

صندوقچه سازی

او می گوید: برخی ها که قدر هنر و صنعت گذشتگان را می دانند و به سنت های گذشتگان خود احترام و ارزش قائل هستند این روزها برای سفارش ساخت این صندوقچه ها اقدام می کنند.

شاگردی ندارد برای دلش كار می كند و اندکی درآمدش، بیمه هم ندارد، آخر وقتی آقا محمد ها كم سن و سال بودند "اوستاكار" ها همیشه  وقتی مامور بیمه می آمد با نگرانی حضور شاگردانشان را كتمان می كردند و اهمیت بیمه آن موقع ها برایشان تبیین نشده بود حالا هم كه دیگر خیلی دیر شده است.

گویی آقا محمد ها هرگز هنرمند نبوده اند، گویی خاطرات آن ها از راسته كفاش ها(طلاسازان امروزی)، از بازار كوچك آن روز، از رضایی ها، هلیل آبادی، شیروانی ها، توسلیان، اسماعیل نوری، چلنگری ها وآنان كه رفتند یا خانه نشین اند مختص خود آن ها بوده و قرار نبوده ما میراث دار آن ها باشیم.

گزارش از سولماز شهبازی

کد خبر 2432412