به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از مجموعه داستان «آواز گوسفندها» نوشته مهدی رضایی عصر دیروز یکشنبه ۳۰ فروردین در کانون ادبیات ایران برگزار شد.
رضایی در ابتدای این برنامه گفت: این مجموعه داستان فروردین امسال در نشر نیماژ منتشر شد و ابتدا ۱۳۵ صفحه بود ولی وقتی به ارشاد رفت، و برگشت ۸۰ صفحه شد. این را گفتم تا بدانید من این قدر کم، نمینویسم.
علیرضا محمودی ایرانمهر نیز در این برنامه گفت: این مراسم، برنامه رونمایی است و جلسه نقد و بررسی نیست. جلسه نقد این کتاب چند هفته دیگر برگزار می شود و در آن جلسه پوست مهدی رضایی را خواهیم کند ولی فعلا می خواهیم نوازش و تشویقش کنیم. رضایی، زندگی اش را پای یک کار گذاشته که خیلی ارزش دارد. ادبیات، منهای تمام ارزش هایی که دارد، به یک چیز نیاز دارد؛ امکان خوانده شدن و ارتباط برقرار کردن با مخاطب. وقتی یک نفر، بهترین نویسنده باشد ولی کتابش دیده نشود، اتفاق خاصی نخواهد افتاد.
نویسنده مجموعه داستان «ابر صورتی» گفت: کاری که رضایی می کند، این است که دارد برای ادبیات می جنگد. وقتی می خواهید چیزی را نابود کنید، لازم نیست زیرش بمب بگذارید تا نابود شود، فقط باید کاری کنید تا خاک بر سر شود. اگر ادبیات در جامعه ای، خاک بر سر شود، یک نویسنده خوب کتابی می نویسد که ۵۰۰ نفر آن را می خوانند اما یک نویسنده در پیت، ۲۰۰ هزار فالوور در اینترنت خواهد داشت در حالی که آن نویسنده خوب، ۲۰۰ تا هم ندارد. وقتی ادبیات، این چنین خاک بر سر شود، نویسنده خوب بی انگیزه می شود و چون کارش هم دیده نمی شود، حذف خواهد شد. چیزی که دیده نشود و ارتباط گسترده اجتماعی برقرار نکند، حذف می شود.
وی افزود: بنابراین در چنین فضایی که ادبیات دارد، کسانی که مردم را دور هم جمع می کنند، مهم اند. عده ای به هوشنگ گلشیری خرده می گرفتند که یک دار و دسته دور خودش جمع کرده است. من به خوب و بد کارشان، کاری ندارم اما چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم، همان دار و دسته گلشیری هستند که ادبیات امروز را زنده نگه داشته اند. همان اعضای گروه گلشیری دلشان خوش بود که اگر کسی داستانشان را نخواند، حداقل خودشان می توانند آن را در حلقه داستانخوانی گلشیری بخوانند.
ایرانمهر گفت: یک اصطلاح هم تازه باب شده به اسم «پخته خوار». معنی اش هم این است که یک نفر می پزد و یک نفر می رسد و غذای پخته شده را می خورد. این هم دیگر از عادات جامعه ما شده است که فردی می آید و با هزاران مشکل و بدبختی یک مجله یا سایت راه اندازد و طی ۱۰ تا ۱۵ سال نقد می نویسد و ۶ هزار نفر را جمع می کند. بعد یک تازه وارد می آید و یقه اش را می گیرد که چرا از من حمایت نمی کنی یا چرا فلان کار را نمی کنی؟ در این فضا، کسانی که اعتبار ایجاد می کنند، مهم هستند. مهدی رضایی از این دست افرادی است که اعتبار ایجاد می کند.
این داستان نویس ادامه داد: او کاری می کند که ما نمی کنیم. یعنی خواننده ایجاد می کند. کسی که چنین کاری می کند، کتابش شایسته خوانده شدن است. عده ای می گویند من که از آن سوپراستار سینما زیباترم، چرا او در آن جایگاه است و من در این جایگاه! خب باید به او گفت آن سوپراستار اسمی دارد که پای فیلم خوردنش باعث می شود عده زیادی به سینما بیایند. بحث من درباره تبلیغ کتاب است. رضایی دیگر دارد در پروپاگاندای کتاب، حرفه ای و متخصص می شود.
در ادامه بهاره ارشد ریاحی داستان نویس نیز گفت: ۸ سالی که از انتشار ماهنامه ادبی چوک می گذرد، وقفه ای در کارش نیافتاده است. رضایی در این سال هایی که من با او آشنایی دارم، ادبیات را درجه ۲ ندانسته و این نگاه، ارزشمند است.
رضایی نیز بعد از این سخنان گفت: دیدی که همیشه هنگام کار داشتم، این بود که سعی کردم فضایی داشته باشیم که در آن، خود نویسنده ها با هم ارتباط پویا داشته باشند. حرفم هم این بود که ای اهالی ادبیات، اگر به فکر خود بودید، بودید. اگر نبود، هیچ! من با ۲۰ نویسنده مطرح مصاحبه کردم و با فضا آشنا هستم. بسیاری از نویسندگان درباره سانسور و فضای بسته حرف می زنند. اما همه جای دنیا همین است. یک ایرانی در انگلستان زندگی می کرد که تا حد رئیس پلیس این کشور پیش رفت ولی برایش پاپوش دوختند و آزارش دادند. او هم سال ها بعد کتابی نوشت و همه این مطالب را در آن بیان کرد. کتاب چاپ شد، توزیع هم شد اما بعد از عرضه اش، گروهی به کتابفروشی ها و مراکز پخش آن می رفتند و کتاب را جمع می کردند. خب این هم یک نمونه اش در کشوری دیگر است. ولی این که بخواهیم با این بهانه ها کار نکنیم و حرکتی نداشته باشیم، به جایی نخواهیم رسید.
نظر شما