آیت‌الله قرهی:

هم رذائل و هم عشق به فضائل نمی‌تواند در یک وجود جمع شود

هم رذائل و هم عشق به فضائل نمی‌تواند در یک وجود جمع شود

مستحبات یعنی حب به پروردگار عالم اما تا وجود انسان، تا این جایگاه و حرم الهی، «القلب حرم اللّه»، دست دشمن هست؛ جمع ضدین محال است، یعنی در یک وجود نمی ­تواند هم رذائل باشد و هم عشق به فضائل!

به گزارش خبرگزاری مهر، سیصد و چهارمین جلسه درس اخلاق حضرت آیت‌الله قرهی با موضوع مراقبه در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شد.

در متن ذیل مشروح بیانات وی برای علاقه مندان به رشته تحریر درآمده است:

اوج درخواست انبیاء و اولیاء از ما

عندالاولیاء، انسان موقعی انسان می‌شود که شناخت حقیقی به نفس خودش داشته باشد. اولیاء خدا و عرفای عظیم‌الشّأن، موارد لازم برای رسیدن به مقام حقیقت انسانی را، شناخت نفس و شناخت مراحل چهارگانه حالات نفس می‌دانند. عرفای عظیم‌الشّأن نکاتی را تبیین فرمودند که در جلسات گذشته بیان کردیم، از جمله این که می‌فرمایند: اوّل باید خودسازی باشد. اگر نفس را شناختی، خود را می‌سازی. در این مراحل، بالاترین و اوّلین مطالب، دوری از رذائل این است که آن را علماء اخلاق به عنوان مرحله تخلیه بیان می‌کنند.

اشاره شد اگر هزار فضیلت در انسان باشد، امّا تا درون خود را از رذائل، پلیدی‌ها، پلشتی‌ها و زشتی‌ها، تخلیه نکرده باشد؛ آن فضائل نه تنها جواب نمی‌دهد، بلکه یک روز عامل می‌شود که انسان، پا روی آن فضائل بگذارد.

مثلاً فردی با این که صدقه می‌دهد، امّا بعد از مدّتی برای آن شخص نیازمند، اذیّت و آزار درست می‌کند «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏»[1]. علّت این کار، این است که هنوز رذیله تکبّر، خودنمایی، خودبرتربینی و تشکّر از نفس در او هست. لذا با این که خودش اقدام به صدقه دادن می‌کند، امّا اگر یک موقعی از آن کسی که به او کمک کرده، توجّهی نبیند، شروع به منّت گذاشتن و اذیّت کردن او می‌کند. در حالی که این، پروردگار عالم است که در حقّ او، لطف، محبّت و بزرگواری کرده و عامل شده که او، دست دیگری را بگیرد؛ یعنی در اصل، لطف به او هست که به واسطه او، دست کسی گرفته شده است. امّا او این لطف را خراب می‌کند.

لذا اولیاء خدا بر روی این نکته خیلی تأکید دارند که اگر رذائل از انسان بیرون نرود، در حقیقت هیچ فضیلتی از او بروز نمی‌کند و همه فضائل او بعد از مدّتی تبدیل به رذائل می‌شوند. لذا اولیاء خدا راجع به آیه شریفه «وَ مَنْ کَانَ فِي هذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً»[2] می‌فرمایند: اگر تخلیه نشوی، کور هستی و ادراکات تو، نسبت به حقایق فضائل، از بین می‌رود، گمراه هستی، در این‌جا همه چیز را خراب می‌کنی و در آن‌جا هم هیچ چیز نمی‌فهمی. پس مبارزه با رذائل، اوج درخواست انبیاء، اولیاء و عرفاء است و می‌فرمایند: حتماً اوّل کاری که می‌کنید، این باشد که بگردید و رذائل را در خود پیدا کنید.

مراقبه أولی (مراقبه قبل از رسیدن به فضائل) چیست؟

این را هم به شما بیان کنم، این یک کد است که باید به ذهن خود بسپارید و آن، این است: بعضی از این رذائل درونی انسان، نسبی است. برای بعضی‌ها، یک رذیله قوی‌تر است و برای بعضی دیگر، رذیله دیگری قوی‌تر است. یعنی این‌طور نیست که همه نسبت به هم در باب رذائل، یکسان باشند، لذا عمده عرفای عظیم‌الشّأن و علماء اخلاق، بر این نکته، تأکید کردند که سیر حرکت نفس و شناخت رذائل و این که کدام رذیله، برای از بین بردن، مقدّم است و کدام یک، نسبت به آن، مؤخّر است؛ نسبی است. یعنی این‌طور نیست که همه در یک رذیله، مشترک باشند و بگوییم: باید از این‌جا شروع کرد.

این که همه این‌ رذائل، روی هم، «هوی»، «نفس امّاره» و ... می‌شوند، یک بحث است؛ امّا این که باید با کدام یک از رذائل،  مبارزه کنیم، نسبی است. نسبت به هر فردی، این که کدام رذیله باید در ابتدا ریشه‌کن شود، فرق می‌کند، لذا در ابتدا خود انسان باید دقّت کند و ببینید و مراقبه داشته باشد. منتها این مراقبه، آن مراقبه بعد از رسیدن به فضائل نیست. این مراقبه‌ای است که قبل از از بین بردن رذائل است. مراقب باشد، ببیند و بصیر باشد.

اولیاء خدا با توجّه به همان آیه شریفه «وَ مَنْ کَانَ فِي هذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً» می‌گویند: این کور بودن برای همین است. چون اگر شما مراقب نباشید، معلوم است که رذائل را نمی‌شناسید. چون فقط شخص بصیر است که مراقب است. اگر کسی رذائل را نشناسد، یک عمر با رذائل جلو می‌رود و به صورت ظاهر اکتساب حسنات هم می‌کند، امّا نه تنها آن حسنات برای او فایده‌ای ندارد، بلکه هم در این دنیا و هم در آخرت، کور است.

لذا این مراقبه یعنی این که انسان ببیند کدام رذیله در او، قوی است. نعوذبالله در یکی، حسد، زیاد است، یا در یکی دیگر این رذیله، قوی است که چشمش، بد کار می‌کند، یا این که کسی زبانش مدام به غیبت، دروغ، تهمت، افترای به دیگران و فحّاشی باز است و ... . پس انسان باید مراقب باشد ببیند کدام رذیله در او، بیشتر است.

لذا اولیاء خدا می‌گویند: اوّل علاج در باب برون رفت از رذائل و تخلیه، همین مراقبه أولی است. مرحوم شبّر و ملّا محسن فیض کاشانی(اعلي اللّه مقامهما الشّريف) و امثال این بزرگواران، به خوبی این مراقبه أولی را تبیین فرمودند. پس اوّلین مراقبه این است که انسان ببیند در کدام رذیله و گناه، بیشتر غرق هست؟ در این مطلب، تأمّل کنید؛ چون اوّلین مرحله که اولیاء خدا بر روی آن، تأکید دارند، همین است.

بالجد هم همین‌طور است، در باب طبّ و عالم پزشکی، بیان می‌کنند: هیچ کس مثل خود مریض، حالش را بهتر از دیگران نمی‌فهمد. مریض است که می‌داند الآن حال من، چه حالی است. لذا مریض به سمت طبیب و پزشک می‌رود، امّا خودش هست که اعلان می‌کند مثلاً الآن من سمت چپ، یا راست، یا سینه یا پهلویم درد می‌کند. این مریض است که دردش را اظهار می‌کند. تا مریض اظهار درد نکند، طبیب به خوبی نمی تواند بفهمد. لذا می‌گویند: مریض بهتر از همه حال خودش را می‌داند.

کلید سعادت انسان در دست خود اوست!

البته علاوه بر شناخت هر کس نسبت به خودش، مرحله دیگری هم دارد که حالا اشاره خواهم کرد و آن مرحله دیگری است که اولیاء خدا، از جمله امام راحل عظیم‌الشّأن[3] در مباحث اخلاق خود در باب دفع رذائل و صفات زشت اخلاقی، می‌فرمایند. لذا در باب مراقبه برای رذائل می‌فرمایند: آنچه که هست، دو حال دارد:

  1. شناخت انسان از خودش و مراقبه از نفس.

  2. انسان در دفع رذائل، طبعاً نیاز به یک استاد و طبیب درونی دارد. همان‌طور که طبیب جسم نیاز است، طبیب روح هم حتماً نیاز است.

    امّا بیان می‌فرمایند: اگر تو، خود، خودت را نشناسی و به شناخت رذائل خود پی نبری و بزرگترین رذیله خود را که نفس دون هست، نشناسی و در همه آنچه که مربوط به هوی و هوس است، دقّت‌نظر نکنی؛ طبیب تو چه زمانی می‌تواند تو را درمان کند؟! لذا کلید سعادت، در دست توست که اوّلین مرحله، این است که خودت، خودت را بشناسی.

    پس انسان باید رذائل خود را بشناسد و بداند که امروز مبتلا به چیست تا بتواند آن را تخلیه کند. وقتی هم شناخت، آن‌وقت از ولیّ خدا نسخه می‌گیرد که آقا! چطور این رذیله را از وجود خود تخلیه کنم و آن را از بین ببرم؟

حالات سه گانه رذیله در وجود انسان

لذا همان‌طور که بیان کردم، اوّل مطلب، این است که انسان ببیند کدام رذیله بیشتر دارد او را اذیّت می‌کند. چون صورت ظاهر این است که سه حال برای رذیله هست:

  1. در ابتدا حالت ظلمانی دارد و برای او، عصبه و ناراحتی پیش می‌آورد.

  2. حالت حلوه دارد. یعنی اگر مرحله أولی را مراقبه نکرد، به این مرحله حلوه می‌رسد و برایش شیرین می‌شود.

  3. مرحله عجنه است که عجین با او می‌شود و دیگر از حال حلوه هم بیرون می‌رود و این مرحله، مرحله‌ای است که دائم با او هست.

    مرحله عصبه این است که اوّلین بار بدش می‌آید. لذا معمولاً آن کسانی که گناه می‌کنند، اوّلین بار بدشان می‌آید. نعوذبالله اوّلین بار دست خطا کند و چیزی را بردارد و دزدی کند؛ خودش از خودش بدش می‌آید و حال ناراحتی دارد. یا اگر اوّلین بار آنچه را نباید ببیند، ببیند، می‌داند خطا و گناه کرده و بدش می‌آید.

    بعد از انقلاب، شهر نو و جایگاه‌هایی که مع‌الأسف فاحشه‌خانه‌هایی در زمان طاغوت درست کرده بودند، خراب کردند و افرادی که در آن‌ مکان‌ها مشغول بودند، گرفتند. وقتی با آن‌ها مصاحبه کردند، می­خواستند به تعبیری آن‌ها را روانکاوی کنند، لذا از آن‌ها پرسیدند: اوّلین باری که گناه می‌کردی، چه حالی داشتی؟ می‌گفتند: اوّلین بار، بعد از آن عمل، خودمان از خودمان بدمان آمد، امّا در مراحل بعدی، برایمان شیرین شد.

    چون وقتی بلافاصله بعد از گناه، مراقبه نکنید و به دنبال توبه کردن و از بین بردن آن نارحتی که از مرحله عصبه به وجود می‌آید، نباشی؛ بعد تبدیل به حلوه می­شود و برایت شیرین می­شود. پس مراقبه، همین است. لذا کسی که گناه کرده، اوایل ناراحت است، امّا آرام آرام، دیگر از آن گناه، بدش نمی­آید و حتّی خوشش هم می­آید. مثلاً اوایل از غیبت بدش می­آمد که چرا پشت سر فلانی حرف زدند، امّا بعد آرام آرام خوشش می­آید. مرحله­ دیگر این است که اصلاً عادت می­کند و این دیگر در وجودش خواهد بود. شاید اصلاً دیگر لذّت هم نبرد، امّا حال او، این‌چنین است و این، همان مرحله سوم، مرحله عجنه است که این گناه با او، عجین می‌شود.

    وقتی اوایل انقلاب، آن افراد را از فاحشه‌خانه‌ها دستگیر کرده بودند، عدّه‌ای پیرمرد و پیرزن هم در میان آنان بودند، از آن‌ها پرسیدند: شما دیگر آن‌جا چه می‌کردید؟! گفتند: از ما دیگر کاری برنمی­آمد، امّا جوان‌ها را در اتاقی می­انداختیم و از پنجره­ یا روزنه­ای که داشت (آن موقع هنوز به این جاها نرسیده بودند که دوربین و فیلم برداری باشد)، آن‌ها را می­دیدیم و این‌طور لذّت می­بردیم! چون به این کار عادت کرده بودیم.

     ببینید عادت به گناه همین است؛ یعنی مواقعی اصلاً از گناه لذّت هم نمی­برد، امّا عادت دارد این عمل را انجام بدهد. این‌که بعضی تبیین می­کنند ترک عادت، موجب مرض است - که حالا این که صحت و سقم این مطلب، تا چه حد هست را بیان می‌کنیم - همین است و این‌ها همین حال را داشتند و به این عمل عادت کرده بودند. یعنی از مرحله حلوه گذشته بود و به مرحله عجنه رسیده بود و گناه در وجودشان عجین شده بود.

بهترین فضیلت: آگاهی انسان از خودش

لذا همان‌طور که بیان کردیم مراقبه أولی این است که باید مواظبت کنم، ببینم که به کدام عمل زشت، بیشتر از همه مبتلا و گرفتار هستم تا آن رذیله را زودتر از بین ببرم و إلّا هلاکم می ­کند. اگر انسان آن را از بین ببرد، به مطالب دیگر هم می­تواند ورود پیدا کند.

لذا وجود مقدّس ختمی مرتب، محمّد مصطفی(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) نکته بسیار عالی­ای را بیان می­فرمایند که آن را وجود مقدّس باب الحوائج، موسی بن جعفر(صلوات اللّه و سلامه عليه) از پدرانشان نقل می‌کنند تا به امیرالمؤمنین(صلوات اللّه و سلامه عليه) می­رسد و به نقل از ایشان می­فرمایند: «دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِيلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْل‏»[4]. رسول خدا(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) وارد مسجد شدند، ديدند عدّه‌اى گرد مردى جمع شده‌اند، فرمودند: چه خبر است؟ عرض شد: علّامه است. فرمود: علّامه يعنى چه؟ عرض كردند: او داناترين مردم است به انساب عرب و جنگ‌هاى ايشان و به روزگار جاهليّت و اشعار عربى. پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) فرمودند: اين‌ها دانشى است كه اگر كسى نداند، به او زيانى نرساند و اگر كسى بداند، او را سودى نبخشد.

بعد فرمودند: می­دانید علم چیست؟ علم سه تاست: آيتى محكم، يا فريضه‌اى عادل، يا سنّتى برپا و جارى - که مردم آن را انجام بدهند و در آن کار خیر، از هم سبقت بگیرند - و جز اين‌ها، همه فضل است. بعد هم فرمودند: بهترین فضیلت از فضائل، این است که انسان به نفس خودش، آگاه باشد.

 

علّامه سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، ذیل این مطلب، نکاتی را از آیت‌الله العظمی قاضی(اعلي اللّه مقامه الشّريف) نقل می­فرمایند، از جمله این که می‌فرمایند: این‌که فرمودند: «فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ »، در حقیقت «خلق حسن» است و این‌که فرمودند: «سُنَّةٌ قَائِمَةٌ » یعنی مطلبی که افراط و تفریط در آن نباشد و بتوانی آن را همیشه انجام بدهی.

لذا در روایات هم می­گویند: بهترین عمل، آن عملی است که ولو کوتاه باشد، امّا مستمر باشد و بتوانی همیشه آن را انجام بدهی. مثلاً یک ذکر یا یک عمل عبادی هر چند کوتاه که بتوانی آن را ادامه بدهی و منقطع نشود و دائم باشد، از بهترین اعمال است و اگر این حال را داشتی، معلوم است که موفّق خواهی بود.

بعد می فرمایند: حضرت در انتهای این روایت می‌فرمایند که هر چه غیر از این باشد، فضل است و بالاترین فضیلت این است که انسان خودش را بشناسد. خود وجود مقدّس پیامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) در جایی دیگر این مطلب را توضیح دادند و فرمودند: «مَن سَلَكَ طَريقا يَطلُبُ فيهِ عِلما ، سَلَكَ اللّه ُ بهِ طَريقا إلَى الجَنَّةِ فهو تزکیة النفس».

آیت‌الله العظمی میرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلي اللّه مقامه الشّريف) هم در رساله لقاءالله خود، نکاتی را راجع به همین موضوع بیان می­فرمایند و خلاصه کلام ایشان، این است که اگر این نفس را خوب شناختی، راه به سمت پروردگار عالم برای تو معلوم می­شود و آن شناخت نفس است. لذا طریق به جنّت، فقط و فقط همین راه تزکیه است.

آیت‌الله قاضی می­فرمایند: راه تزکیه می­دانید چیست؟ راهش فقط همین است که تو اوّل رذائل درونی­ات را بشناسی - عین این جمله را آیت‌الله العظمی میرزا جواد آقای ملکی تبریزی(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن آیت حقّ هم می­فرمایند -

تزکیه؛ یعنی بدانی من این زشتی را دارم، حالا می­خواهم پاکش کنم. لذا اوّل باید بدانی کدام رذیله در تو قوی است، بعد به درمان آن بپردازی که خود همین، بالاترین فضیلت است؛ یعنی بالاترین فضیلت این است که جدّی خودت را بشناسی و رذایل خودت را بدانی و به ترتیب آن‌ها را دفع کنی که اگر موفّق به دفع آن‌ها شدی، برنده­ای و إلّا اگر آن‌ها را دفع نکنی، تبدیل به حلوه می­شوند، برایت شیرین می­شوند و دیگر نمی­توانی دفعشان کنی. اگر نعوذبالله گناه، شیرین شد، دیگر دفع آن، سخت است، حتّی گاهی هم می‌خواهد آن را دفع کند، امّا دیگر نمی­تواند و مبتلا شده است. بعد از آن، حلوه تبدیل به عجنه می­شود؛ یعنی آن گناه، عجین در درون انسان می­شود و دیگر همیشه گرفتار آن می­شود و یک چیز خیلی دردناک می­شود. لذا از آن‌جا به بعد بحث جهاد با نفس مطرح می‌شود.

آیت‌الله العظمی بهجت(اعلي اللّه مقامه الشّريف): وقتی گناه، خانه وجودت را اشغال کرد؛ مغز متفکّر دشمن در وجودت را بشناس و با او جهاد کن

آیت‌الله العظمی بهجت(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن بهجت القلوب، در باب لفظ جهاد می ­گوید: جهاد با نفس، دلیل و برهان دارد و عند العرفا، دلیلش این است که وقتی بعد از ناراحتی اوّلیّه از انجام گناه و در مرحله بعد لذّت بردن از آن، دیگر انجام گناه نعوذبالله برایت عادت شده و گناه آمده و خانه وجود تو را اشغال کرده، حالا به جهاد با نفس دون نیاز داری.

جهاد، سختی دارد، شوخی نیست، باید مبارزه کنی. باید تمام قوای تو متمرکز شود و اوّلین کسی را که نفوذ کرده، بشناسی و رأس آن گناه­ها را بزنی - در این عبارات خوب تأمّل کنید، این‌ها عبارات شیخناالاعظم، حضرت مفید عزیز(روحي له الفداء و سلام اللّه عليه) است که به فارسی بیان می‌کنم -

حضرتشان می ­فرمایند: شما باید ببینید مغز متفکّر دشمن در وجود شما، کدام رذیله است. برای یکی، مغز متفکّر، نعوذبالله شهوت جنسی است، برای یکی شهوت قدرت است، برای یکی چشم‌چرانی است، برای یکی گوش است، برای یکی مال است، برای یکی بنون است و ... . لذا باید در ابتدا آن مغز متفکّر درون خود را هدف قرار بدهی. یعنی اوّل از همه باید با آن بزرگترین رذیله­ای که تو دچارش هستی، مبارزه کنی.

البته بدیهی است که باید با همه رذایل مبارزه کرد، امّا در ابتدا بر روی بزرگترین آن‌ها تمرکز کن. چون ممکن است شیطان و خنّاس درونی که از طریق همزات و جنگ نرم وارد می‌شود، ما را به یک چیز دیگر مشغول می­کند. مثلاً یک موقع حتّی ما را مشغول به فضائل می­کند و از رذائل خود غافل می‌شویم که این، خیلی مهم است!

پیامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) فرمودند: «إنّما بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الأخْلاقِ»[5] و اولیاء خدا هم فرمودند: «لا تحصّل المکارم الاخلاق إلّا برد الرذائل» تا رذائل از انسان بیرون نرود، مکارم اخلاق حاصل نمی­شود. لذا گاهی مشغول به یک فضیلت هستی، امّا وقتی رذائل را از بین نبری، بالاخره یک جایی گیر می­افتی. مثلاً شیطان دائم انسان را ترغیب می‌کند که دست خیر داشته باش، امّا همان‌طور که بیان شد، چون رذائل از وجودش پاک نشده، در نهایت، منّت­ می‌گذارد. یا مثلاً یک موقعی می­گوید: برو برای کسی کاری انجام بده، یا مثلاً نماز شب بخوان و یا استغفار کن و ...! لذا امام راحل عظیم‌الشّأنمان می­فرمودند: گاهی ما باید برای استغفارهایمان، استغفار کنیم!

جوان عزیز! قبل از مستحبّات، رذائل را بیرون کن

لذا عزیزان من! جوان­های عزیز! فرزندان عزیزم! امروز خطابم به شماست، از ما که مع الاسف گذشت، امّا اگر شما بخواهید طی طریق کنید و این سیر و سلوک الی الله در وجود شما باشد، بهترین راه این است که در ابتدا رذائل وجود خود را بشناسید و هر کس ببیند که کدام رذیله در او قوی­تر است. البته این مطلب به این معنا نیست که واجبات را انجام ندهیم. طبیعی است که انجام واجبات، حتمی است امّا به جای این که به مستحبّات بپردازیم، سعی کنیم ابتدا رذائل را از وجود خود بیرون کنیم.

مستحبّات یعنی حبّ به پروردگار عالم. امّا تا وجود انسان، تا این جایگاه و حرم الهی، «القلب حرم اللّه»، دست دشمن هست؛ جمع ضدّین محال است. یعنی در یک وجود نمی ­تواند هم رذائل باشد و هم عشق به فضائل! این، فریب، وهم، همزات و جنگ نرم شیطان است که به من و تو می­ گوید: کسب فضائل می­ کنی و گناهان خود به خود از بین می رود.

شیطان و فریب دادن افراد با تشویق کردن آن‌ها به فضائل!!!

لذا در ابتدا باید تصمیم بگیریم که مثلاً وقتی از همین مجلس بیرون رفتم، دیگر تأمّل و تفکّر می‌کنم تا ببینم بیشتر از همه به کدام گناه مشغول هستم. لذا یک دلیل این که می‌گویند: یک ساعت تفکّر، از هفتاد سال عبادت، برتر است، همین است. من باید خودم بنشینم با خودم فکر کنم که آیا وقتی غیبت می­کنم، خوشم می­آید یا نه؟! موقعی که یک نامحرم با من حرف می­زند، خوشم می­آید یا نه؟! وجودم می­لرزد یا نه؟! و ... . لذا همه این موراد را بررسی می‌کنم. بعضی از اولیاء گفتند: هیچ اشکالی ندارد که این‌ها را هم بنویسید و مکتوب کنید. این، همان چیزی است که سیّد مرتضی(اعلي اللّه مقامه الشّريف) به نقل از شیخنا الاعظم(روحي له الفداء و سلام اللّه عليه) فرمودند که رذائلت را در ورقه­ای بنویس و روی هر کدام تأمّل کن تا بفهمی کدام در تو قوی­تر است. لذا اوّل به او بپردازی.

پس اوّل باید بجنگی و با نفس، جهاد کنی. اوّل باید یک «لا» و «نه» محکم به هر الهی بگوییم، «لا إله» و بعد «الله» را دعوت کنی «إلّا اللّه». «لا اله إلّا الله» به این معناست و برای همین است که فرمودند: «قولوا لا اله إلّا الله تفحلوا». اولیای الهی بیان می­فرمایند: یک معنی «لا اله إلّا الله» همین است که به هر چه اله نفسانی توست، نه محکم بگویی. لذا اوّل باید به رذائل، نه بگویی، وقتی به رذائل نه گفتی، الله در درون تو وجود پیدا می­کند. امّا اگر فضائلی داشته باشی، نماز شب هم بخوانی، قرآن هم بخوانی و ...، امّا زبانت هنوز تند باشد، زبانت نیش مار داشته باشد و به کسی زخم زبان بزنی، هیچ فایده­ای ندارد. وقتی در خانه اذان و اقامه بگویی، امّا نعوذبالله دهانت به فحش دادن به زن و بچّه‌ات باز شود، اصلاً این اذان و اقامه یا قرآن و دعا و ... به درد نمی‌خورد و مفت نمی‌ارزد. حتّی اگر همیشه صف اوّل جماعت هم باشی، به درد نمی‌خورد.

تازه برعکس هم می‌شود، چون به گوش طرف مقابل هم می‌رسد و تو را وسوسه می‌کند. شیطان جنگ نرم را بسیار بلد است. بیان کردیم از شش هزار سال قبل بوده است، حالا شش هزار سال دنیوی هم بگیریم، بسیار مجرّب است، چه برسد اخروی باشد که قرآن فرمود: هر روزش، پنجاه هزار سال دنیاست! شوخی نیست! امّا اصلاً ما اخروی را نمی‌گوییم، دنیوی هم حساب کنیم، او شش هزار سال تجربه دارد. او حتّی أبانا آدم و أمنّا حوّا را هم به زیرکی و با جنگ نرم فریب داده است. قرآن می فرماید: «فَأزَّلَهُمَا الشَیطان»! پس او بلد است چه کار کند.

شیطان به امثال ما می‌گوید: شما صف اوّل نماز جماعت هستید، قرآنتان را هم می خوانید، حالتان هم به صورت ظاهر حال خوشی است، امّا خودمان می‌بینیم که وقتی به خانه می‌رویم، زبانمان، زبان نیش‌داری می‌شود، فحش می‌دهیم، بداخلاقی می‌کنیم و ... . لذا می‌دانید شیطان آن طرف می‌رود چه می‌گوید؟! می‌گوید: این‌ها نمازخوان هستند، ببین چطوری برخورد می‌کنند، پس تو هم دیگر نماز نخوان.

من جوانی را سراغ دارم که پیش من آمده بود و می‌گفت: چرا مردم را نصیحت نمی‌کنید؟ گفتم: من که خیلی از موارد را تذکّر می‌گویم، دیگر چه بگویم، نمی‌توانم که مستقیم بگویم. امّا او می‌گفت: من یک مدتّی به واسطه همین که پدرم به مسجد می‌آید و نماز می‌خواند، امّا رفتار مناسبی ندارد؛ یک مدّت اصلاً نماز هم نمی‌خواندم!

شیطان، خوب فریب می‌دهد، همزات این است دیگر! یاد می‌دهد، می‌گوید: این پدرت است، این مادرت است، اهل نماز است، اهل جماعت است، اهل دعاست، اهل زیارت عاشورا است، تا اذان می‌شود، می‌دوند که بروند نماز اوّل وقت بخوانند که این‌ها خیلی عالی و از فضائل است، امّا در خانه زبانش بد کار می‌کند، فحش می‌دهد و ... .

لذا باید توجّه کرد که اوّلاً که این فضائل هیچ جایی را نمی‌گیرد، ثانیاً شیطان به همین واسطه، سراغ یک عدّه دیگر می‌رود و آن‌ها را به وسیله رذائلی که شما دارید و با وجود آن به سراغ فضائل می‌روید، وسوسه می‌کند،  «وَسواسِ الخَنّاس ألذی یُوَسوِسُ فی صُدُورِ النّاس» و می‌گوید: این نمازخوان‌ها چه کسانی هستند؟! یا نعوذبالله می‌گوید: آن کسی که آن نوشیدنی کوفتی - که اسمش را نیاورم - می‌خورد، بهتر از این نمازخوان‌ها است. این نمازخوان این‌طور است، امّا آن، حدّاقل خوش اخلاق است.

برای همین ابتدا باید رذائل از بین برود وإلّا فضائل به درد نمی‌خورد. عزیزان! بدانید اگر رذیله‌ای باشد و سراغ فضیلتی بروید، آن فضیلت، دیگر فصیلت نیست، بلکه شیطان آن را همراه با آن رذیله‌ای که در درون من و تو هست، در چشم دیگران جلوه می‌دهد و می‌گوید: این شخص را ببین که دارای این رذیلت و پستی و ا زشتی و عمل بسیار بد است، حالا همین آقا یا خانم، مؤمن هم هست، حالا دیدید مؤمنین چه کسانی هستند؟!

لذا علّت العللی که اولیاء خدا اوّل از همه بحث تخلیه را می‌گویند، همین است که لازم است در ابتدا رذایل از بین برود. اولیاء خدا از جمله شیخنا الاعظم بیان می‌کنند: باید روی این مسائل خیلی دقّت کرد، لذا زود نگویید تخلیه، تحلیه و ...! بلکه در ابتدا مفصّل بگویید رذائل چیست و ...، چون اگر رذیله وجود داشته باشد، هیچ یک از فضائل هم فضائل نیست و شیطان هم آن را طوری جلوه می‌دهد که مردم از فضائل هم بدشان می‌آید.

مثلاً وقتی کسی دارای رذائل باشد و به مسجد برود، مردم دیگر از مسجد، نماز جماعت و یا حتّی خود نماز هم بدشان می‌آید! مثل آن جوان که اقرار می‌کرد که مدّتی است من به خاطر پدرم، نماز هم نمی‌خوانم. لذا از نماز هم بدش می‌آید. چون رذیله نشان داده است که اگر این نماز خوان است، پس نماز به درد نمی‌خورد و شیطان هم می‌آید وسوسه‌اش می‌کند. پس خیلی مواظب باشیم و  دقّت کنیم.

راه رسیدن به معرفت پروردگار

لذا از پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) سؤال کردند: «کَیفَ طَریقِ إلی المَعرِفَةِ الرَبّ» طریق شناخت پروردگار عالم و ربوبیّت چگونه هست؟ - سؤال خیلی قشنگی است. همه هم این را دوست دارند، چه کسی است که بدش بیاید؟! - حضرت فرمودند: «مَعرِفَةِ النَّفس». بعد فرمودند: «فَإنَّ النَفس آمالُ الإبلیس» نفس، جایگاه آرزوهای شیطان است. یعنی شیطان می‌داند چه کار کند. اگر انسان بداند که این نفس را که جایگاه آرزوهای ابلیس است، باید بشناسد، موفّق خواهد بود.

بعد حضرتبه چند نکته اشاره می‌کنند، از جمله این که «وَمِنها غَضَبٌ وَ مِنها شَهوَةٌ وَ مِنها حِرصٌ وَ مِنها طَمَعٌ» و بعد هم می‌فرمایند: «فَإنَّهُم رَذائِل» این‌ها همه رذائل هستند، «وَعَلَیکَ» یعنی بر توست، «وَ عَلَیکَ بِالجَهادِ بِرَذائِل» که با این رذائل مبارزه کنی.

لذا اوّلین راه انسان برای شناخت خدا، این است که با رذائل مبارزه کند. پس ببینید در کدام حوزه هستید؟ یک مقداری تفکّر کنید. این که این‌قدر از اهمیّت تفکر بیان می‌کنند، یک دلیلش همین است که بنشینیم ببینیم که کدام رذیله در ما بیشتر است، گناهان پا، گناهان چشم، گناهان زبان و ... ، همه را در یک کاغذ بنویسیم، بعد حالا خودم را محک بزنم، ببینم چشمم چطوری است، چشمم را زمین می‌اندازم یا نه؟! و ... .

راه برون‌رفت از وسوسه شیطان به گناه در تنهایی

جوانی به من نامه داده بود و گفته بود که من وقتی بیرون می‌روم و نگاهم به زنان و دختران می‌افتد، سریع نگاهم را به پایین می‌اندازم، امّا وقتی در خلوت قرار می‌گیرم، بدم نمی‌آید که فیلم‌هایی را ببینم. چه کار باید بکنم؟ نسخه فرار از گناه در خلوت را می‌خواست.

این که می‌گوییم همزات، همین است. گاهی در جایی ما را گیر می‌اندازد که واقعاً می‌خواهیم آن گناه را انجام دهیم. این ملعون خیلی بلد است. این که اولیاء خدا دائم وحشت داشتند، همین است. این که بیان می‌شود: حداقل ده مرتبه قبل از طلوع آفتاب و ده مرتبه قبل از غروب آفتاب بگویید: «أعوذباللّه السمیع العلیم من همزات الشیاطین و أعوذبالله أن یحضرون إن اللّه هو السمیع العلیم»، همین است. حاج شیخ عبّاس قمی(اعلي اللّه مقامه الشّريف)، آن مخلص الهی و آیت حقّ، این ذکر را در اعمال طلوع و غروب آفتاب در مفاتیح الجنان بیان کردند. بعضی از اولیاء نسخه می‌دهند و می‌گویند: حتماً این ذکر را در غروب و طلوع آفتاب مراقبت کنید. این‌قدر مهم است که وجود مقدّس امام باقر(عليه الصّلوة و السّلام) فرمودند: دم غروب اگر بچّه‌هایتان بازی می‌کنند، آن‌ها را هم آرام کنید، طوری که دست از بازی بکشند. ولی ما اصلاً حواسمان نیست. گاهی ما تازه غروب که می‌شود، می‌گوییم: سر چراغ و اکثرمان حواسمان نیست و شیطان هم بلد است. فرمودند: اگر قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آفتاب را مراقبه کنید، روز شیطان بر شما مسلّط نمی‌شود. این را معصوم بیان فرموده و حتّی یک عارف بالله نفرموده است. اگر قبل از غروب آفتاب را رعایت کنید، آن شب شیطان بر شما مسلّط نمی‌شود. لذا فرمودند: این دعاهای طلوع و غروب آفتاب را بخوانید. خیلی مهم است.

بعضی مواقع انسان یادش می‌رود، نشان از این است که ذکر طلوع را نگفته، یا شیطنت‌هایی کرده و مطالبی شده که نتوانسته بگوید. البته این به این معنا نیست که حالا خود را رها کند. بلکه به این معناست که یک موقع شیطان می‌آید، امّا شما در آن لحظه حواست جمع باشد که نباید فریب بخوری. در معامله مواظبت می‌کنی. در مراجعه مشتری مراقبت می‌کنی. در دانشگاه یا حوزه مراقبه می‌کنی و ... . لذا این عنوان تخلیه در این قضایا معنا پیدا می‌کند. لذا بعضی هم بیان فرمودند که این ذکر را تا صد مرتبه هم بین روز بیان کنید.

یکی دیگر از راه‌های برون‌رفت از این قضیّه این است که اگر یک جایگاه گناه دیدی، فرار کنی، ولو در تنهایی باشی. چون گاهی وسوسه شیطان در جمع است و گاهی هم برعکس است و در جمع است.

بیان کردیم مراحل ثلاثه در رذائل، اوّل عصبه، بعد حلوه و بعد عجنه است. حالا برای این که این حالات را از دست بدهی، فرار کن که به عصبه گرفتار نشوی که بعد تبدیل به حلوه شود که معلوم است بعد از آن هم به عجنه گرفتار می‌شوی و با تو عجین می‌شود. پس فرار کن.

لذا همزات شیطان همین است. در جمع به خودش اجازه نمی‌دهد، امّا گاهی در خلوت به سراغ گناه می‌رود. می‌نویسد: من بیرون چشمم را مراقبه می‌کنم، امّا وقتی تنها می‌شوم، یک طوری می‌شوم و دوست دارم فیلم‌های چنین و چنان ببینم. این هم باز همان همزات است و راهش هم این است که از تنهایی فرار کنی. در خانه نباش و بیرون بزن. گاهی هم نعوذبالله در جمع است. چون همان‌طور که بیان کردم: اولیاء خدا می‌فرمایند: رذیله هر کسی فرق می‌کند.

لذا انسان باید اوّل، اهمّ رذائل را هدف بگیرد. یکی حسادت دارد، آن را باید در نظر بگیرد. همان‌طور که بیان شد، فرمودند: در برگه بنویسید، بعد تک تک این گناهان چشم، پا، دست و ... را بررسی کن و تفکّر کن. این که فرمودند: یک ساعت تفکّر برتر از هفتاد سال عبادت است، همین است. تأمّل کن ببین الآن در کدام گیر هستی، پس اوّل آن را هدف قرار بده. مغز متفکّر گناه در نفس من چیست؟ اگر آن را مدّنظر بگیریم و از بین ببریم، إن‌شاءالله موفّق خواهیم شد.

حالا إن‌شاءالله به فضل الهی بیان می‌کنیم که روش‌هایی که اولیاء خدا برای معرفت نفس بیان کردند، چیست. پس اوّل از همه تبیین به این است که باید رذائل از بین برود و تخلیه به معنی حقیقی صورت بگیرد و إلّا در مرحله اوّل، اصلاً تحلیه نیاز نیست. لذا اولیاء خدا می‌گویند: بر روی همین مرحله اوّل که تخلیه هست، توقّف کنید و زیاد بحث کنید.

اوّلین قدم برای قرار گیری در طومار سربازان امام زمان(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف)

یکی از خصوصیّات امام راحل عظیم‌الشّأنمان این بود که بر روی رذائل بسیار دقیق بودند. امام یک لحظه احساس کردند که یک موقعی عنوان، ایشان را به خطر بیاندازد. لذا هر چه کردند که مرجعیّت را قبول کنند، نپذیرفتند. تا این که بر ایشان تکلیف شد و بر دوش گرفتند.

ما در دهه فجر سال گذشته، مطالبی را در این زمینه با ادلّه و برهان و مستندات تاریخی بیان کردیم که هر کس آن‌ها را مطالعه نکرده، خوب است که به آن مراجعه کند (درس اخلاق 17 بهمن ماه 1392). با مستندات روایی و تاریخی بیان کردیم که انقلاب ما، انقلاب مهدوی است. نظام ما، نظام مهدوی است. دولت مهدوی نداریم، برای دولت مهدوی خود آقا جان باید بیایند. إن‌شاءالله ادامه آن مطالب را در شب 22 بهمن بیان خواهیم کرد.

ولی این را بدانیم که اگر می‌خواهیم سرباز امام زمان(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) شویم، باید مبارزه با این رذائل را شروع کنیم. ما در بهترین زمان و در بهترین مکان دنیا آمدیم. همه این‌ها هم براساس همان «بلی» است که در پاسخ سؤال پروردگار عالم که فرمود: «أ لست بربّکم» گفتیم. آن‌گونه که ما گفتیم، ما از صلبی به صلبی دیگر، ازمنه را رد کردیم و در این زمان به دنیا آمدیم. شوخی نیست، چرا در این‌جا به دنیا آمدیم؟! چرا در عراق، اردن و ... به دنیا نیامدیم؟! چرا در زمان‌های قبل، مثلاً دویست سال پیش دنیا نیامدیم؟! چرا الآن به دنیا آمدیم؟! این‌ها همه حساب شده است، یک بار که بیشتر به دنیا نمی‌آییم، حالا باید یک تأمّلی بکنیم که آن یکبار برای ما در چه زمان و مکانی قرار گرفته است! بر روی این مطلب هم تفکّر کنیم.

بنده با ضرس قاطع بیان می‌کنم و ابایی از این که چه خواهند گفت، ندارم، وقتی رذائل از بین نرود، گرفتار می‌شویم و وقتی مطالب الهی هم بیان شود، به سخره می‌گیرند. ما برای خدا انجام می‌دهیم، می‌گوییم و ...، حالا آن‌ها هر کاری می‌خواهند بکنند. عرض بنده این است که یکی از مواردی که فرمودند: ساعتی تفکّر بهتر از هفتاد سال عبادت است،  همین است که تفکّر کنید چه زمانی به دنیا آمدید، چه مکانی به دنیا آمدید؟ امام که بود؟ انقلاب چه بود؟ چه چیز رخ داد؟ و الآن ما باید چه داشته باشیم؟ در این‌ها تأمّل کنید.

ببینید اگر فضائل داشته باشیم، در حالی که رذایل را از بین نبرده باشیم، نمونه‌اش همین می‌شود که برای یک خانم خواننده زن مجوز صادر می‌شود! إن‌شاء الله در جمهوری اسلامی ایران مبارک باشد که از آلبوم این زن رونمایی هم می‌کنند! طوری که مراجع عظام از جمله آیت‌الله العظمی مکارم، آیت‌الله العظمی نوری همدانی، آیت‌الله العظمی صافی و دیگر بزرگواران که در کبر سن هستند و بعضی بالای هشتاد سال دارند، اعتراض کنند و عدّه‌ای هم بگویند: این‌ها چه می‌گویند؟! این‌ها که دیگر مانند کسانی نیستند که در موردشان گفتند: خدا عقل سالم بدهد در جسم سالم و از این حرف‌ها برایشان بزنند. حالا جسم ما ناقص است و به تعبیر شما عقل هم نداریم، این مراجع عظام چه؟ این اعاظم چه؟

لذا عزیزان! اگر فحشاء و رذایل از بین نرود، فایده ندارد. ما می‌گوییم و هیچ ابایی هم نداریم، بینی و بین الله، آن که ناظر بر قلوب است می‌داند چه می‌گویم و چه تکلیفی بر عهده‌ام هست، اگر رذایل جلوه کند، در ظهور بداع پیش می‌آید. یک دلیل و برهانش هم این است: پروردگار عالم، آخرین مهره‌اش را بیخود و بی‌جهت هدر نمی‌دهد. بالاخره ما می‌د‌انیم و روایتش را هم بیان کردیم که وجود مقدّس آقاجانمان به ایران، چشم دارد. حالا اگر بنا باشد در ایران که تنها کشوری است که در قانون اساسی‌اش، مذهب جعفری اثنی‌عشری تبیین شده، گناه رواج پیدا کند، دیگر چه انتظاری برای تعجیل در ظهور داریم؟!

حالا گاهی گناه در خفا است، که البته نباید باشد ولی در خفا خیلی مهم نیست و به ما هم گفتند: شما در امور شخصی مردم تجسّس نکنید. امّا یک موقعی علن گناه می‌کنند. علن یعنی دعوت به فحشا، دعوت به منکرات.

حالا یک کسی منکری را در خانه‌‌اش انجام می‌دهد، فرض بگیریم نعوذبالله از این کوفتی‌ها بنوشد، در خانه‌اش کار دیگری بکند و ...، امّا یک کسی بیاید علن گناه کند، در وبلاگ‌ها هم بگذارند و ... . درد این است که در نظام مقدّس جمهوری اسلامی خانم بیاید آلبوم دهد و وزارت ارشاد به آن مجوز دهد!!! چه اسم قشنگی دارد، بحمدالله فهمیدیم باید به این سمت ارشاد بشویم و دارند ما را ارشاد می‌کنند!

یعنی تا حالا گمراه بودید، یک عمر غافل بودید، آقایان عمامه به سر، یک عمر، این جوان‌های بیچاره را از این چیزها محروم کرده بودند، الحمدلله وزارت ارشاد آمد، ارشاد کرد که به این سمت بروید. بگذارید خانم هم بخواند، بگذارید آلبوم هم بیرون بدهد و .... . حالا فردا اگر یک کسی هم مثل من عمامه به سر، در تاکسی یا ماشینی هم نشست و به پخش شدن صدای خانمی اعتراض کند، می‌گویند: آقا! مجوز این را ارشاد داده و من و شما را ارشاد کردند که به این سمت برویم. نظام مقدّس جمهوری اسلامی است دیگر، مردم را به این سمت ارشاد کردند! چه کار کنیم؟ ای امل‌ها! بروید به سمت ارشاد! فقهتان را ارشاد می‌دهد! مطالبتان را ارشاد می‌دهد!

نمی‌دانیم چه کنیم. واقعاً ماندیم، زبانمان بسته است، از آن طرف یک موقع که باید به جهنم برویم، یک موقع که  بی‌عقل می‌شویم، یک موقع که یک مشت بی‌سواد می‌شویم، یک موقع ...، امروز هم که! عیبی ندارد هرچه می‌خواهید به ما بگویید، امّا مراجع عظام چه؟! این بزرگواران چه می‌گویند؟ حداقل جواب این‌ها را بدهید.

مواظب باشیم، رذایل گرفتار می‌کند. خدا گواه است باید بفهمیم که اگر رذایل باشد، همه خوبی‌ها هم به درد نمی‌خورد، بداع هم به وجود می‌آید.

حالا یک عدّه می‌خندند و مسخره می‌کنند که آقا چه ربطی دارد؟! امّا خدا گواه است، عالم، عالم اثر و مؤثّر است، مگر می‌شود ربط نداشته باشد؟! چرا امسال بارندگی کمتر شده است؟ تا این را بگویید، می‌گویند: جو هوا این بود و ... . امّا واقعاً این زمستان است  که امسال داشتیم؟! برف کمی در برخی مناطق بالای شهر آمد که آن هم خدا می‌خواست به بعضی نشان دهد که بدانند. لذا دیدید که بعضی‌ها که مثلا آن بالاها سمت لواسان، دماوند و ... بودند، این برف را روی ماشینشان می‌گذاشتند و  در تهران می‌آمدند، می‌گشتند که پز بدهند ما هم برف داشتیم. گرفتار شدیم، برف نداریم. یعنی چه؟ یعنی آب نداریم. آب نداریم یعنی چه؟ حالا تابستانمان را خدا به خیر کند. حالا هی گناه کنیم، هی مسئولین ما ... .

خدایا! ما را از خواب غفلت بیدار بگردان.

 خدایا! ما را هشیار بگردان.

خدایا! این مسئولان ما را، آن‌هایی که واقعاً خادم هستند، بر توفیقاتشان بیفزا. آن‌هایی که جاهل هستند، از جهل خارج بفرما. آن‌هایی که عامد هستند، رسوایشان بگردان.

خدایا! این سیّد عظیم‌الشّأن، این امام المسلمین برای ما محافظت بفرما.

خدایا! تا ظهور دولت یار و در کنار دولت یار، او را از گزند همه حوادث محافظت بفرما.

خدایا! دشمنانش منکوب بگردان.

خدایا! به اولیاء و انبیائت، به خصّیصین درگاهت، قسمت می‌دهیم، ظهور آقاجان، امام زمان(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) به تعجیل بینداز.

خدایا! به واسطه گناهان ما، بداع برای ظهور قرار مده.

ای خدا! تو قادری (خدا قادر است دیگر، با خدا این‌طور حرف بزنید)، ای قادر! ظهور آقاجان در عمر ناقابل ما قرار بده.

ای خدا! ما را برای آمدنش، آماده و مهیّا بگردان.

ما را جزء سربازان حقیقی‌اش قرار بده.

خدایا! این نظام مقدّس را از گزند بلیّات محافظت بفرما.

«یا وصیّ الحسن و الخلف الحجّة أیّها القائم المنتظر المهدی، یابن رسول اللّه یا سیّدنا و مولانا،

إنّا توجّهنا و استشفعنا و توسّلنا بک إلی اللّه و قدّمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیهاً عنداللّه، إشفع لنا عنداللّه»

پی نوشتها:

[1]. بقره/ 264.

[2]. إسراء/ 72.

[3]. آن مرد الهی که در عرفان، کم شناخته شد و تبلورش عرفانش، عندالنّاس، کم بود و شاخصه سیاسی بودن ایشان، بیشتر در بین مردم، نمود پیدا کرد و إلّا ایشان، انصافاً انسان کامل و جامع الاطرافی بود. حکیم، فقیه، فیلسوف، ادیب و سیّاس کیّاس بود و بالجد بی‌نظیر و بی‌بدیل بود. امروز من و شما در باب عرفان، آیت‌الله العظمی بهجت و آیت الله العظمی بهاء الدّینی(اعلي اللّه مقامهما الشّريف) و ... را می‌شناسیم، امّا باید بدانیم که امام راحل عظیم‌الشّأنمان هم همان حال را داشتند، منتها در این مطلب شناخته نشدند.

[4]. الكافي، ج: ‏1، ص: 32

[5]. كنز العمّال :٥٢١٧ .

کد خبر 2488995

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha