سرويس سياسي خبرگزاري "مهر" - ادواردو آنيلي" (Edoardo Agnelli) در 6 ژوئن 1954 درنيويورك به دنيا آمد؛ پدرش سناتور" جيوواني آنيلي" ثروتمندترين مرد ايتاليا و مالك كارخانجات اتومبيل سازي فيات، فراري ،لامبورگيني ،لانچيا ،آلفارمو، ايوكو، به همراه چندين كارخانه توليد قطعات صنعتي، چند بانك خصوصي، شركتهاي طراحي مد ولباس، روزنامه هاي پرتيراژ "لاستامپا" و "كوريره دلاسرا" ، باشگاه اتومبيل راني فراري وباشگاه فوتبال يوونتوس مي باشد.
علاوه بر اينها چندين شركت ساختمان سازي، راه سازي، توليد لوازم پزشكي وهليكوپتر سازي هم وجود دارد كه خانواده آنيلي جزء سهامداران اصلي آنها مي باشند.
ادواردو در كنار پدر، مادر، خواهر و خواهرزاده هايش
ميزان ثروت ونفوذ خانواده آنيلي به حدي است كه رسانه هاي ايتاليا از آنها به عنوان خاندان پادشاهي ايتاليا نام مي برند كه كارشناسان اقتصادي نيز درآمد سالانه خانواده آنيلي را بالغ بر 60 ميليارد دلار تخمين مي زنند كه 3 برابر درآمد نفتي جمهوري اسلامي ايران است.
ادواردو تحصيلات مقدماتي را در ايتاليا طي كرد و بعد به كالج آتلانتيك درانگلستان رفت و پس از آن در رشته اديان وفلسفه شرق از دانشگاه پرينستون ايالات متحده با اخذ درجه دكتري فارغ التحصيل شد .
او از همان دوران جواني علاقه اي به اداره ثروت عظيم خانوادگي به روش پدرش نداشت و فقط چند سال مسئوليت اداره باشگاه فوتبال يوونتوس را به عهده داشت كه پس از مدتي وي را ازكار بركنار كردند و عمويش جاي وي را گرفت.
در دهه 90 هيچگونه مسئوليتي نداشت و اغلب اوقات را با مطالعه ، سفر ، روزنامه نگاري و فعاليتهاي بشر دوستانه گذراند تا اين كه 15 نوامبر سال 2000(24 آبان 1379) جسد بي جان وي در زير پل "ژنرال فرانكو رومانو" پيدا شد كه ظاهر قضيه نشان مي داد كه وي از روي پل به پائين پرت شده است .
موضوع مرگ وي از همان روز اول تا چند روز در راس اخبار قرار گرفت و هزاران سايت اينترنتي ، روزنامه ها وشبكه هاي تلويزيوني در مورد درگذشت او اخباري را پخش كردند.
اين رسانه ها "ادواردو" را فردي حساس ، گوشه گير، منزوي ، خجالتي، معتاد و بيمار توصيف كردند، اما در ميان حجم عظيم اخبار منتشره خبري از انجمن فارغ التحصيلان ايتاليا منتشر شد كه ادواردو را يك مسلمان شيعه معرفي كرد و ادعا نمود كه وي توسط عوامل صهيونيست به شهادت رسيده است كه عليرغم ارسال اين خبر براي رسانه هاي مختلف هيچكدام حتي اشاره اي هم به آن نكردند.
قاضي پرونده يك روز پس از مرگ وي اعلام كرد كه او خودكشي كرده است كه بنابر اين تحقيقات خاصي انجام نشد و جسد وي بدون كالبد شكافي در همان روز دفن شد .
دكتر "ماركوبا وا" كه يكي از دوستان ادواردو مي باشد مي گويد : براي من عجيب است كه چطور وي را كالبد شكافي نكردند، در حالي كه اينجا اگر سگها و گربه ها در كنار خيابان بميرند كالبدشكافي مي شوند .
واقعيت اين است كه ادواردو قبل از انقلاب مسلمان شده بود وپس از شيعه شدنش اسمش به مهدي تغيير داده شد و ظاهرا اولين آشنايي وي با انقلاب از طريق يكي از مصاحبه هاي "دكتر محمد حسن قديري ابيانه" (رايزن مطبوعاتي سفارت ايران در ايتاليا بين سالهاي 58 تا 61) از طريق تلويزيون ايتاليا بوده است و پس از آن براي ديدار با وي به سفارت مراجعه مي كند و پيوند دوستي بين آنها ايجاد مي شود.
قديري ابيانه شرح مسلمان شدنش را از او مي پرسد كه "ادواردو" مي گويد: در نيويورك كه بودم يك روز در كتابخانه قدم مي زدم و كتابها را نگاه مي كردم چشمم افتاد به قرآن . كنجكاو شدم كه ببينم در قرآن چه چيزي آمده است. آنرا برداشتم وشروع كردم به ورق زدن و آياتش ر ا به انگليسي خواندم ، احساس كردم كه اين كلمات، كلمات نوراني است ونمي تواند گفته بشر باشد. خيلي تحت تاثير قرار گرفتم؛ آن را امانت گرفتم وبيشتر مطالعه كردم و احساس كردم كه آن را مي فهمم و قبول دارم .
محمد اسحاق عبداللهي نيز در مورد او مي گويد : ادواردو خيلي شب ها بيدار مي ماند و با نور شمع تا صبح قرآن را مطالعه مي كرد.
او چند نوبت به ايران سفر كرده و با حضرت امام (ره)، حضرت آيت الله خامنه اي و آقاي هاشمي رفسنجاني ديدار نموده و به زيارت امام رضا(ع) نيز نايل آمده بود.
ادواردو در صف اول نماز جمعه تهران- فروردين 1360
هاشمي رفسنجاني در صفحه42 كتاب عبور از بحران مي نويسد: " آقاي فخرالدين حجازي و پسر مدير شركت فيات از ايتاليا كه مسلمان شده است به زيارت امام آمدند و از نيازهاي دانشجويان اسلامي خارج از كشور مطالبي گفتند ". (شنبه6فروردين1360)
ادواردو با اينكه به دليل موقعيت مالي و سياسي خانوده اش با بسياري از رهبران سياسي و مذهبي جهان ملاقات كرده بود، اما در ملاقات با حضرت امام(ره) به شدت شيفته سادگي، عظمت و معنويت ايشان شده بود كه اين ارتباط عملا مسير زندگي ادواردو را عوض كرد.
"ايگورمن" خبرنگار روزنامه لاستامپا ايتاليا مي گويد: وقتي ادواردو از ملاقاتش با حضرت امام و تحت تاثير قرار گرفتنش صحبت مي كرد، من احساس كردم كه امام او را سحر كرده است.
ادواردو همچنين يك ماه قبل از شهادتش قصد داشت به ايران بيايد، ولي والدين او براي ممانعت از اين سفر، گذرنامه اش را پنهان كرده بودند.
قديري ابيانه گفت : براي خانواده آنيلي خيلي سخت بود كه در كشور ايتاليا كه مركز مسيحيت كاتوليك است بگويند كه پسر سناتور آنيلي به اسلام رو آورده است؛ بنابراين ادواردو را به شدت تحت فشار قرار دادند تا از اسلام دست بردارد؛ تحريم و تهديدش كردند كه از ارث محروم خواهد شد وحتي از ارث محرومش كردند، ولي او دست از اسلام بر نداشت و اين خود به تنهايي ميتواند احتمال خودكشي او را منتفي كند، چون او كه براي حفظ دينش حاضر به گذشت از ميليارها دلار ثروت شده بود، چگونه ممكن بود با اين اعتقاد راسخ به اسلام، دست به خودكشي بزند كه در اسلام حرام است؟
حسين عبداللهي از دوستان صميمي ادواردو مي گويد: چندين بار كه دوستانش مي خواستند بروند خانه ادواردو -كه روي تپه بود - مجبور بودند تاكسي بگيرند من پول تاكسي آنها را مي دادم؛ ببينيد چقدر تحت فشار بود؛ يعني يك آنيلي پول تاكسي نداشت.
به او تهمت زدند كه تو ديوانه هستي و به زور او را در بخش رواني بيمارستاني بستري كردند كه به گفته خودش همه پزشكانش يهودي صهيونيست بودند. "ادواردو" مي گفت كه آنها من را بالاخره خواهند كشت ، اينها سعي ميكنند كه به هر وسيله اي مرا تحت فشار قرار دهند كه من دست از اسلام بكشم .
در اواخر دهه 80 موضوع انتخاب جانشين براي سناتور آنيلي در شوراي رهبري فيات مطرح شد و ادواردو را به دليل اعتقادات مذهبيش نامناسب تشخيص دادند، اما در واقع وارث اصلي او بود و بايد بهانه اي براي كنارگذاشتنش پيدا مي كردند.
در همين زمان ماجراي "ماريندي" پيش آمد. در اكتبر 1990 رسانه ها اعلام كردند كه به خاطر حمل 300 گرم هروئين وي را در شهر ساحلي ماريندي در كنيا دستگيركرده اند؛ ماجرايي كه اصلاً واقعيت نداشت و پليس و دادگاه كنيا خيلي زود متوجه اشتباهشان شدند، اما خوراك مطبوعاتي مطبوعات ايتاليا كه اكثرا زير نفوذ پدرش بود فراهم شد.
برخي حتي او را قاچاقچي ناميدند و تبرئه شدنش را به خاطر نفوذ پدرش مي دانستنند و بعد از آن نيز با اينكه برخي مطبوعات به اشتباه خود در مورد ادواردو اشاره كردند اما با گسترش شايعات، افكار عمومي براي معرفي جانشيني غير از او براي مديريت فيات آماده شد.
در اوا يل دهه 90 پسر عمويش "جيوواني امبرتو" را به جانشيني انتخاب كردند؛ ادواردو نيز مخالفتي نكرد و حتي براي وي نامه نوشت و ضمن تبريك به او توصيه كرد كه بازيچه دست پول پرستان نشود اما در سال 97 خانواده آنيلي با يك بحران مواجه شد؛ جيوواني در 36 سالگي ، بر اثر سرطان ناشناخته اي درگذشت.
شوراي رهبري نيز "جان الكان" خواهر زاده وي را به جانشيني انتخاب كرد كه يك يهودي صهيونيست و يهودي زاده بود كه اين انتخاب ادواردو را به شدت ناراحت كرد اما او اين بار سكوت نكرد و حتي با قدرت در مقابل خانواده اش كه تصميم داشتند نام خانوادگي "جان الكان" را به آنيلي تغيير دهند ايستاد و اجازه اين كار را نداد و مصاحبه اي با روزنامه "مونيفست " كه متعلق به حزب چپ ايتاليا و به لحاظ سياسي مخالف پدرش بود انجام داد و بشدت انتقاد كرد.
ادواردو در مصاحبه خود گفت : زماني كه ما در آن زندگي مي كنيم زمان انحطاط ارزشهاست؛ تنها هدف و اسطوره، پول جمع كردن است در حالي كه پول پرستي بسيار بدتر از مواد مخدر است. ما همه از رواج مواد مخدر درميان جوانان نگرانيم ، اما متوجه نيستيم كه به سمت دنيايي مي رويم كه اساس آن بر پايه مقدار حساب بانكي افراد است . اما همه اينها رو به پايان است وبه اعتقاد من در آينده بعد از يك شبه رنسانس وارد عصري مي شويم كه ديگر بر پايه خردگرايي و تجربه گرا يي دكارت نيست.
ادواردو افزود : مانبايد فراموش كنيم كه استثمار انسانها از طبيعت مقدمه اي براي بهره كشي انساني از انسان ديگر است و درست نيست صنعت اتومبيل سازي كه وظيفه اش زندگي دادن به ميليونها خانواده است بر عكس عمل كند چرا كه به اعتقاد من پول بايد وسيله باشد نه هدف و درست بعد از تشييع جنازه پسر عمويم ، جان الكان كه هنوز 22 سالش نشده به سمت هيئت مديره فيات منصوب شد و من فكر مي كنم اين انتخاب يك سقوط براي اين دستگاه در بر داشته باشد چون اين پسر قدم در راه خطرناكي گذاشته است و اين انتخاب براي فيات بسيار منفي است؛ فيات يك موسسه جدي است نه يك باشگاه براي 20 ساله ها .
ادواردو نه تنها تا آخرين لحظه زندگيش بر ايمان اسلامي خود پايدار مانده بود، بلكه درصدد مسلمان كردن ديگران نيز برآمد كه حتي دو روز قبل از شهادتش با دو كشيش در استان توسكانا در مورد اسلام ملاقات داشت و به همين مناسبت از دوستان مسلمان خود خواسته بود تفاسيري را كه در مورد آيه "جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا" وجود دارد را در اختيار او قرار دهند.
يكي از دوستان ايتاليايي او كه از خانواده اي ثروتمند بود نيز با تلاش هاي ادواردو و به دنبال صحبتي كه قديري با او داشته در حضور ايشان مسلمان شيعه شده بود.
در يك دست نوشته از ادواردو آمده است : "واضح است كه آخرين پيامبر الهي، محمد(ص) است. براي اينكه اين آخرين گفتار و قوانيني است كه خداوند نازل كرده تا روز قيامت، بنابراين بعد از اسلام هيچ دين جديدي نخواهد آمد ".
ادواردو نگران سوء قصد از سوي صهيونيستها بود و به قديري ابيانه گفته بود كه آنها او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند كشت و قتل او را به خود كشي، حادثه غير مترقبه يا بيماري نسبت خواهند داد ، اما تصور مي كرد كه تا پدرش زنده است او نيز از قتل مصون است.
باشهادت ادواردو ، سهم او از ارث پدر و مادر پيرش ، تماما به تنها خواهرش مارگريتا (Margherita) خواهد رسيد و با توجه به اينكه خواهر او 7 فرزند از 2 شوهر دارد، اين ارث بين آنها تقسيم خواهد شد.
نظر شما