مراسم پر شور شب احيا در كوي دانشگاه تهران
به گزارش خبرنگار دانشگاهي "مهر"، ديشب، شب نوزدهم ماه رمضان، اولين شب از شب هاي قدر كوي دانشگاه حس و حال ديگري داشت. مسجد كوي با اين كه در روزهاي عادي خيلي بزرگ نشان مي داد جاي سوزن انداختن نداشت. با اين كه جا كم بود اما تا آخر شب مسجد پر بود از آدم هاي متفاوت، آدم هايي با تيپ و شكل هاي مختلف كه شايد غير از نيايش خدا، عامل ديگري نمي توانست اين جوري آنها را كنار هم قرار بدهد.
روشندل دانشجو كه با انگشتان خود دعاي جوشن كبير را زمزمه مي كرد
از در مسجد كه وارد شديم حامد مثل هميشه زود منقلب شد. هر چند كه خيلي ها ايستاده بودند اما بالاخره جاي نشستن پيدا كرديم. سعي كردم از كتاب دعاي بغل دستيم دعا را با مداح زمزمه كنم اما هر چه سعي كردم كلمه ها به نظرم آشنا نبودند. سرم را كه بلند كردم ديدم انگشت هايش را روي خط بريل كتاب مي كشد و بلند بلند گريه مي كند، دوربينم را كه درآوردم ازش عكس بگيرم گفت: "چيه تا به حال نديدي كسي با دستاش خدا را ببينه؟". چي بايد جواب مي دادم؟ فقط نگاهش كردم... .
حجت الاسلام امجد با سخنان خود فضاي مسجد كوي را منقلب كرد
به گزارش "مهر"، دعاي جوشن كبير كه تمام شد حاجي امجد بلند شد براي سخنراني. از يكي از بچه هايي كه پذيرايي مي كرد و خودش را محسن معرفي كرد درباره حاج آقا امجد سوال كردم، گفت: "حاجي امجد با همه فرق داره وقتي صحبت مي كنه همه را تا عرش بالا مي بره با بچه ها خيلي راحته به خاطر همينم بچه ها خيلي دوستش دارن".
محسن مي گفت: "حاجي امجد هر سال شب هاي احياء مياد كوي. خودش هم مي دونه شب هاي احياء كوي دانشگاه بدون حاجي امجد هيچ صفائي نداره. حتي خيلي از بچه هايي هم كه فارغ التحصيل ميشن اين شب ها از شهرستان خودشونو به كوي مي رسونن كه احياء را در اينجا باشن".
ياسر هم كه موهاش را بسته بود و يه چفيه انداخته بود رو دوشش وقتي صحبت هاي ما را شنيد با لحن خاص خودش گفت: "داداش اين جوري برات بگم كه شب هاي احياء و حاجي امجد مثل يه قرص X مي مونن براي ما. اين شبها براي يك سال انرژي مي گيريم. به خدا الكي نگفتن شب هاي قدر از هزار ماه بهتره".
دانشجوي دانشگاه تهران در حال قرائت دعاي جوشن كبير
چراغ ها را خاموش كردند و حاجي امجد صحبت هايش را شروع كرد. حاجي مي گفت : "قلب، يك حرم الهي است و غير از خدا كسي نبايد ساكن آن بشود. بهترين راه براين اين كه غير از خدا كسي به قلبتان راه پيدا نكند شناخت خداست و براي شناخت خدا بايد انسان خودش را بشناسد.
"كسي كه خدا را فراموش كند خود را فراموش مي كند و تنها كسي كه مي تواند باعث خود شناسي و در نهايت خدا شناسي در انسان شود حضرت علي (ع) است و پيروي از اوست كه انسان را به سعادت مي رساند".
"كسي كه علي را به شهادت رساند خود و خدا را نشناخته بود. كسي كه علي را كشت اسلام را كشت و عليرغم آن كه نماز مي خواند و مسلمان بود اما چون قلبش پر از بحث دنيا و ماديات بود خدا را نشناخت".
محسن راست مي گفت : وقتي حاج امجد شروع به نوحه خواني كرد همه حال و هواي ديگري پيدا كردند. نمي دانم شايد اگر حاج امجد هم نبود همين حال و هوا بود چون همه خوب مي دانستند شب قدر از هزار ماه برتر و بالاتر است.
با اين كه ساعت سه صبح بود و همه به سمت خوابگاه در حال حركت بودند اما خستگي و خواب در چشمان هيچ كس نبود همه براي دو شب ديگر برنامه ريزي مي كردند كه چه جوي بتوانند به خدا نزديكتر شوند و حاجت هايشان را بگيرند.
نظر شما