۲۵ آبان ۱۳۸۴، ۸:۵۱

در گفتگوي "مهر" با حجت الاسلام فاضلي يكي از شاگردان علامه جعفري تصريح شد: احاطه علامه جعفري به معارف گوناگون و تواضع ايشان منحصر بفرد بودند

در گفتگوي "مهر" با حجت الاسلام فاضلي يكي از شاگردان علامه جعفري تصريح شد: احاطه علامه جعفري به معارف گوناگون و تواضع ايشان منحصر بفرد بودند

خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه: علامه محمدتقي جعفري فيلسوف بزرگ و شهيري بود كه در دوره حياتش هميشه از شهرت فرار مي كرد با اين همه خداوند به او شهرت عطاء كرد. اما پس ازدرگذشت وي كمتر به او و آثارش توجه شد . ازاين رو در هفتمين سالگرد در گذشت علامه جعفري خبرنگار گروه دين و انديشه مهر در كرج گفتگويي با حجت الاسلام "قادر فاضلي" ازشاگردان علامه محمدتقي جعفري انجام داده كه در پي مي آيد .

خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه: در محله شترداران تبريز مرد متديني مي زيست كه پيشه اش شاطري بود و به راستگويي در شهر خويش شهرت داشت.وقتي در تبريز قحطي شده بود، شب عيدي مردشاطر چند قرص نان و چندتكه باسلوق (شيريني مخصوص تبريز ) به منزل مي برد . در راه ديد دو سه نفردورهم نشسته اند و از روي زمين چيزي را بر مي دارند و مي خورند . به آنها نزديك مي شود و مشاهده مي كند از شدت گرسنگي چند تكه استخوان پيداكرده اند ، آنها را با سنگ پودر كرده و در حال خوردن آن هستند .متأثر مي شود، دو قرص نان و باسلوق را كنار آنها روي زمين مي گذارد و مي گويد امشب مهمان ما . چند قدمي كه جلو مي رود يكي از آنها مي گويد اي مرد خدابه تو پسري دهد كه نامش شرق و غرب عالم رابگيرد . چندسال بعد آن دعا مستجاب شد و خداوند پسري به او داد كه شهرتش شرق و غرب عالم را گرفت. پسرش متفكر و فيلسوف فرزانه اي شد به نام محمدتقي جعفري .

                              

خود محمدتقي نقل مي كرد كه هنگامي كه به سن مدرسه رسيد با برادرش به مدرسه رفت در مدرسه مي بايست لباس فرمي كه در آن زمان چندان گران هم نبود مي پوشيدند ، اما به دليل اينكه پدر محمدتقي بضاعت خريد لباس فرم را نداشت وي را به مدرسه راه ندادند . او نيز از رفتن به مدرسه صرف نظر كرد .

 

يك شب وقتي محمد تقي در خواب به سر مي برد ، پدرش بر بالين وي نشسته بود.ظاهرأ درخواب شعري زمزمه كرده بود كه پدرش مي شنود . مضمون شعر اين بود كه ما در اين دنيا فقط به علم علاقه داشتيم كه آن هم دنيا از ما دريغ داشت . اين حرف پدر را متأثر مي كند . شخصي به او مي گويد پسرت را به حوزه علميه بفرست. آنجا ديگراز لباس فرم خبري نيست حتي گاهي كمك هزينه هم پرداخت مي كنند. بدين ترتيب محمد تقي به حوزه راه يافت . چند وقتي در تبريزدرس مي خواند ، از آنجا به قم مي آيد و از قم نيز ميرزا فتاح شهيدي از مراجع تقليد آن زمان كه از استادان وي نيزبود، هزينه سفر به نجف را برايش مهيا مي كند و او براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مي رود . آنجا در محضر افرادي چون آيت الله خويي و آيت الله شيرازي درس خواند و به مدارج عالي رسيد . پس از نجف به تهران بازگشت و در حوزه هاي علميه تهران مشغول تدريس درسهاي خارج فقه و اصول درسطح عالي شد .

 

 

* خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : درآثار علامه جعفري شاهد ارادت خاص ايشان و قلمفرسايي هاي فراواني درمورد حضرت علي (ع) هستيم . دليل اين همه ارادت چيست ؟

- حجت الاسلام قادر فاضلي :  ايشان خودشان تعريف مي كردند كه در دوران زندگيشان دوبار خواب ديدند كه در تعيين سرنوشتشان بسيار موثربود. يك بار در دوران كودكي مكاشفه اي در نجف برايش پيش مي آيد . علامه جعفري مي گفتند :من بچه بودم كه ديدم از دست كسي شيرمي نوشم من دست را مي بينم ؛اما صاحب دست را نمي بينم . سئوال كردم من ازدست چه كسي شير خوردم . گفتند :اين علي ابن ابيطالب (ع) است . بعدها نيزكه در مسيرطلبگي قرار مي گيرد در نجف مكاشفه اي پيش مي آيد كه باز هم خودشان تعريف كردند: يكي ازروزها كه هوا خيلي گرم بود من به حجره ام رفتم . سرم را به ديوارگذاشتم يك آن احساس كردم شخصي روبروي من نشسته است. شخصي كه روبروي من نشسته بود هيبت عجيبي داشت و من جرات نمي كردم با او صحبت كنم ازشخصي كه كنارم نشسته بود ،پرسيدم آقا كيست گفت : ايشان خودِ خود علي ابن ابيطالب است . به خودم كه آمدم ديدم خبري نيست و عرق ازسر و روي من جاري است . ايشان كه بعدها بعد ازگذشت سي سال وقايع رابراي ما تعريف مي كردند ،عرق از صورتشان جاري مي شد و حال عجيبي پيدا مي كردند. من از خواندن كتاب تفسير نهج البلاغه بسيار لذت بردم ازاستاد راجع به كتاب پرسيدم ايشان گفتند: من وقتي قلمم درموضوع اميرالمومنين (ع) مي چرخد، طوري ديگر مي چرخد .

 

 * نوآوريهاي علامه جعفري در زمينه معارف اسلامي به صورت خاص درفلسفه چه بودند و رابطه ايشان با فلسفه غرب چگونه بود ؟

- استادعلامه جعفري درعلم فلسفه ،مسئله نو و جديدي را مطرح نكردند، ايشان درواقع در نوع نگرشي كه به علم و فلسفه داشتند ، داراي نبوغ و نو آوري بودند. استاد معتقد بود بسياري از مسائل فلسفي جاي بحث دارند .بارها نيز عنوان كردند: اگر عرفان جلوي من را نمي گرفت بسياري مسائل را كه ديگران به آن يقين داشتند و  همه جاي دنيا آن را باورداشتند و به آن معتقد بودند  براحتي رد مي كردم. علامه جعفري در زمينه فلسفه به ملاصدرا ارادت خاصي داشتند .يكي از باورهاي ايشان اين بود كه فلسفه غرب و شرق را از هم جدا نمي دانستند. فلسفه را در واقع معرفت بشري مي دانست و معتقد بود فلسفه در شرق با ديانت آميخته شده و در غرب با باورهاي غربي . استاد آنقدر با فلاسفه غرب مثل افلاطون و ارسطو آشنايي داشت  كه درسفر به يونان و بازديد از دانشگاهها و مراكز علمي عنوان كردند: گويي مدتهاست اينجا زندگي مي كنم و اين خود عميق بودن رابطه علامه جعفري با فلسفه غرب را گوياست .

 

* اساتيد بزرگ فلسفه ما ازجمله علامه طباطبايي و علامه محمد تقي جعفري در خواندن زبان انگليسي مشكل داشتند اين مسئله چقدر در برداشت و فهم ايشان در رابطه با فلسفه غرب تاثيرگذار بود ؟

- اين مشكل  تأثيري در دانش ايشان نداشت چون ترجمه توسط افراد ديگري صورت مي گيرد؛ اما چون اساس مطلب در دستشان بود گاهي متوجه اشتباه بودن ترجمه مي شدند. به عنوان مثال شخصي يكي ازافكار  راسل  را  به صورت آزاد و بدون علم به فلسفه ترجمه كرده بود .استاد جعفري با خواندن ترجمه ايشان گفتند: اين حرفها ، حرفهاي راسل نيست. او نبايداين گونه سخن بگويد. از فردي معتبر خواستند مطالب را دوباره ترجمه كند و با ترجمه جديد موضوع كاملأ تغيير كرد تا جايي كه ايشان كتابي با عنوان نقد افكار راسل نوشتند.

 

* با توجه به اينكه علامه جعفري در علوم مختلف الهيات ، فلسفه و تفسيرصاحب نظر بودند ، شمابه عنوان شاگرد علامه ، ايشان را در كدام علم متخصص مي دانيد ؟

- استاد درهمه زمينه ها تخصص داشت؛  اما بر خلاف آنچه كه در جامعه شناخته شده اند و از ايشان به عنوان فيلسوف نام برده اند در فقه بسياربرجسته بودند. انصافاً برعلم فقه كاملا مسلط بودند .در نجف نيز از محضر اساتيد برجسته اي استفاده كرده بودند نظرياتي كه ايشان دررابطه با فقه داشتند بي بديل بود لكن نوشته هاي ايشان دراين زمينه اندك بود .علامه جعفري در بخش فلسفه نيز تبحر داشتند و شهرت ايشان در فلسفه بيشتر به خاطر نبوغ فكري ايشان در اين زمينه بود .بيشترمباحث تدريسي علامه جعفري نيز در دروس خارج فقه بوند .

 

* شما به عنوان شاگرد علامه جعفري كداميك از آثار ايشان را مهمتر مي دانيد و در جهت تفسير يا حتي تدريس آن احساس ضرورت مي كنيد؟

- دربين آثار ارزشمند علامه جعفري دو كتاب "اصول حكمت سياسي در اسلام" و "نقد وتفسير منشور سازمان ملل" حرف اول را مي زنند . كتاب "اصول حكمت سياسي در اسلام" تفسير 500 صفحه اي نامه حضرت علي (ع) به مالك اشتر است .اين كتاب ارزشمند را بايد در دانشگاه و بخصوص در رشته علوم سياسي تدريس كرد . نقد و تفسير منشور سازمان ملل متحد كه در آن علامه جعفري بسيار عميق سازمان ملل را نقد كرده و آن را با اسلام تطبيق داده ، منحصربه فرد است . اين كتاب حقوقي است و ارزش تدريس و ترجمه به زبانهاي مختلف را دارد . علامه جعفري و آثارش ناشناس مانده اند. ما بايد تلاش كنيم كتابهاي ارزشمند ايشان را كه بعضأ 27 جلدي و بسيار طولاني هستند و در حوصله دانشجويان امروز نمي گنجد به صورت چكيده و خلاصه در اختيار دانشجويان قرار دهيم .

 

* نكته بارز شخصيتي كه در علامه جعفري سراغ داشتيد چه بود ؟

- خصيصه برجسته علامه جعفري كه دردنياي امروز به آن محتاجيم تواضع ايشان بود . استاد با آن همه علم و دانش و فراست اگر حرف درستي را از ابتدايي ترين شاگردانش مي شنيد بدون مقاومت و با شجاعت تمام مي پذيرفت . تكبر در خلق و خوي ايشان هرگز ديده نشد. يادم هست روزي در جمعي دوستانه صحبت از اشعارشهريار شاعر معاصرتبريزي بود . استاد گفتند شعر حيدر باباي شهريار زيباست ؛ اما شهريار يك جا بي راهه رفته آنجا كه گفته" حيدر بابا دونيا يالان دونيا د...." به اين معني كه دنيا دنياي دروغي است .به هر كي هر چه داده گرفته حتي از افلاطون به آن بزرگي يك اسم خشك و خالي مانده ."استاد اين قسمت شعررا نقد كردند و حتي رد كردند .

 

يكي ازشاگردان ايشان كه در ترم اول دانشگاه تحصيل مي كرد گفت جناب استاد فكر نمي كنيد اگر نوع نگرش راعوض كنيم  برداشت هم عوض مي شود .اگر به اين شعر از ديد فلسفي نگاه نكنيم و ازمنظر ادبي بنگريم برداشت عوض مي شود. در زبان تركي به هرچيزناپايدار و رفتني ، دروغ "يالان" اطلاق مي شود شهريار دنيا را و حتي اسم و رسم افلاطون را رفتني و از بُعد مادي  ناپايدار بيان كرده است . استاد بلادرنگ حرف ايشان را تاييد و حتي وي را تشويق كرد در صورتي كه مانند بسياري از فلاسفه ديگر مي توانست با استدلال بحث را رد كند .

 

اين خصوصيات درايشان منحصر به فرد بود .خودشان هم مي گفتند من در عمرم آدمهاي بزرگ خيلي ديدم حتي در دوران جواني در رابطه با مسئله اي با يكي از بزرگان صحبت مي كردم و ايشان دربحث مغلوب شد؛ اما كبرو غرور اجازه پذيرش اين مسئله را به او نداد و به من گفت " آقا  شما هنوزبچه ايد!هنوزجوانيد! خرمايي كه شما خورديد، هسته اش را من كاشته ام !" من نيز بعد از آن هرگز با او بحث نكردم .

 

اين خصيصه امروز و در اين عالم گرفتاري كارگشاست .خصيصه مهم ديگر ايشان پشتكار بود. ايشان با آن همه گرفتاري و با داشتن 10 فرزند هرگز از كسب علم غافل نشدند  و با توسلاتي كه به عالم ملكوت داشتند، توانستند جايگاه  فعلي علامه جعفري را به دست آورند .

 

مرتبه علم و تواضع استاد به حدي بودكه بسياري از افراد مذاهب ديگر را نيز جذب خودكرده بودند .يادم هست استاد تعريف مي كردند كه در دوران قبل از انقلاب در منزلشان درس عرفان تدريس مي كردند ، خانمي آمريكايي الاصل به نام "بانوايك" در اين كلاسها شركت مي كردند. روزي به ايشان گفتم اگر مي خواهيد دركلاسهاي من شركت كنيد بايد حجابتان را حفظ كنيد. خانم پرسيد حجاب يعني چه؟ گفتند: يعني سرتان را با روسري بپوشانيد، لباستان بلند و پوشيده باشد. خانم بانوايك گفتند اگر عرفان اين است كه شما تدريس مي كنيد و حجاب اين است كه شما مي گوييد من حاضرم حتي چادر به سر كنم و هركار ديگري كه لازم باشد بكنم كه البته بعدها اين خانم تحت تاثير علم و تواضع استادبه دين اسلام مشرف شدند .

 

 * چرااستاد جعفري در دوره حياتشان در راديو و تلويزيون و رسانه ها حاضرنمي شدند و كمتر از ايشان سخنراني يا مباحث علمي به شكل امروزي مي ديديم ؟

- استاد علامه جعفري ازشهرت گريزان بود. بارها شاهد بوديم به ايشان پيشنهاد مي شد درجلساتي مانند همايش چهره هاي ماندگار يا بعضاً مراسمي كه دوستان و شاگردانش ترتيب مي دادند، شركت كنند ؛ ولي ايشان امتناع مي كردند. وقتي كتاب "تفسير مثنوي" استاد تمام شد يكي از اساتيد دانشگاه به استاد گفتند : بگذاريد بزرگداشتي براي شما در دانشگاه بگيريم. استاد گفتند نه اين با تبع من سازگارنيست. كسي كه اين پيشنهاد را داده بود آنقدر تحت تاثير قرارگرفته بود كه في البداهه شعري به اين مضمون گفت :

                        از نقوش مثنوي بي آب و رنگ                       آينه افكاررا بگرفته زنگ

                        هان و هان تو اي تقي جعفري                         زنگ اين آئينه را بايد بري

                        زنگ اين آئينه بردن كار توست                      دست حق صيقل ده آثار توست

                        چشم آن دارم كه با عقل فكور                         بردمي بر مردگان بانگ نشور

ايشان حتي پس از مرگشان نيز از شهرت گريزان بودند .در ممالك اسلامي براي چنين آدمي با اين همه علم و دانش و خدماتي كه به اسلام ارائه داده است ، مقبره ساخته مي شود ، يا حداقل سنگ قبر مجللي برايش تهيه مي شود؛ اما ايشان در گوشه اي از حرم امام رضا (ع) حتي بدون سنگ نوشته اي به خاك سپرده شدند. من خودم شاهد بودم مردم و طلاب گله مي كردند كه چرا ايشان سنگ نوشته ندارند كه حداقل بدانيم ايشان كجا دفن هستند. 

کد خبر 254165

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha