خبرگزاری مهر – گروه سیاسی: یادآوری فتنه ۸۸ با همه پیچیدگیها و مختصاتش، برای دو گروه تلخ و ناگوار است؛ اول، کسانی که با بروز این واقعه، در داخل و خارج نگران تمامیت ملی، فرهنگی و سیاسی انقلاب و نظامی شدند که به این سادگیها به دست نیامده بود و دوم، اقلیتی که این قائله را به بار آوردند؛ فرق گروه اول و دوم هم این است که اولیها، آن واقعه را یک «سوء تفاهم سیاسی» نمیدانند و یادآوری و گوشزد کردن ریشهها و تبعات آن را با همه تلخیهایش، برای مقابله با فتنهها بعدی ضروری میدانند، اما گروه دوم مرور فتنه را باعث «اختلاف و دو دستگی» میخوانند!
«دکتر یدالله جوانی» مشاور عالی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران و کارشناس مسائل سیاسی، در گفتگو با گروه سیاسی مهر، با تشریح دوباره مهمترین ریشهها، ابعاد و نتایج حوادث فتنهگون پس از انتخابات سال ۸۸، به برخی شبهات و آدرسهای غلط درباره چرایی این حادثه به یادماندنی و ضرورتهای رفتار امروز با عوامل فتنه، نیز پاسخ داد وی همچنین در خصوص شرایط منطقه، موفقیت های ایران ضد داعش و رابطه دولت و سپاه نیز سخن گفت.
متن کامل این مصاحبه را در ادامه می خوانید:
*آقای دکتر! درباره "فتنه ۸۸" زیاد صحبت شده، هرچند برخیها هنوز هم خوششان نمیآید که درباره این ماجرا صحبت شود یا ابعاد آن واکاوی شود؛ اما اگر بخواهیم از نو این حادثه را بررسی کنیم، به نظر شما ریشه فتنه ۸۸ چه بود؟ آیا این حوادث معلول عوامل درونی بود یا ریشه بیرونی داشت؟
جوانی: در خصوص حوادث سال ۸۸ دو نگاه وجود دارد؛ یک نگاه بر این اعتقاد است که این انتخابات در مسیر انجام خود با یکسری ناملایمات و بداخلاقیها مثل مناظرهها مواجه میشود و این نوع رفتارهای نامناسب زمینههایی را به وجود میآورد که کمکم احساس و هیجان بر عقل و منطق غلبه میکند؛ به گونهای که انتخابات از مسیر خودش خارج می شود و در نهایت عدهای دچار تردید در انتخابات میشوند و آن مسائل اتفاق میافتاد.
اما نگاه دیگر که من معتقدم این نگاه دوم قابل دفاع و درست است، بر این مبنی است که آنچه در سال ۸۸ رخ داد، چه در آستانه انتخابات و چه در زمان انتخابات و چه پس از انتخابات که به نوعی هشت ماه هم به درازا کشید و با حماسه ۹ دی پایان یافت، براساس یک برنامه ریزی قبلی و با پیادهسازی یک سناریو بوده است.
*این سناریو در داخل نوشته شده بود یا در خارج؟ زمان طراحی آن چه مقطعی بوده است؟
جوانی: این سناریو از قبل طراحی شده است؛ نکته مهمی که باید به آن توجه شود این است که قدرتهای خارجی درهر کشوری منافعی دارند و سعی میکنند از فرصتهای که پیش میآید در راستای اهداف و منافع خودشان استفاده کنند؛ حالا سوال این است که آیا در سال ۸۸ دخالت خارجی در مسائل داخلی ما فقط بر مبنای یک نوع فرصتطلبی بود که دیدند شرایط در ایران به گونهای رقم میخورد که میتوانند با نوعی مداخله در امور داخلی ایران بهره لازم را ببرند یا اینکه نه، اساساً یک نوع ارتباط بین داخل و خارج و هماهنگی بین داخل و خارج وجود داشته و نوعی توطئه مشترک پیریزی میشود و اساسا طراحی اصلی از قبل و توسط خارجیها بوده است و داخلی ها براساس این طرحریزی بازی کردهاند و سعی میکنند آن اهداف را پی بگیرند؟
من معتقدم دلایل و شواهد و قرائنی هست، مبنی بر اینکه این تعامل داخل و خارج و اشتراک نظر داخل و خارج وضعیتی را ایجاد میکند که خارجیها بتوانند یک نوع طرحریزی را انجام بدهند و داخلیها را در قالب طرحی که دارند به حرکت در بیاورند و به طمع بیندازند و آنها را در مسیری حرکت بدهند که منافع آنها تأمین شود. یک وقت میبینیم که اتفاقاتی در ایران رخ میدهد و دیگران می آیند از این اتفاقات سوءاستفاده می کنند؛ یک وقت هم میبینیم که اساسا این عامل بیرونی است که میآید و مجموعه ای از اقدامات را به گونهای انجام میدهد و زمینه سازی میکند که عده ای در داخل کشور خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه در این مسیر به حرکت دربیایند که قطعا برخی از آنها نا آگاهانه حرکت کردند و برخیهایشان هم آگاهانه قدم برداشتند. ما معتقد به این نگاه هستیم و بر این مبنا هست که در واقع معتقدیم قرارگاه اصلی فتنه و سیاستگذاران و طراحان اصلی آن، در خارج از کشور هستند. با این نگاه، فتنه یکسری زمینه های نزدیک و یکسری زمینه های دور دارد و این گونه است که معتقدیم برای این فتنه بیش از دو دهه کار شده است.
البته نه اینکه بگویم در کشور ما دو دهه کار شده که تا سال ۸۸ این اتفاق به این صورت بیفتد؛ مسأله اینجاست که آنها وقتی بحث نفوذ، استحاله و تغییر فرهنگی در ایران را دنبال میکنند، یک نوع هدفگذاری دارند که بالاخره این تغییرات و نفود و استحاله نتیجه اش این میشود که زمانی برسد که برخی نیروهای انقلاب از مسیر اصلی انقلاب خارج شوند و دنیاگرا و قدرت طلب شوند و رو در روی ارزش ها و آرمان ها و اهداف و سیستم بایستند؛ در کشورهای دیگر هم از این دست مداخلات را داشته و مدل های مشابه آن را در جاهای دیگر پیادهسازی کردهاند.
از جمله جریانهایی را که در داخل کشور شاهد آن بودهایم، افرادی هستند که با جریان اسلامی و مذهبی و با امام همراه بودهاند، اما به مرور زمان در بخشی از اینها یک نوع تجدیدنظرطلبی شکل میگیرد و یک نگاه جدید به وجود می آید که این تغییرات را مخصوصاً از مقطع پس از جنگ به این طرف، به خوبی ملاحظه میکنیم. در دوره دوم خرداد وضعیت افرادی که که نوع نگاهشان در حوزه مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عوض شده، مشخص است که چگونه دچار تغییر شده اند، اما چون این افراد در انقلاب خود را انقلابی و معتقد به نظام و پایبند به قانون اساسی معرفی کردهاند، سعی کردهاند که آن تابلوی خود را حفظ کنند؛ یعنی بحث خط امامی بودن و اعتقاد به قانون اساسی و قبول داشتن آرمانهای انقلاب را در ظاهر حفظ کنند، اما در عمل سعی کردهاند که مسیر دیگری را در پیش بگیرند.
*یعنی ابتدا انقلابی بودند، بعد تغییر ماهیت دادند!؟ باور این مسأله برای خیلی از حامیان آنها مشکل است!
جوانی: باید به طور مصداقی دنبال افراد رفت و بحث کرد، اما یک نکته ای را در یکی از اعترافات متهمان فتنه ۸۸ داریم؛ در دادگاه های حوادث پس از انتخابات، آقای "محمد عطریان فر" که یک چهره با سابقه انقلابی و جزو کارگزاران نظام است، در دادگاه جملهای میگوید که قابل تأمل است؛ ایشان میگوید که "ما دچار نوعی نفاق شدیم" و این را هم به شکل سازمانی مطرح می کند؛ یک نوع نفاق سازمانی! بعد آقای "هدایت الله آقایی" نکات دیگری را مطرح می کند که وقتی در کنار صحبت های آقای عطریان فر می گذاریم، معنایش بیشتر برای ما قابل فهم است؛ هدایت آقایی می گوید که از عوامل اصلی این حوادث یعنی همین اغتشاشات، نا امنیها و لشکرکشی های خیابانی انحراف فکری بود که از ۱۰ الی ۱۱ سال پیش شروع شد! یعنی از حدود سال ۷۶ و شروع دوره دوم خرداد! می گوید مشکل از اینجا شروع شد که این انحراف فکری در قالب یک پروژه درآمد که باید عملیاتی و پیاده شود؛ یعنی اگر به نوعی برخی ها با سابقه انقلابی در جریان دینی و اسلامی بودند و همراهی داشتند، اما دچار یک نوع تغییرات فکری و ذهنی و ایدئولوژیکی می شوند که البته این را ما در مجموعههای مشابه هم سراغ داشتهایم که تحولات ایدئولوژیک در آنها رخ میدهد، مانند سازمان مجاهدین که دیدیم چگونه قبل از انقلاب دچار یک نوع تحول ایدئولوژیک می شوند و از مسیری به مسیر دیگر می روند؛ این اتفاقات را در میان افراد با سابقه انقلابی هم میبینیم. حالا اینکه چه می شود که این حوادث را رقم می زنند، جای تأمل جدی دارد.
* آقای دکتر! حامیان دیروز و امروز این افراد، مدام به سوابق انقلابی و خدمات آنها مخصوصاً در دهه ۶۰ اشاره میکنند؛ چطور ممکن است این افراد دچار چنین وضعیتی شوند؟
جوانی: ببینید! شخصی مانند آقای موسوی هشت سال نخست وزیر بود، یا آقای خاتمی هشت سال رئیسجمهور این کشور بود، یا آقای کروبی رئیس مجلس بود و مدعی بود که من بیش از هر کس دیگری از حضرت امام (ره) حکم دارم و همینطور هم بوده است، اما بحث این است که هر انقلابی ریزش هایی دارد و در هر انقلابی به مرور زمان افرادی از یاران خود دچار تجدیدنظر می شوند؛ اگر زمانی انقلابی بودند، حالا دیگر از آن آرمان ها فاصله می گیرند و می خواهند در مسیر دیگری بروند. خصوصاً عامل دنیاگرایی و قدرتطلبی بسیار مهم است. من فکر میکنم برای کسانی که فتنه ۸۸ را به پا کردند، قدرت اصالت پیدا کرد؛ بنابراین وقتی قدرت اصالت پیدا میکند هر ابزار دیگری برای رسیدن به این قدرت مباح میشود!
توجه داشته باشید که بعد از حوادث ۱۸ تیر ۷۸ نشستی با مختصات جدید و با عنوان "کنفرانس برلین" در فروردین ۷۹ در برلین آلمان برگزار میشود که نیروهای مدنظر طرفهای خارجی در آن کشف میشوند؛ در کنفرانس برلین میبینید که افرادی با سابقه و پیشینه انقلابی میروند در کنار افرادی با سابقه ضدانقلاب مینشینند! یعنی اگر در عاشورای ۸۸ منافقین، سلطنتطلب ها و جریان های ضد نظام جرئت پیدا کردند در خیابان های تهران آن هتاکی ها را کنند، این ریشه اش در آنجاست! یعنی زمینه هایش در سال ۷۹ و در کنفرانس برلین فراهم میشود؛ جالب است حزب سبزهای آلمان که میزبان این کنفرانس بوده، بیانیه ای صادر میکند و در آن بیانیه می گوید هدف از این نشست، ارتقای سطح روابط تجاری ایران و المان نیست، بلکه هدف ایجاد تغییرات اساسی و بنیادین در ایران است و این نشست هم نشان داد که چنین نیروهای در داخل ایران وجود دارند.
نمونهای از آنها یک چهره جنجالی مثل "اکبر گنجی" است؛ شما بروید در آن دوره، نقش و نوع پردازش روزنامه های دوم خردادی را به مطالبی که آقای گنجی چه قبل از کنفرانس برلین و چه بعد از آن مطرح میکرد و چه زمانی که در زندان بود و خارج شد، را بررسی کنید؛ وقتی از او سوال می شود که "اصلاحات یعنی چه؟ " به گونهای با مجله اشپیگل آلمان مصاحبه می کند که این تیتر را از صحبت های او پیدا میکنند که "امام خمینی به موزه تاریخ خواهد رفت"! و می گوید که روند اصلاحات در ایران به گونه ای است که در نهایت به جدایی دین از سیاست میانجامد و البته هیچ کدام از اینها هم او را از این حرفها نهی نکردند و نگفتند که اصلا اسلام چنین هدفی را دنبال نمی کند! بنابراین این نیرو کشف می شود و این نیروها که کشف میشود، ارتباطات هم شروع میشود؛ با روزنامه های زنجیره های، خبرنگاران و تشکلها. این نیست که در سال ۸۸ اتفاقی افتاد و دیگران آمدند سوءاستفاده کردند. اگر بخواهیم این ارتباط بیرون و داخل را و چگونگی و میزان سرمایه گذاری را مورد توجه قرار دهیم، بد نیست اعترافات آقای "کیان تاجبخش" را بازخوانی کنیم که چگونه اشاره می کند به افراد، به سفرها و به نشست ها و به پول ها و امکاناتی که در اختیارشان قرار می گیرد و جالب است که همین مسئله را آقای هدایت آقایی هم این گونه بیان می کند و در اعترافاتش می گوید که ما یک سری خط قرمزهایی داشتیم که این خط قرمزها را نادیده انگاشتیم و باعث شد که این حوادث پیش آمد؛ از جمله خط قرمزهای ما دریافت کمک مالی از خارج بود، اما در اینجا بهره بردیم و استفاده کردیم!.
من معتقدم که ریشه این فتنه ۸۸ در داخل به کسانی برمی گردد که قدرت گرا و مصلحت گرا هستند و دچار نوعی تجدیدنظرطلبی در آرمان های انقلاب شدند؛ در واقع انقلابیون فرسوده یا پشیمان از مبارزه می خواهند که در راستای منفعت خود انقلاب را از مسیر خودش خارج کنند و چون در چند انتخابات پیاپی شکست خوردهاند، تصمیم گرفتند به هر نحوه ممکن به قدرت برگردند و چون یک ارتباطی با بیرون برقرار شده بود، بیرونی ها هم که دنبال تغییر در ایران بودند، طراحی را آنها انجام دادند و بازیگری را اینها کردند!.
* آقای دکتر! سؤالی که هم از جهت امنیتی و هم از بعد فرهنگی وجود دارد، این است که وقتی تا این حد زمینههای بروز چنین حوادث تلخی در بین این افراد وجود داشت، چرا نظام پیشبینی و پیشگیری نکرده بود!؟
جوانی: البته اینطور نبود که هیچ پیشگیری نسبت به این جریان خزنده انجام نشود؛ کارهای فرهنگی زیادی صورت گرفت و نتیجه اش هم این شد که این جریان در حالی که تصور میکرد همیشه در قدرت خواهند بود، با آگاهی مردمی و روشنگری هایی که صورت گرفته بود، دیگر در انتخابات سالهای ۸۱ و ۸۲ و ریاست جمهوری بعدی و حتی چند انتخابات بعد از آن، نتوانستند رای مردم را به دست بیاورند.
نباید این مسئله را از یاد ببریم که نظام ما "مردم سالاری دینی" است و پشتوانه مردمی نیز یک اصل در نظام ماست؛ اینکه همواره باید مردم در صحنه باشند. ما فراموش نمیکنیم که حضرت امام (ره) فرمودند "من با ریاست جمهوری بنی صدر موافق نبودم" اما بنی صدر رئیس جمهور می شود و حالا این امام است که میخواهند زمینه ها و بسترهایی فراهم شود که یک نوع آگاهی و فهم عمومی نسبت به وضعیت چنین شخصی برای مردم ایجاد شود. مقام معظم رهبری هم در همان سال های حتی قبل از دوم خرداد، بحث "تهاجم فرهنگی یا شبیخون فرهنگی" را مطرح کردند، بعد هشدار دادند در مورد بازگشت لیبرال ها که این مربوط به آستانه انتخابات مجلس پنجم است؛ بنابراین وقتی می خواهیم به این قبیل سوالات پاسخ دهیم باید یک نگاه خطی و طولانی به همه مسائل از اول انقلاب داشته باشیم و همه را مورد توجه قرار دهیم. وقتی روشنگری صورت میگیرد، نتیجه اش این می شود که افرادی که زمانی دم از مردم می زدند و با همین حرفها موقعیت پیدا کرده بودند، مثل آقای "تاجزاده" در انتخابات شورای شهر دوم تهران اصلا رای نمی آورد! در حالی که تصور می کردند که آقای تاج زاده نفر اول در شوراها خواهد بود! در انتخابات مجلس هفتم نیز همین اتفاق می افتد و در واقع جریان ارزشی اصولگرا جلو میآید. اما اینکه چرا جلوگیری نشد؟ ببنید یک موقع اقدامات بر اساس تحلیل است، یک موقع براساس یکسری اطلاعاتی است که میتوان این اطلاعات را در جامعه منتشر کرد؛ من معتقدم که این مسئله باید با یک روندی جلو میرفت که اگر قرار بود روزی گفته شود که اینها در مقابل انقلاب و نظام و رهبری ایستادهاند، این مسئله برای مردم باورپذیر باشد. نمیشد قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، جلوی برخی از افراد و گروه ها را بگیریم و آنها را غیرقانونی اعلام کنیم.
* قبول دارید که این فتنه هزینههای سنگینی برای مردم و نظام داشت؛ آیا باورپذیری برای مردم و بیان حقیقت وجودی این افراد برای آنها، حتماً باید با این قبول این هزینه انجام میشد!؟
جوانی: باید این واقعیت مهم را بپذیریم که در نظام ما اصل بر این است که کارها را مردم به پیش ببرند و اصل بر این است که مردم باید تمام کننده هر مسئله ای باشند. انقلاب را مردم به پیروزی رساندند، جنگ را مردم به پیروزی رساندند، توطئهها را مردم در هم شکستند؛ بنابراین نمیشود وقتی که پیشبینی هایی می شود که یک فتنه ای در راه است، ما مردم و فهمشان را نادیده بگیریم و بگویم که ما کاری می کنیم که آن فتنه اتفاق نیفتد! اساسا "فتنه" یعنی چه!؟ یعنی وضعیتی که تشخیص حق از باطل مشکل میشود. وقتی هنوز حادثهای با این ابعاد به وجود نیامده، با چه دلایل باورپذیرانه ای می شود در جامعه حرف آن را مطرح کرد؟ وضعیت امروز را ملاحظه کنید که بیش از ۵ سال از شروع فتنه گذشته است؛ ما الان میبینیم که فتنه اتفاق افتاده و در عین حال هنوز هم برخیها چه حرف هایی درباره سران فتنه میزنند؛ حالا اگر این حادثه اتفاق نیفتاده بود، چطور میشد ماهیت این افراد را برای برخیها گوشزد کرد!؟ آن حادثه با آن ابعاد اتفاق افتاد و واقعاً فتنه بود، اما برخی خواص ما نتوانستند این صحنه را فهم کنند و همین الان هم به دلیل دنیاگرایی و قدرتگرایی نمی خواهند بیایند و بپذیرند که نظام اسلامی با یک "فتنه" مواجه شد.
به دلیل همین پیچیدگیهاست که شما در سال ۸۷ میبینید که سازمان مجاهدین کنگره ای برگزار می کند و می گوید که اصلاحطلبان باید با گزینهای وارد عرصه انتخابات شوند که هزینه رد صلاحیتش برای نظام سنگین باشد! همین طور هم مطرح میشود؛ یعنی شخصی به اسم "میرحسین موسوی" که در جامعه ما نگاه ها به او مثبت است، از طرف طراحان این سناریو معرفی میشود و ناگفته هم نماند که موسوی ۱۳ میلیون رای میآورد؛ این تعداد قابل توجه است! رای مردم ماست و نشان می دهد که طراحان این ماجرا رفتند سراغ گزینه ای که در بین مردم از یک نوع محبوبیت برخوردار است و می توانند مردم را دور او جمع کنند و لذا اینجاست که اساسا نوع مواجهه با فتنه ظرافتهایی دارد که باید رعایت شود؛ درست است که فتنه هزینه دارد، ولی این نکته هم که ما از این فتنه چگونه عبور کنیم که هزینه هایش کمتر باشد، مسئله مهمی است.
* این فتنه به هرحال اتفاق افتاد و چهره خودش را نشان داد؛ آیا امکان تکرار فتنهای مانند ۸۸ و یا پیچیده تر از آن در آینده وجود دارد یا نه؟ و چه راهی برای پیشبینی و جلوگیری از آن داریم؟ شما معتقدید برخی از مسائل با گذر زمان و عیان شدن در جلوی چشمان مردم باید مطرح شود؛ آیا از اینجا به بعد هم از شواهد و قرائنی که در بین برخی اصلاحطلبان وجود دارد، احتمال تکرار این موارد را در آینده میدهید؟
جوانی: بله! احتمال تکرار فتنه را باید بدهیم، با وضعیتی که اینها داشتهاند و دارند، نمی شود احتمال چنین مسائلی را هم منتفی دانست. همین امروز وقتی که یک عده ای در تلاش هستند تا فتنه گران را تبرئه کنند و از ظرفیت ها و موقعیتهایی که دارند استفاده کنند، این خودش نوعی فتنهانگیزی است! به عنوان مثال کسی که در مجلس شورای اسلامی است و رئیس جمهور را تهدید به سوال در مجلس می کند و میگوید که شما باید در راستای رفع حصر فتنه گران اقدام کنید و گرنه من سوال میکنم، این یک نوع فتنهگری است!
افرادی که تلاش می کنند در بدنه اجرایی دولت کسانی را که پیشینه فتنهگری دارند، وارد کنند و اتفاقا نگاه به انتخابات آینده هم دارند، این خودش می تواند مقدمه سازی و زمینه سازی برای نوعی فتنه انگیزی جدید باشد.
*خب راه مقابله با این فتنهانگیزیهای جدید چیست!؟
راه حلش این است که افرادی که جزو نخبگان مملت هستند و دلسوزی دارند و دل در گروی آرمان ها و ارزش های انقلاب، نظام، اسلام، امام و شهیدان دارند، بدون ملاحظهکاری به وظیفه خودشان عمل کنند. به نظر من وظیفه آنها این است که امروز از جبهه حق و از ارزش ها دفاع کنند، روشنگری و بصیرتافزایی کنند. من معتقدم مهمترین راه عبور از فتنه با کمترین هزینه، همان آگاهی عمومی و بصیرت است؛ چون وقتی مردم بتوانند مسائل را آن گونه که هست ببیند و تشخیص دهند، فتنهگر نمیتواند سوء استفاده کند.
*مسئلهای که الان در رابطه با این افراد در جامعه مطرح میشود، لزوم پاسخگویی آنها نسبت به کارهایی است که کردند؛ این افراد با مصوبه شورای عالی امنیت ملی در "حصر" هستند؛ به نظر شما وضعیت اینها فعلا باید به همین شیوه و با مدارا ادامه پیدا کند یا باید به مرحله دادگاه برسد؟
جوانی: من معتقدم که نظام اسلامی بهترین تدبیر را کرده که همین تدبیر "حصر" است، اما نکته ای که جا دارد رسانه ها قدری آن را برجستهتر کنند، این است که فتنه عامل اصلی حصر این آقایان نبود! بلکه فتنه جدیدی که در راه بود و میرفت که طراحی شود عامل حصر آقایان موسوی و کروبی شد! یعنی بیش از یک سال و نیم از ۲۲ خرداد ۸۸ میگذرد و بعد از حوادث ۲۵ بهمن ۸۹ هست که مسئله حصر اتفاق میافتد؛ آنهم به خاطر آن بیانیه فراخوان افراد به خیابانها و آن بحثهایی که جای تأمل دارد. مردم ما بر اساس یک رویه جا افتاده ۲۲ بهمن هر سال، با حضور سراسری و تجدید پیمان با امام و شهیدان، شعارهای ضدامریکایی و ضد اسکتباری سر میدهند؛ اساسا فلسفه اینکه آدمهایی با این پیشینه بیایند و برای سه روز بعد از ۲۲ بهمن فراخوان راهپیمایی بدهند، آیا غیر از این است که می خواهند به موازات آن حرکت عظیم مردمی و انقلابی، یک حرکت موازی منتهی به اهداف دیگر را پدید بیاورند!؟ و لذا اینجاست که حصر اتفاق میافتد.
امروز دو نگاه در این زمینه وجود دارد؛ یکی اینکه حصر برداشته شود، اما میگویند که این حصر غیرقانونی است؛ حالا باید این را بررسی کرد و به خصوص رسانههای ما بسیار موثر هستند که این مسئله را از دیدگاه صاحبنظران و کارشناسان و دستاندرکاران مسائل حقوقی را بررسی کنند و کارشناسان و دانشگاهیان هم در دانشگاه ها مناظره بگذارند که آیا حصری که اتفاقی افتاد، مبنای حقوقی و قانونی دارد یا ندارد؟ عالیترین نهاد حاکمیتی در حوزه مسائل امنیتی، شورای عالی امنیت ملی است و در شورای عالی امنیت ملی هم افرادی از جمله رئیس قوه قضائیه حضوردارد که خودش قاضیالقضات است؛ لذا بینیند آنجا وقتی که تصمیمی گرفته میشود که اتفاقا این تصمیمات باید با تأیید مقام ولایت فقیه باشد و پیادهسازی شود، بنابراین جنبه کاملاً قانونی دارد؛ حرفهایی هم که درباره تشکیل نشدن دادگاه برای آنها مطرح میشود، به نظرم یک نوع فرار از اصل داستان است؛ چون غافلند که فلسفه این حصر چه چیزی بوده است؟ این یک نگاه است، اما یک عده ای هم می گویند که باید محاکمه صورت بگیرد و اینها مجازات شوند که این هم یکی از مطالبات جامعه ماست، اما میبینیم که نظام در این مرحله، نه آن نگاه اول را دارد که اینها باید آزاد باشند چون مجرم نبودهاند، نه این نگاه دوم را دارد که باید محاکمه شوند به دلیل اینکه مجرم بودهاند، بلکه این نگاهها را فعلا باید با هم جمع کرد که چرا نظام ما در مسیر مجازات این افراد جلو نرفته است.
نکته ظریفی در این رابطه وجود دارد؛ آقای "علی مطهری" از جمله افرادی است که در این مدت فعال شده و مرتب دارد این موضوع را در جای جای کشور مطرح میکند که این حصر غیرقانونی و غیرشرعی است و اگر اینها مجرم هستند باید محاکمه و مجازات شوند؛ اما جالب است که خودشان روایتی را از یک دیداری با مقام معظم رهبری نقل میکند و می گوید که من در جلسه ای که با رهبر معظم انقلاب داشتیم این موضوع را مطرح کردم و بعد گفتم که اگر اینها در حصر از دنیا بروند، این یک غده چرکینی می شود و برای نظام ما خوب نیست؛ اینها آزاد شوند و در قوه قضاییه محاکمه شوند. جالب است که خود ایشان میگوید که رهبری در جواب صحبت های من فرمودند "من در مورد بصیرت زیاد صحبت کردهام"! به نظر من، این فرمایش حضرت آقا خیلی بسیط و قوی مشخص میکند که این نوع نگاهها ریشه در کجا دارد! اما نکته مهمتر در این نقل قول، این است که مقام معظم رهبری می فرمایند که "نظام به آنها ملاطفت کرده و جرم اینها سنگین است و اگر محاکمه ای صورت بگیرد و حکمی صادر شود، این حکم را شماها قبول نخواهید کرد و اعتراض می کنید"! ببینید، مقام معظم رهبری مقام ولایت فقیه است، فقیه هم کسی است که صاحب فتواست، اساسا شأن قضا برای ولی فقیه است، حالا ولی فقیه که بر همه امور کشور اشراف دارد، بحث "سنگینی حکم" را مطرح میکند و بعد دوراندیشانه می فهماند که اگر حکم سنگینی صادر شود، اولین کسانی که مخالفت میکنند خود شماها خواهید بود، اتفاقاً رفتارهای آقای مطهری هم همین را نشان میدهد!
بعد از این قضایا و نقل قول صورت گرفته، آقای مطهری مواضع قبلی خودش را دنبال می کند و لذا اینجاست که ماها باید روشنگری و این حقایق را برای مردم بازگو کنیم، اما تصور ما این است که این میزان روشنگری که صورت گرفته کفایت میکند، درحالی که واقعاً این طور نیست و دلیل آن هم روشن است؛ اینکه بالاخره دیگرانی هستند که مرتب ابهام و شبهه ایجاد میکنند، حالا چرا برخیها شبهه ایجاد می کنند، دلایلش مختلف است؛ از جمله اینکه می خواهند توجیهگر رفتارهای قبلی خودشان باشند یا اینکه منافعشان را در این مسئله میبینند.
* آقای دکتر! شبهه ای که برخی افراد زیاد تکرار میکنند، این است که فتنه ۸۸ به دلیل رفتارهای غیرقانونی این افراد نبوده، بلکه ریشههای دیگری دارد، از جمله اینکه افرادی که نباید در سیاست مداخله میکردند، وارد کار شدند؛ مثلاً مدعی هستند که سپاه از فلان نامزد حمایت کرد و کمک کرد که کاندیدای مورد نظرش رای بیاورد! نظر شما درباره این تحلیلها چیست؟
جوانی: این یک نظر کلی است که مثلا سپاه از یک گروه حمایت کرده و یا در مقابل یک کاندیدا ایستاده است؛ اساسا این کلیگویی ها نمیتواند مشکلی را حل کند، چون همیشه میتوان چنین ادعاهایی داشت. سپاه پاسداران همواره در هر انتخاباتی دو رویکرد مهم داشته است؛ رویکرد اول، اهتمام برای عملیاتی شدن راهبرد اصلی نظام، چه در زمان حضرت امام (ره) و چه در زمان مقام معظم رهبری بوده است؛ یعنی اینکه زمینه ها فراهم شود برای یک مشارکت حداکثری. اگر بررسی کنید میبینید که از اول انقلاب تا به امروز، سپاه در جای تا جای این کشور در مقطع انتخابات به دنبال ایجاد زمینه ها و بسترهای افزایش مشارکت مردم بوده که مردم به میدان بیایند، حالا اسم این را می گذارند دخالت در انتخابات! اتفاقاً این وظیفه دینی، شرعی و انقلابی است؛ چون در نقطه مقابل، رسانه های بیگانه و ضد انقلاب مرتب دنبال تحریم انتخابات هستند؛ خب وقتی ضدانقلاب دنبال تحریم انتخابات است و شبکه های ماهواره ای رسانه های بیگانه تحریم انتخابات را تبلیغ میکنند، بنابراین طبیعی است که نهادهای انقلابی مانند سپاه هر آنجه در توان دارد و هر ابزاری که در اختیار دارد، باید بیاورد و مردم را به مشارکت دعوت کند.
رویکرد دوم سپاه هم در همه زمانها، آگاهیبخشی با تبیین ملاک ها و میعارهای "انتخاب احسن" است. حضرت امام همواره در انتخابات این کار را انجام می دادند و مقام معظم رهبری هم همین کار را میکنند، اتفاقا این یک تکلیف همگانی است و فرق می کند با اینکه ما بگویم که سپاه پاسداران از یک کاندیدای مشخص حمایت کرده است؛ سپاه حزب سیاسی نیست یا گروه سیاسی نیست که بگوییم در این انتخابات فلان فرد کاندیدای سپاه پاسداران است!
اساساً باید به این نکته توجه کنیم که سپاه چه مجموعهای است؟ سپاه یک نهاد انقلابی و رسالتمحور است و رسالتمحور بودن سپاه هم به این معنی است که باید از انقلاب دفاع و پاسداری کند که به انحراف کشیده نشود. نکته دیگر هم این است که طبق اساسنامه سپاه و قانون مصوب مجلس، سازماندهی بسیج به عنوان ارتش ۲۰ میلیونی با سپاه پاسداران است و سپاه هم جزئی از بدنه جامعه است. بنابراین خود به خود وظیفه سپاه روشنگری و تبیین ملاکها و معیارها برای جامعه است؛ حالا باید ببینیم که آیا در ملاک ها و میعارهای که سپاه مطرح میکند، اشکالی وجود دارد؟ مثلا سپاه ممکن است در ملاک هایش به مردم بگوید که در انتخابات کسی را انتخاب کنید که به امام وفادار باشد یا متعهد به پیمودن راه شهدا باشد؛ اشکال این کجاست!؟ من معتقد هستم که سپاه پاسداران با این دو رویکرد در واقع به دنبال این هست که انتخابی انجام بگیرد که فرد منتخب مردم وفادارترین افراد به این مردم و معتقدترین فرد به آرمانهای همین مردم باشد. طبیعی است که آن جریانی که خود به خود از مسیر اصلی انقلاب و نظام خارج شده، این رویکرد سپاه را بر نمیتابد و می گوید که سپاه بر خلاف وصایای امام (ره) عمل میکند!
توجه کنید که ما در دوره دوم خرداد حادثهای مثل وقایع کوی دانشگاه را در ۱۸ تیر ۷۸ شاهد هستیم که این همچنان قابل بررسی است که حادثه کوی دانشگاه با چه اهدافی و توسط چه کسانی طراحی شد، یا حوادثی مثل کنفرانس برلین یا تحصن و بسطنشینی یک عده در مجلس را سراغ داریم؛ سپاه پاسداران با وظایفی که بر اساس اساسنامه و قانون اساسی و فرمایشات مقام معظم رهبری برعهده دارد، در قبال این مسائلی که در کشور اتفاق می افتد و جریان ها و مسائلی پشت سر آنها هستند، چه موضعی باید داشته باشد!؟ اینجا دو تا نگاه داریم؛ یک نگاه برای جریان های تنگنظر و تجدیدنظر طلب است که می گویند سپاه یک نیروی نظامی است و باید برود در پادگان ها و اگر زمانی به کشور حمله شد، برود از کشور دفاع کند که این نگاه اساسا با رسالت سپاه همخوانی ندارد. اما یک نگاه دیگری هم وجود دارد که سپاه، پاسدار انقلاب است و باید از انقلاب در برابر هر نوع تهدیدی با هر ماهیتی دفاع کند؛ زمانی تهدید نظامی مطرح است که سپاه باید عِده و عُدهاش را بیاورد برای مقابله با تجاوز خارجی، اما اگر جنگ نرم و تهاجم فرهنگی و تهدید سیاسی مطرح بود، سپاه چه وظیفه ای دارد!؟ آقایان میگویند سپاه هیچ وظیفهای ندارد! حالا بماند که این ادعایشان مبنای اعتقادی، انقلابی و قانونی ندارد؛ در یک کلام این آقایان از دست سپاه عصبانی هستند؛ چون سپاه مانع شد که این انقلاب را بربایند و مانع شد که انقلاب را از مسیر اصلی خارج کنند؛ صدها دلیل از این دست در دوره اصلاحات و در همین فتنه ۸۸ وجود دارد که باعث عصبانیت این آقایان از دست سپاه شده است.
*تا به حال آسیبهای پیدا و پنهان فتنه ۸۸ در حوزههای مختلف برآورد شده است؟
جوانی: بحثهای زیادی در این رابطه شده و اخیراً هم اظهاراتی را از برخی صاحبنظران دیدهام؛ اما معتقدم خسارات و آسیبهای فتنه ۸۸ برای کشور ما به راحتی قابل محاسبه نیست! خسارت هایی که برخی از آنها را تا الان تجربه کردهایم و برخی هایش هم ممکن است در آینده بیشتر برایمان قابل لمس باشد. برای اینکه واضحتر به این موضوع پرداخته شود، یادآوری میکنم که آقای اوباما وقتی که وارد عرصه رقابتهای انتخاباتی شد، شعار "تغییر" را مطرح کرد و بعد اصلاح رابطه با ایران را مورد تأکید قرار داد و گفت من دست دوستی دراز میکنم و جمعبندیها در آمریکا هم این بود که بالاخره امریکا باید در مقابل این اقتدار و موضع جمهوری اسلامی که محکم بر روی منافع خودش ایستاده، قدری کوتاه بیاید؛ حالا سوال اینجاست اگر این فتنه به وجود نمیآمد و این رای ۴۰ میلیونی مردم یک پشتوانه عظیمی برای دولت دهم میشد، آیا آمریکایی ها در این موضعشان مصممتر نمیشدند که هر طور شده سریعتر انعطاف به خرج دهند و در مقابل ایران کوتاه آمده و حقوق ملت را بپذیرند!؟
قطعاً همینطور میشد، چون همین روند در حال طی شدن بود، اما وقتی فتنه به پا شد، همین آقای اوباما که سیاست تغییر را مطرح کرده بود، در حوادث داخل ایران خودش را در کنار اغتشاشگران و آشوبطلبان قرار داد و خوشحال شد، چون فکر کرد که اوضاع ایران بهم خورده و لذا فتنه ۸۸ یک دگرگونی مقطعی ایجاد کرد که خسارتهایش در حوزه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای ما بسیار زیاد است. همین مسئله باعث شد که امریکایی ها و اروپایی های که به جمعبندی رسیده بودند که حقوق ما را بپذیرند، تصور کردند که با تشدید فشارها میتوانند ما را عقب برانند؛ بنابراین موج جدید تحریم ها از اینجا شروع و تشدید میشود؛ آنهم برای حمایت از این جریان سبز!
اساساً سرمایه اصلی و عمده نظام اسلامی ما "ولایت فقیه" و اعتماد عمومی به ولایت فقیه و نظام اسلامی است؛ یعنی اینکه نظام دینی و الهی و رهبرانش را سالم میبینند؛ اما فتنه گران آمدند با کار و سرمایهگذاری سنگین، به این اعتماد آسیب وارد کردند؛ آنهم با ادعای تقلب! حالا الان آقایان می گویند تقلب نشده و هیچکدام هم از تقلب دفاع نمیکنند! آقای خاتمی در محافل خودش میگوید تقلب نبوده، متهمین دادگاه ها میگویند تقلبی در کار نبوده، حتی آقایانی هم که برای بحث رفع حصر زمینهسازی و تبلیغات میکنند، میگویند تقلبی در کار نبوده است! خب اگر نبوده، پس چرا اینطور درجامعه مطرح شد!؟ اساس لشکرکشیهای خیابانی با بیانیه ها و اعلامیه های پی در پی موسوی و کروبی درباره تقلب برای چه بود!؟
بعضیهایشان مدام میگویند که فتنه از مناظره ها شروع شد! این هم یک نوع آدرس غلط دادن است؛ من سوالم این است که "کمیته صیانت از آراء" از چه زمانی تشکیل شد!؟ این کمیته از اواخر سال ۸۷ از سوی چریان اصلاح طلب تشکیل شد؛ چه پیامی داشت!؟ آیا جز این بود که به مردم القاء کنند که این دستگاه قابل اعتماد نیست، مواظب رأیتان باشید!؟ در کدام انتخابات یک کاندیدا این گونه سماجت و جدیت دارد که من پیروز انتخابات هستم؟ در کدام انتخابات هواداران تعریف شده و مجموعه های مرتبط سازمانیافته اخباری را منتشر میکنند که این پیروزی قطعی است و در کدام انتخابات شعار داده می شود که اگر تقلب نشود فلانی رای می آورد؟ در کدام انتخابات نظام تهدید میشود که "اگر تقلب شود ایران قیامت می شود"؟؛ وقتی اینها را کنار هم بگذاریم، خیلی بچگانه است که بگوییم یک مناظره باعث سوء تفاهم شد.
* فکر میکنید چرا مقام معظم رهبری با وجود رفتارهای این افراد، تا این حد با برخی از آنها با مسامحه و محبت رفتار میکردند!؟
جوانی: من برخورد رهبر انقلاب با فتنهگران را مبتنی بر یک اصل میدانم؛ اصلی که برخی از کارشناسان و صاحبنظران معتقدند که اگر بخواهیم توصیف کنیم، در بحث جاذابه و دافعه امیرالمومنین (ع) وجود داشته است؛ یعنی جاذبه در حد اعلا و دافعه در حد ضرورت. خود مقام معظم رهبری فرمودند سیاست ما جذب حداکثری است و دفع حداقلی است و بنا نداریم کسی را از کشتی انقلاب خارج کنیم، مگر اینکه خودش بخواهد!
رفتار امام (ره) و مقام معظم رهبری در برخورد با مسائل مختلف جامعه، پیامبرگونه و امامگونه است. فلسفه وجودی پیامبر و امام هدایت انسانها و دستگیری از آنهاست؛ هیچ پیامبری نیامده که انسانی را هل بدهد و بزند زمین، هیچ امامی نیامد که انسانی را هل بدهد به سمت جهنم! نهایت تلاششان را کردهاند که انسان بر زمین افتاده را دستگیری کند و او را از زمین بلند کند.
مقام معظم رهبری با کرامت و خویشتن داری و صبر علیگونه، نهایت اهتمام را داشتند که اینها را حفظ و جذب کنند تا حجت بین خود و خدا برایشان تمام شود و نوع برخوردهایی هم در ماههای اول با آقای موسوی داشتند، در همین راستا بوده است که تا جایی که میشود، اینها را حفظ کنند. من معتقدم که آقایان موسوی و کروبی و خاتمی به خودشان جفا کردند که وقتی رهبری آغوش خود را باز گذاشتند، بازنگشتند! اما وقتی که کار به نقطه ای رسید که مشخص شد یک نوع لجاجت و یکدندگی در کار است و حقوق ملت و امنیت و منافع ملی در خطر است، آنجا دیگر مقام معظم رهبری مصلحت را در این میبینند که اولویت با حفظ امنیت ملی است و اینها دیگر خودشان نمیخواهند از زمینههایی که فراهم شده، استفاده کنند.
*برخی کشورها اخیرا حضور سردار سلیمانی در عراق را که به منظور مشاوره به نیروهای ارتش این کشور در مقابله با داعش هست را به بهانه تحریم ها غیرقانونی خوانده اند، ارزیابی شما از علت طرح این موضوع در شرایط حساس عراق چیست؟
جوانی: این نوع رفتارهای آمریکا و اتحادیه اروپا نشان می دهد که غرب همچنان به دنبال استفاده ابزاری از نهادها و مجامع بین المللی است و حاضر نیست حقوق ملت ها از جمله حقوق ملت ایران را بپذیرد.
ما امروز در شرایطی هستیم که پس از 10 سال مذاکره و انجام یک سال مذاکره در فضای جدید مشاهده می کنیم که آمریکایی ها در آخرین مذاکره خودشان حرف هایی زدند که نشانگر زیر پا گذاشتن حرف های گذشته خودشان است و این مسئله نشان می دهد که برخورد غربی ها با دیگران از جمله ملت ما بر مبنای منافع خودشان است و به شکل زورگویانه می خواهند این منافع را تامین کنند مگر اینکه طرف مقابل دست به مقابله و ایستادگی بزند، آنها هرجا احساس کنند طرف مقابل انعطافش به دلیل ضعفش است سعی می کنند این فشارها را تشدید کنند.
در بحث مسائل منطقه ای وقتی تهدید داعش مطرح شد آمریکایی ها مدعی شدند این مسئله تهدید بزرگی است و باید برای مقابله با آن ائتلاف تشکیل داد که در پی آن نیز آنها ائتلاف 40 کشور با یکدیگر را مطرح کردند. حال این سوال پیش می آید که این ادعا با استفاده ابزاری آمریکا از سازمان ملل چگونه با یکدیگر جمع می شود. در حالی که اساسا شواهد در صحنه نشان می دهد که این ادعای آنها یعنی مبارزه با داعش از پایه و اساس کذب و دروغ است. ما در عراق اسناد و مدارکی داریم که داعشی ها در محاصره از کمک های هوایی آمریکایی ها برخوردار می شوند.
تمام شواهد موجود بیانگر این است که غرب و کشورهای اروپایی با توجه به پیشینه استعمارگری و سلطه گرایانه ای که دارند همچنان به دنبال نوعی زورگویی و استفاده ابزاری از مجامع بین المللی در راستای منافع خودشان و آنچه که تحت عنوان مبارزه با تروریست و مبارزه با سلاح های کشتار جمعی و غیر مطرح می کنند، یک پوششی برای پیشبرد اهداف و مقاصد خودشان است.
از یک طرف آنها درخواست و ادعا دارند که ایران به طور مشروط می تواند وارد ائتلاف برای مبارزه با داعش شود اما از سوی دیگر می گویند افرادی که در ناکام گذاشتن تروریست ها نقش اصلی را دارند را به این شکل اقدامات و عملکردشان را زیر سوال می برند امروز مشاهده می کنیم که جریان داعش در سوریه و عراق با شکست های مکرر مواجه می شود که ایران در این امر اصلی ترین نقش را دارد.
جمهوری اسلامی با صراحت اعلام کرده که ما در منطقه در کنار ملت ها و در مقابل تروریست ها هستیم و در مبارزه با تروریست در عراق و سوریه از دولت و ملت های این دو کشور حمایت می کنیم و کمک های مستشاری داریم و هر نوع کمکی که آنها نیاز داشته باشند انجام می دهیم.
آنها اساسا به دنبال این بودند که با متهم کردن جمهوری اسلامی به حمایت از تروریسم زمینه فعالیت های جمهوری اسلامی را در منطقه محدود کنند اما از آنجایی که جمهوری اسلامی در امر مبارزه با تروریسم و حمایت از ملت و دولت های مردمی صداقت دارد می بینیم که ایران موقعیت و دست برتر را در منطقه دارد و آمریکایی ها که مدعی با تروریسم بودند و صداقت نداشتند همه دنیا اعتراف می کند که پیچیده ترین، بزرگترین و خطرناک ترین گروه تروریستی را در منطقه خاورمیانه آنها به وجود آوردند و امروزه ما شاهد تنفر عمومی در منطقه نسبت به آمریکایی ها هستیم.
*ارزیابی شما از کاهش قیمت نفت چیست؟ به نظرتان یک توطئه نفتی در پشت این جریان در اثر همکاری عربستان و آمریکا به منظور تشدید فشارهای اقتصادی به ایران وجود دارد؟
جوانی: معتقد هستم آمریکایی ها با این هدف در مذاکرات پیشنهاد تمدید را دادند که در دوره تمدید بتوانند فشار را مضاعف کنند و از رهگذر فشار به جمهوری اسلامی مواضع ایران را نرم تر و به شکلی ایران را وادار به عقب نشینی از خط قرمزهایش کنند.
براساس توافق ژنو آنها متعهد شده بودند که تحریم های جدید را وضع نکنند بنابراین نمی توانستند فشارهایی را به طور مستقیم وارد کنند. لذا در همین میان نیز به استفاده از ابزارهایی همچون فشار کاهش قیمت نفت در همراهی با عربستان روی آوردند و خیلی ها بر این اعتقاد هستند که عربستان به طوری که در حال متضرر شدن است با همکاری آمریکایی ها و برخی کشورهای اروپایی تلاش دارد در یک دوره کوتاهی با کاهش قابل توجه قیمت نفت فشارهای اقتصادی را در ایران تشدید کند و همچنین به این واسطه ایران را وادار به یک نوع عقب نشینی از مواضع خود کند.
آمریکایی ها در نشست مسقط پیشنهاداتی را ارائه کردند که در برابر آن دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان صراحتا اعلام کرد که جمهوری اسلامی تاسیسات هسته ای کاریکاتوری نمی خواهد بنابراین مشخص شد پیشنهادات آنها به گونه ای است که تنها می خواهند جمهوری اسلامی فقط و فقط اسم انرژی هسته ای را داشته باشد و از محتوای آن برخوردار نباشند. در حالی که براساس خطوط قرمز جمهوری اسلامی، ما باید تاسیسات هسته ای به معنای واقعی داشته باشیم تا نیازهایمان را به معنای واقعی رفع کند.
قطعا این اقدام عربستان را همراهی با غرب و آمریکایی ها برای تشدید فشارها علیه ایران می دانیم و قطعا امکان ادامه این روند یعنی کاهش قابل توجه قیمت نفت وجود ندارد چون کشورهای صادرکننده و واردکننده به شدت متضرر می شوند و کاهش قیمت نفت در شرایط فعلی تصنعی است.
*تحلیل و ارزیابی شما از رابطه بین دولت یازدهم و سپاه چیست؟
جوانی: سپاه بر این اعتقاد است که باید همه دولت ها را کمک، پشتیبانی و حمایت کند تا دولت بتواند اموری که در قانون اساسی بر عهده اش گذاشته شده را به خوبی انجام دهد و امور کشور را پیش ببرد، اصل در سپاه حمایت و پشتیبانی از همه دولت هاست که ما این موضوع را در همه دولت ها دیده ایم.
سپاه در دولت یازدهم تمام توانمندی های خود را معرفی و عرضه کرده است و در همین رابطه نیز همکاری هایی را با دولت به خصوص در عرصه سازندگی و حوزه های دیگر داشته است. گرچه بعضی ها تلاش کردند رابطه دولت و سپاه را با طرح برخی مسائل وارد حاشیه ها کنند و به نوعی سپاه را غیرهمراه و منتقد و مخالف مذاکرات هسته ای معرفی کنند.
اما امروز دولتمردان ما نشان دادند که تحت تاثیر این حاشیه سازی ها قرار نگرفته اند، به خصوص دولت ما متوجه این معنا شده است که به بیرون نباید امید داشت زیرا آمریکایی ها قابل اعتماد نیستند لذا در این میان سپاه به عنوان نهادی با قابلیت ها و توانمندی های بسیار بالا در داخل، می توانند دولت را همراهی کنند.
دولت اگر بخواهد وعده های خودش به خصوص در حوزه اقتصاد را که به مردم داده عملی کند باید نگاه به داخل داشته باشد که خوشبختانه نیز ظرفیت های خوبی در داخل وجود دارد که در همین رابطه نیز یکی از آن مجموعه ها که از ظرفیت های تعریف شده بسیار بالایی برخوردار است سپاه و بسیج هستند. در همین راستا سپاه و بسیج طرح هایی را به منظور تحقق یافتن اقتصاد مقاومتی به دولت پیشنهاد دادند چون در سپاه برای عملی کردن این مسئله انگیزه، اعتقاد و توانمندی های خوبی وجود دارد.
دولت از وضعیت موجود آگاهی کامل دارد و سپاه نیز از همکاری با دولت استقبال می کند زیرا معتقدیم در پرتو وحدت، همدلی و هم افزایی همه مجموعه ها از جمله دولت و سپاه است که می تواند گره های اقتصادی و مشکلات کشور را باز کند.
ما امروز هیچ راهی نداریم جز همکاری و وحدت با یکدیگر تا تحریم های موجود را خنثی و بی اثر کنیم زیرا نباید نسبت به برداشتن تحریم ها خیلی امید داشته باشیم به طوری که طرف مقابل اصل را بر فشار و ثابت نگه داشتن تحریم ها گذاشته و باید ببینیم چگونه می توانیم اثرات این تحریم ها را کمتر یا خنثی کنیم و قطعا در داخل کشور ظرفیت های بسیار بالایی برای انجام این کار وجود دارد.
گفتگو: حامد حسین عسکری، مهدی مرادی
نظر شما