تفسیر قرآن آیت‌اللّه قرهی؛

هیچ موجودی در عالم نیست الا اینکه آینه جمال محبوب خواهد بود

هیچ موجودی در عالم نیست الا اینکه آینه جمال محبوب خواهد بود

هیچ موجودی در عالم نیست الا اینکه آینه جمال محبوب خواهد بود و آن آیینه حقیقی که در جمال و کمال فقط و فقط حقیقت جمال و کمال الهی را می­ رساند قلب مؤمن است، پس قلب مؤمن است که فقط حق است نه نفس مؤمن.

به گزارش خبرگزاری مهر، گزارشی از تفسیر قرآن کریم آیت‌اللّه قرهی، آیات ۳۵ الی ۳۷ سوره مبارکه بقره را با هم می خوانیم.

«وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ* فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ* فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»

در جلسات گذشته آیاتی را راجع به عرش و ارض بررسی می ­کردیم و این که منظور از ارض در «وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ»، در مقابل ارض در آیه «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» چیست، تبرکاً روایتی را عرض کنیم که در این شب­ها با روایاتی هم محشور باشیم. «قال مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (صلوات اللّه و سلامه علیه) وَ مَا جَالَسَ هَذَا القُرآنَ اَحَدٌ اِلّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَة اَو نُقصَانٍ» خیلی عالی است، فرمودند: هیچ کسی با قرآن همنشین نشد الّا -الّای حصریه است یعنی غیر از این نیست - این که وقتی قیام می­ کند با فزونی و نقصان هست، یعنی هر که با قرآن همنشین شد وقتی از سر سفره قرآن بلند شد به او چیزی اضافه و چیزی هم از او کم شده است، آن فزونی و نقصان چیست؟ فرمودند: «زِیَادَةٍ فى هُدًى اَو نقصانٍ فى عمًى» یا به هدایت او زیاد می­ شود و راه هدایت را بیشتر و بهتر می­ فهمد و این خصوصیت همنشینی با قرآن است فزونی در هدایت پیدا می ­کند یا اینکه از کوردلی او کاسته می ­شود.

به تعبیر دیگر در همنشینی با قرآن به علم انسان اضافه می­ شود و از جهل انسان کاسته می ­شود، چون جهل خودش کوری است. قرآن می­ فرماید «من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخره اعمی» هر کسی در این دنیا کور بود در آخرت هم کور است، چطور می­ شود؟ این را بارها عرض کردیم آیا این یعنی کسی که چشمش کور شده یا کور مادرزاد است یا براثر اتّفاقی چشمش را از دست داده است؟ آیا او فردای قیامت هم کور محشور می ­شود؟ نه، این معنا نمی دهد، یعنی کسی که در جهل بود و جهل خودش را در این دنیا برطرف نکرد و بینا نشد، معلوم است کسی که با جهل از این دنیا برود فردای قیامت که بینا نمی ­آید، با همان جهلش می ­آید، چون «الدنیا مزرعه الآخره» در آخرت همان است که انسان از این جا ببرد. لطف خدا این است که می ­فرمایند اگر کار خوب کرد «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» ۱۰ برابرش می­ کنم، نورش زیادتر می ­شود و هدایتش بیشتر می ­شود، اما اگر کار سیئه کرد «فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا» جزاء آن مثل خودش است، زیادتر نمی ­کند.

پس منظور از کور در اینجا جهل است، هر که در این دنیا جاهل بود در آن دنیا هم جاهل است و الّا نعوذبالله و نستجیر بالله این دور از عدالت خداست که بگوییم کسی که این دنیا کور مادرزاد است در آن جا هم کور مادرزاد محشور می­ شود، این طور نیست، منظور از کوری همان جهل است، لذا این جا هم امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه خطبه ۱۷۶ می فرمایند:« وَ مَا جَالَسَ هَذَا القُرآنَ اَحَدٌ اِلّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَة اَو نُقصَانٍ زِیَادَةٍ فى هُدًى اَو نقصانٍ فى عمًى » عمی که عما خوانده می­ شود، می ­دانید وقتی یاء با فتحه باشد و قبلش هم مفتوح باشد تبدیل به الف مقصوره می­شود و عما خوانده می­شود، پس یا به هدایتش زیاد می­شود و یا از جهلش کاسته می­شود و این هم توفیق همنشینی با قرآن کریم و مجید الهی است. گفتیم بحثمان راجع به ارض و عرش نکاتی دارد، اواخر بحث عرش بودیم که امروز إن­شاءالله تمام است و ورود به بحث ارض پیدا می ­کنیم.

 یکی از معانی عرش، قلب انسان کامل است، برخی از حکمای متأله و عرفای بزرگ از جمله مرحوم ملاصدرا، صدرالمتألهین(اعلی الله مقامه الشّریف) در کتاب اسرار الآیات خود می­ فرمایند که برخی از ارباب قلوب ذیل روایت «القلب عرش الرحمان» که حدیثی از پیامبر عظیم ­الشأن است، هم ما و هم اهل جماعت داریم، یعنی روایت مشهوری بین ما و اهل جماعت است، متفق القول هستیم، روایتی نیست که بگوییم فقط ما داریم آن­ها هم دارند، ایشان می­ فرمایند عرش در این روایت قلب انسان کامل است و کرسی که تبیین می­ شود سینه اوست. این صحیح­ ترین و محکم­ ترین اقوال در باب عرش و کرسی است که ایشان این را می­ فرمایند، امام راحل و عظیم­ الشأن در بحث انسان کامل در باب معرفت و مطالب عرفانی نکته خیلی قشنگی را تبیین می­ فرمایند که جالب است، می ­فرمایند هیچ موجودی در عالم نیست الا اینکه آیینه جمال محبوب خواهد بود و آن آیینه حقیقی که در جمال و کمال فقط و فقط حقیقت جمال و کمال الهی را می­ رساند قلب مؤمن است، پس قلب مؤمن است که فقط حق است نه نفس مؤمن. پس قلب عنوان عرش الله است یا عرش الرحمان است که این دو تا تبیین شده است. این آخرین مطلب که عرش به این معانی و جایگاه ها است و قبلاً گفتیم و دیگر تکرار نکنیم.

نکته اصلی بحث ارض از اینجا شروع شد که پروردگار عالم به ابانا آدم و امّنا حوا بیان فرمود: «وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ» به این درخت نزدیک نشوید که اگر نزدیک شوید شما در حقیقت به خودتان ظلم کردید. عرض کردیم «تقربا» است یک نکته اخلاقی است که اولیاء خدا بیان می­فرمایند و معلوم می­ شود اگر انسان به مطلبی نزدیک شد یک موقع می­بیند ناخودآگاه به آن مطلب وارد شده است لذا خیلی باید مراقب بود، نمی­ شود بگویم من به مجلس گناه نزدیک می ­شوم و گناه نمی­ کنم، یک موقع می ­بینی نستجیربالله و نعوذبالله پناه به ذات احدیت انسان در گناه غوطه ­ور است و خودش گناه­کار شده است، نفرمود «و لا تأکلا» از این نخورید، فرمود نزدیک نشوید، این­ها نزدیک شدند و نزدیک شدن همان و خوردن این میوه ممنوعه توسط این دو بزرگوار، ابانا آدم و امّنا حوا همان. پس نزدیک شدن انسان را بیچاره می­ کند، در همه مطالب همین طور است، این که می­ گویند بین دو نفر نامحرم نفر سوم شیطان است همین است.

پروردگار عالم در ادامه می­ فرماید شما این کار را کردید و شیطان شما را فریب داد، «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ» معلوم می­ شود که کار شیطان فریب دادن است عمل از خود ماست، «فازلّ» یک دلیل و برهان این است که، این را قبلاً عرض کردیم فقط گذرا رد شویم، وقتی فردا بین انسان و ابلیس محاجه می­ شود، ابلیس می­ گوید من کاری نکردم شما را وسوسه کردم،گرچه خود او هم به واسطه این وسوسه شریک جرم است اما معمول این است که آن که کار را انجام داده مجرم است، مثل این می ­ماند که یک شخصی کسی را اجیر کند که برو فلانی را بزن یا بکش یا خانه ­اش را چنین کن، خوب او هم برود و انجام دهد، اصل انجام دهنده کار است اما آن اجیرکننده هم به عنوان عامل شناخته می­ شود که باعث چنین کاری شده است.

شیطان هم از این جهت عذاب می­ بیند اما علت اصلی خود ما هستیم، او فقط فریب داد «فَأَزَلَّهُمَا»، «فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» بروید و هبوط پیدا کنید بعضی از شما نسبت به بعضی دشمن می­ شود، این عالم دنیا را داریم می ­بینیم این یهود چه می­ کند این خونریزی‌­ها و ...، به صراحت پروردگار عالم بیان فرمود آن موقع که همه شما هبوط کنید بعضی دشمن بعضی می­ شود و ارض برای شما مستقر است، عرض هم کردیم که آیا پروردگار عالم می­ خواست نعوذبالله بازی دهد یعنی از روز نخست قرار بود همه ما به زمین هبوط کنیم؟ خوب چرا خدای متعال نعوذبالله و نستجیربالله باید انسان را عذاب کند؟ این عذابی که یکی اش به ظاهر هبوط است، یکی اش هم این است که در بعضی از روایات بیان شده است ابانا آدم و امّنا حوا چهل سال از هم دور بودند و گریه می­ کردند و خدا به آن­ها کلماتی را القا کرد، «فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» که توبه کنند و خدا هم توبه ­پذیر و رحیم است، این ارض همین زمین است.

 از طرفی در آیات قبل فرمود: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» من می ­خواهم در زمین خلیفه قرار دهم، معلوم می ­شود که جورچین خدا این بوده که آدم پایین بیاید و به تعبیر بعضی این ابلیس وسیله بوده است، خوب این که دور از عدالت خداست که خدا بگوید این­ها باید توبه می­ کردند بلد هم نبودند خود من یک کلماتی را به آن­ها دادم بعد توبه کردند «فتاب علیه إنّه هو التوّاب الرحیم» یعنی چه؟ اگر بنای بر این بوده است پس توبه یعنی چه، گناهی نکردند که بخواهند توبه کنند، خدا می­ خواسته این طور باشد.

 این ارض دلالت چیست، عرش را با توضیحات مفصل در چندین جلسه گفتیم، حال ببینیم آیا ارض همان زمینی است که خدا می­ خواسته بعد از این که آن­ها را از آنجا بیرون کند به این زمین بیاورد یا نه. کلمه ارض در قرآن ۴۴۶ بار تبیین شده و جالب است در همه این موارد مفرد آمده است. در قرآن فقط و فقط کلمه ارض مفرد آمده است و ارضون و ارضین نداریم، در ادعیه و روایات و نهج البلاغه داریم هم با لفظ ارضون آمده است و هم با لفظ ارضین، نسبت به سماء یعنی آسمان جمع داریم اما نسبت به ارض جمع نداریم. مثلاً دقّت بفرمایید: «اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» (طلاق/ ۱۲) نمی­ فرماید «سبع ارضون»، قرآن می­ فرماید زمین هست و مثل آن هست، «وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» یعنی همان طور که هفت ­عدد آسمان است زمین هم هفت عدد است، پروردگار عالم به صراحه در قرآن بیان می ­فرماید که ما در آسمان و زمین این مسئله را داریم.

می ­فرماید «اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّـهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا»، «علیما» نمی ­گوید، إنشاءالله به فضل الهی بحث علم در قرآن که شد بیان می ­کنیم و بحث امروز ما بحث ارض است و عرش را هم عرض کردیم که چرا عرش می ­گویند تا ارض را که در مقابل عرش است بشناسیم.

پروردگار عالم می­ فرماید خدا کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین هم مثل همان خلق کرد و فرمان او در میان آن­ها پیوسته نازل می­ شد «يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ» امر خدا بین آسمان و زمین همیشگی است، تا اینکه بدانید خدا بر هر چیز تواناست و علم او به همه چیز احاطه دارد، نه اینکه «و انّ الله کان علیما». چرا علم را می­ فرماید «قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا»، یک موقع پروردگارعالم علیم است، بله علیم است و شکی در آن نیست اماّ یک موقع همه مطالب پروردگارعالم در احاطه علمی است یعنی شما هیچ نکته­ای را پیدا نمی­کنید در عالم که علم در آن موجودیت نداشته باشد یعنی هر چیزی در عالم نکته علمی دارد منتها گاهی بشر به این نکته رسیده و گاهی هنوز نرسیده است حتّی امروز متوجّه شدند علّت بارش شهاب سنگ­ها یک بحث علمی است، بحث کسوف و خسوف یک بحث علمی است که پروردگارعالم می­فرماید حتّی «سبع سموات  و الارض» این هفت آسمان و زمین هم علمی است. این­طور نیست که بگوییم خدا دلش خواست هفت تا آسمان گفت ودلش خواست هفت تا زمین گفت، نه، نکته مهم اینجاست که علمی است و خیلی قشنگ است.

ببینید یک موقع می ­فرماید «فان الله کان علیما»، یا «و ان الله کان علیما» به درستی که خدا علیم بوده و علیم هست تمام، اما می ­فرماید «وَأَنَّ اللَّـهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا». «اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» همان طور که آسمان­ها هفت­گانه است، زمین هم مثل آسمان­ها هفت­گانه است و بعد امر خدا ما بین همه آن­هاست «يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا» تا بدانید، این­ها را می­ گذارم برای اینکه آگاهی ­تان زیاد شود، این «سبع سموات و الارض» که هیچ موقع در قرآن ارض را جمع نیاوردند و ارضون نگفتند برای این است که شما تأمل کنید و دنبال علم بروید. «لِتَعْلَمُوا» لام تحقیقه نیست بلکه لام نسبت است یعنی بدانید هر چه به علم نزدیک شوید می ­فهمید که «وان الله بکل شی قدیر». حروف و از جمله لام معانی مختلف دارد. کلمه الواحده تدل علی معانی المختلفه، اسم و فعل و حرف، کلمه هستند و حرف هم گاهی یک لفظ است که دارای معانی المختلفه می­باشد. تعبیر بعضی از آقایان این است که در باب بحث صرف و نحوی و ادبیاتی آنلام تحقیقیه است، اما به نظر می ­آید که لام نسبت است.

 «وان الله بکل شی قدیر» خدا بر هر چیزی قادر است و قادر بودن خدا ضمن این است که خدا بر هر چیزی علیم است، علیم بودن پروردگار عالم در همه مطالب او موجود است، این یک بحث است و بحث دیگر اینکه علم در هر موضوعی موجود است و به اندازه دانش و اندازه دستیابی شما به آن علم بستگی دارد. برای همین علم حد یقف ندارد و هر چقدر علمتان بیشتر شد می­ فهمید «وَأَنَّ اللَّـهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا» علم خدا به همه چیز احاطه دارد. پس همه مسائل علمی است، سبع سموات هم علمی است، سبع ارض هم  علمی است، حتی اینکه در قرآن فقط ارض مفرد آمده هم علمی است چرا پروردگار عالم بیان می­ فرماید علمی است؟

پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی(ص) بیان فرمودند: «انا مدینه العلم و علی بابها» همه حضرات معصومین علم خدا هستند و اما چرا در روایات امیرالمؤمنین(ع)، ارضون یا ارضین هست اما در قرآن فقط ارض آمده است؟ به فضل الهی در جلسات آینده عرض می ­کنیم و این مطلب هم یکی از نکات است. چند مورد را بیان می ­کنیم و آن وقت باید ببینیم که کدام یک از این مطالب و روایات نزدیکتر است.

آنچه غیر از زمین است نسبت به ما آسمان محسوب می ­شود مثل آن که عرض کردم عرش را در مقابل ارض باید معنی کنیم و گفتیم که کل مطالب در عرش نهفته شده است، اما به نظر می ­رسد اینکه می­گویند آنچه غیر از زمین نسبت به ما آسمان محسوب می ­شود، مثلاً مریخ را می­ گوییم گرچه فی حد نفسه یک کره است، یک زمینی است که خاک دارد. ، معانی مختلف ارض را آوردم که بیان کنم و یکی همین است که هر جایی که خاک باشد زمین تبیین می ­کنند، ارض در لغت به معنای کره خاکی که انسان بر روی او زندگی می­ک ند.

ارض در قرآن کره زمین در مقابل آسمان است، که ۸۰ بار از ۴۴۶در قرآن با این لفظ آمده است. ارض به معنی قطعات زمین و آبادی است که توضیح می­دهیم فعلاً فقط نکات را عرض می ­کنیم. مثلاً بیان می ­کنند به ارض توس یعنی یک قطعه ­ای از زمین، چون همه کره زمین که توس نیست. در قرآن ۱۱۰ بار این معنی آمده است که بیان می ­کنیم. ارض به معنی عالم طبیعت و هر چه که در آن است ۲۶۰ مرتبه در قرآن آمده است.

معنای اولیه ارض که به ذهن انسان خطور می ­کند هر جایی است که خاک دارد، مریخ هم فی حد نفسه به عنوان ارض است ولی وقتی می­ گوییم کرات در آسمان است و وقتی کرات را بالای سر خودمان می ­بینیم خود آن­ها را هم به عنوان آسمان حساب می ­کنیم، قاعده این است و این یک دلیل مسئله است که آنچه به غیر زمین نسبت به ما محسوب می­شود آسمان است و به همین دلیل در مرحله نخست، ارض را جمع می­ آورند.

توضیح بیشتر این است که قرآن کلمه ارض را مفرد آورده است چون به عنوان کلمات نظیر محسوب می­ شود، یعنی چه؟ کلمات نظیر یعنی کلماتی که استثناء هستند از باب تأکید این­ کلمات را هی چ­گاه جمع نمی ­بندند تا عظمت آن معلوم شود، «سبع سموات و الارض مثلهن» از باب اینکه عظمت زمین معلوم شود همیشه مفرد می ­آید، در مثال مناقشه نیست، بلا تشبیه مثل این که می­ گوئیم خدا یکی است لذا اسم علم بیان می­ شود. بعضی از چیزها عنوان اسم علم است، علم یعنی اینکه فقط برای این قرار داده شده است، یعنی «الله» اسم جلاله برای خود خداست، لفظ خدا هم که می ­گوئیم همین است، حتی در کشتی وقتی می­ دیدند که همه امور دست یک نفر است و اوست که بلد است چه کار کند و چه کار نکند، اوست که می ­داند با این امواجی که کشتی را بلند می­ کند و به زمین می ­زند چگونه می ­توان کشتی را هدایت کرد، لذا می ­گفتند همه کاره اوست ولی باز می ­گفتند ناخدا یعنی خدا نیست اما همه امور فعلاً دست این شخص است، عنوان ناخدا تبیین می ­شود.

 مفرد آمدن ارض در مقابل سماوات به واسطه عظمت است که همیشه آن عظمت در ذهن بماند، به خصوص که پروردگار عالم بیان فرمود: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» {بقره ۳۰} نفرمود «انی جاعل فی الارضون أو الارضین خلیفه» و در روایات داریم خلیفه الله فقط در کره زمین خلیفه الله نیست ـ که این روایات را هم می ­خوانیم و آرام جلو می­ رویم - خلیفه الله به همه آسمان­ها و زمین خلیفه است، ذیل همین آیه شریفه که بارها به مناسبت­هائی بیان کردیم وقتی پروردگار عالم می ­فرماید «سخر السموات و الارض لکم»، «سخر» در لغت لسان العرب یعنی آن چیزی که انسان بتواند به دست خود احاط پیدا کند، یک موقعی باران که از آسمان می ­آمد می ­گفتند این «سخر السموات» است

اما امروز بشر دیده که نه می تواند و واقعاً به قوه مخیله او هم نمی ­رسید، ۵۰۰ سال پیش به قوه  مخیله هیچ احدی نمی­ رسید که پاره­ های آهن به هم وصل شود و به آسمان برود بعد آدمها روی آن بنشینند ۱۰۰ الی ۱۰۰۰ نفر هم در آن بنشیند و بعد هم با ۱ الی ۲ ساعت، ۵ الی ۶ ساعت یا ۱۰ الی ۱۲ ساعته از این طرف دنیا به آن طرف دنیا برود که در سفر زمینی ماه ­ها طول می­ کشید که با مرکب­های تیزپا چنین مسافتی را بروند، چنین چیزی به قوه مخیله بشر نمی ­رسید، امروزه من و شما داریم می ­بینیم و برای ما عادی شده است اما همین الان مقداری تأمل کنیم جدی این اتفاف افتاده و ما توانستیم پاره ­های آهن را در آسمان آن هم با این سرعت برانیم، به قدرت فکر سوخت و مطالب دیگر رسیدیم و حتی بتوانیم جاد­ه های آسمانی درست کنیم، معلوم است این­ها با هم در ارتباط هستند، کدام یک از کدام سمت و کدام خطوط براند که با هم تصادف نکنند، آن­ها خطوط سمائی و خطوط خاص خودشان را دارند، بشر فکر می ­کرد چنین چیزی باشد؟ نه، ولی امروز ما می ­بینیم این مسئله محقق است.

یک روز تصور «سخر السموات» این بود که خدا آسمان را مسخر ما کرد یعنی اینکه دارد باران می­ آید. خوب مسخر ما کرد یعنی چه؟ ما باید به آن دست­یابی پیدا کنیم. آیا بشر باور می­کرد مثلاً بتواند به کره ماه یا به کرات دیگر برود؟ مریخ پیما بفرستد؟ همین دو هفته پیش در اخبار تلویزیون اعلان شد که آثار حیات در مریخ یافت شده، یعنی مجدداً متوجه شدند که به ­واسطه همان کانی­ها و مطالب در آنجا حیات بوده و آثار آن موجود است، پس آب و مطالب دیگر بوده است، چنین چیزی را بشر تصور می ­کرد؟

بشر امروز دنبال این مطلب است که به خورشید برود، روی این مسئله هم به خصوص ژاپنی­ها و دیگران دارند کار می­کنند که ببینند آیا می­ شود به خورشید نزدیک شد، همان طور که مثلاً لباس­های نسوز می ­سازیم که آتش­نشان­ها در آتش استفاده می ­کنند، دنبال ساخت چیزهای خیلی قوی تری هستند که حتی بتوانیم به خورشید نزدیک­تر شویم، مثلاً می­ توانند بفهمند این کانون ارتعاشات و شعله ­های خورشید که مثل آتش است چیست، بشر چه می­ دانست که آتش است؟ چطور این مطالب را تصور می­ کرد؟ امروز دارد می ­بیند که شعله ­های آتش پرتاب می ­شوند، آتش است که از آتشفشان­ها پرتاب می ­شود اما یک چیز بسیار قوی­ که اصلاً به قوه مخیله بشر نمی­ رسد. این قدرت خداست و امروز بشر دارد می ­بیند اما مع الأسف به گناه مشغول است.

پس یکی از مسائل این است که پروردگار عالم می­ خواهد عظمت را بفرماید لذا ارض را مفرد آورده است. نتیجه­ گیری این بحث در انتها خواهد آمد، این آیه «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» و آیه «فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ» یعنی چه، اینجا اتفاقاً خودش جورچین است، گام به گام جلو می ­رویم، در بحث تفسیر باید با حوصله باشید إن­شاء­الله به فضل الهی این مباحث و مباحث قبل را پیگیری کنید این­ مطالب اگر یک جلسه باشد خیلی از چیزها را متوجه نمی­ شویم اما این­ مثل یک صفحه­ می­ ماند که باید قطعات این پازلها کنار هم چیده شود تا مشخص شود.

مخلص کلام اینکه تبیین می­ فرمایند به واسطه عظمت ارض است که مفرد آمده است. مسئله دیگر راجع به ارض معانی و مصادیق مختلفی است که تبیین می­ کنند که تمام آنچه ما در آسمان می ­بینیم و کرات هستند و خودشان به تعبیری عنوان ارض هستند ما این­ها را به عنوان آسمان­ها می­ بینیم مثلاً فقط ارض یکی است ما که اینجا هستیم. مسئله دوم خلاف این است یعنی چه؟ یعنی ما هر چه به عنوان کرات می ­بینیم همه ارض هستند، الآن من در ارضم پس آسمان­ها صورت ظاهر آسمان هستند، همه عالم ارض است منتها در بستری به نام سموات ولی همه آن ارض محسوب می­ شود چون گوشه به گوشه این­ها کرات است و این­ها مثل یک دانه در آن وجود دارد، تمثیل آن در کره زمین جزائر است، ایران جزایری دارد، یا ژاپن و مالزی سلسله جزایری جدا از هم هستند که روی هم به آن­ها یک کشور می­ گویند، جزیره ­های مختلف و گاهی بیش از چند هزار جزیره­ کوچک است که دیگر به این­ها جزایر نمی ­گویند و تبیین به کشور فلان می­ کنند، کرات مختلفی که در همه جا هست و همه این­ها روی هم ارض می­ شود.

معنی دوم خلاف معنی اول می ­شود، معنی اول این شد که ما اینجا روی زمین هستیم و همه جا را آسمان می ­بینیم در حالی که آن­ها هم ارض است. معنی دوم خلاف او یعنی همه این عالم، عالم ارض است منتها در بستر سموات، آن هم از باب عظمت است. این معانی کاربردی دارد باید در آن تأمّل بفرمائید و روی این مباحث کار کنیم.

مسئله سوم را برای پایان این جلسه بگوییم، چون بحث تخصصی است، در بخش سوم علت مفرد بودن کلمه ارض در قرآن را بعضی از آقایان این می­ گویند که ما تبیین به فرد در مقابل انسان­ها می­ کنیم نه در مقابل آسمان­ها یعنی بشر همیشه خودش را در جایگاهی که است می­ بیند، فرد می­ بیند، یعنی همان جائی که هست را می­ بیند، این از دید ضعف انسان است، بعضی این طور تبیین کردند یعنی چون قرآن نازل است باید یک طوری باشد که مورد تفهیم بشر باشد.

فعلاً دارم چند نظریه را می­ گویم بعد به آن مسئله می ­پردازیم، یعنی بشر چون همیشه یک جایگاه را می­ بیند همیشه فکر می­ کند همه عالم همین است، مثل کسی که در یک روستائی است و از روی صافی و صداقت و روح لطیفش تصور می ­کند همه عالم همین است مثلاً وقتی پدرش یا یک روستائی به شهر برود و برگردد، (و برای او تعریف کند) او تصور می­ کند که شهر مثل همین روستاست، خانه­ هایش مثل همین جاست منتها حالا شاید دو ـ سه برابر باشد اما وقتی خودش به شهر می­ آید می ­بیند عجب! این آسمان­خراش­ها و ... این تفاوت داردّ اینجا کجا، آن جا کجا! تازه متوجه می­ شود، پس معمول این است که انسان به دید خود نگاه می ­کند یک معنی هم همین است برای همین مفرد است چون فقط یک جایگاه کوچک را می ­بیند و لذا خدای متعال با او با این نکته سخن گفته است.

«السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و معدن الرساله» ایام فاطمیه است، قرآن بدون عترت نمی­ شود، عزیزان! «کتاب الله و عترتی» این دو با هم هستند باید دائم حواسمان باشد. در این جلسه که کنار قرآن نشستیم همان طور که روایت را در ابتدای بحث خواندیم به نور هدایت ما افزود و ما را از جهل خارج کرد و همه این­ها به برکت تفسیر حضرات معصومین است و الا ما در جهل می­ ماندیم و این لطف حضرات معصومین است، همه مطالبی که اولیاء خدا بیان می­ کنند از قرآن ناطق است.   

کد خبر 2516955

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha