«رمضان بورسا»، شاگرد مرحوم نجم الدین اربکان و نماینده شبکه قدس تی وی ترکیه در ایران در یادداشتی به بررسی سیاست خارجی عربستان پرداخته است. وی می نویسد: با مرگ ملک عبدالله و روی کار آمدن ولیعهد کهنسال او سلمان بن عبدالعزیز، اظهارنظرها در مورد چگونگی تغییر سیاستهای خارجی عربستان سعودی موضوع بحث محافل نظری و سیاسی قرار گرفت.
برخی کارشناسان صدور فرمان 34 ماده ای پادشاهی بلافاصله پس از جلوس بر تخت و اقداماتی چون عزل «خالد بن عبدالعزیز بن عبدالمحسن التویجری» که بهعنوان سرسختترین دشمن اخوان المسلمین در دربار سعودی معرفی میشد و نیز نصب «محمد سلمان» فرزند خود به عنوان وزیر دفاع را نمونههایی به شمار آوردند که نشان از تغییرات جدی در سیاستگذاریهای عربستان سعودی داشت.
«فهمی هویدی»، روزنامهنگار و تحلیلگر شناختهشده مصری در مقالهای با عنوان «نسیم تغییر در سیاستهای سعودی» با اشاره به حضور همزمان «رجب طیب اردوغان»، رئیسجمهوری ترکیه و «عبدالفتاح السیسی» رئیسجمهوری مصر در ریاض نوشت: برنامهریزی همزمان دو دیدار از سوی ریاض به معنای حمایت از قاهره و درعینحال عدم مشکل با آنکارا است.
او در این نوشته اشاره میکند: تحولات و فرآیندهای سیاسی جدید، عربستان سعودی را مجبور به تجدید سیاستهای خود در منطقه کرده است. درواقع با تحقق این سیاست خارجی جدید که با آمدن ملک سلمان همه انتظار آن را میکشیدند حرف و حدیثهایی برای ایجاد یک ائتلاف جدید در منطقه آغاز شد.
نویسنده سعودی «جمال خاشقجی» در مقاله خود در روزنامه الحیات با بررسی سیاست خارجی جدید عربستان پس از روی کار آمدن ملک سلمان سعی میکند با نشان دادن شکست طرحهای پیشین ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی در منطقه بر لزوم توقف این ناکامیها و انجام تغییرات در سیاست خارجی تأکید می کند و روی کار آمدن ملک سلمان را نویدی برای این مسئله می داند. او در مقاله خود با بیان اینکه «جلوگیری از شکستهای موجود در خاورمیانه با همکاری ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی و ترکیه ممکن خواهد بود» ادامه میدهد: برای ایجاد هماهنگیهای لازم در مراحل مختلف کار باید اتاق عملیات مشترکی بین سه طرف آمریکا، عربستان و ترکیه ایجاد شود.
«خالد داخل» نویسنده و استاد دانشگاه معروف عرب نیز در مقاله خود در روزنامه الحیات با بیان اینکه «کمکها و حمایتهای عربستان سعودی از مصر پایان نخواهد یافت بلکه شیوه و چارچوب این کمکها دچار تغییراتی خواهد شد» به بررسی تغییراتی که در چارچوب سیاست خارجی جدید عربستان سعودی خواهد بود میپردازد.
اگرچه در بالا نظریات متعلق به چند نویسنده و تحلیلگر شناختهشده عرب را در مورد سیاست خارجی عربستان سعودی نقل کردیم اما با تحلیل شرایط داخلی و منطقهای عربستان سعودی میتوان این گونه استنباط کرد که نباید سیاست خارجی متفاوتی با آنچه پیش از این مطرح بوده است را از سوی سعودیها انتظار داشت.
جنگ قدرت در داخل خاندان سعودی
ازجمله دلایلی که برای «انجام تغییرات در سیاست خارجی عربستان سعودی» ارائه میشود تغییراتی است که در سطوح مختلف قدرت این کشور تحقق یافته است درحالیکه این تغییرات در واقع نمودهایی از جنگ قدرت بین دو قبیلهای است که حاکمیت بین آنها به اشتراک گذاشته شده است. به عبارت دیگر تلقی ایجاد تغییرات در سیاست خارجی عربستان با استناد به تغییراتی که به دنبال جنگ قدرت بین دو شاخه سدیری و شمری در حاکمیت عربستان در حال وقوع است نمیتواند تحلیلی واقعبینانه باشد.
در روزهایی که همه پیگیر اخبار عربستان بودند؛ صدور حکمی برای تشکیل شورایی متشکل از ۳۴ شاهزاده برای اداره امور کشور، برکناری خالد التویجری وزیر امور دیوانی سلطنت، نصب محمد سلمان فرزند پادشاه جدید بهعنوان وزیر امور دفاع، حضور «عبدالله بن عبدالعزیز» در خارج از کشور از زمان کنار گذاشته شدنش از وزارت امور داخلی کشور و بازگشت او پس از سالها در آستانه مرگ ملک عبدالله به کشور و ارائه منصبی به شاهزاده «متعب» فرزند ملک عبدالله در حد یک مشاور معمولی همگی نشانه از جنگ قدرتی است که بین دو شاخه قبیلهای سدیری و شمری در حال وقوع است و در این میان تاکنون این شاخه سدیری بوده است که توانسته است دست برتر را داشته باشد. درواقع تمام این نقل و انتقالات قدرت نشان از پیش افتادن جناح سدیری در سیاست پشت پرده عربستان دارد.
دغدغه ریاض در مواجهه با تهران: تشکیل بلوک سنی
ایران که با حمایت از مقاومت و در کنار مرزهای اسرائیل قدرت خود را به نمایش گذاشته است، پس از حوادثی که در پی تحولات موسوم به بهار عربی رخ داد و همچنین موضعی که در دفاع از نظام سوریه و بشار اسد اتخاذ کرد در این کشور نیز دارای قدرت و نفوذ بالایی شده است، از سوی دیگر در یمن با روی کار آمدن انصار الله نقشی برجسته و غیرقابل کتمان را برای خود جلب کرده است و در دیگر سو با مبارزهای که با داعش در عراق داشته است وارد میدانهای فیزیکی شده است.
ایران هر روز پیش از روز گذشته در حال افزایش توان خود در منطقه است. درواقع پس از بهار عربی این ایران بوده است که توانسته است بر توان و نفوذ خود در منطقه خاورمیانه به طرز قابلتوجهی بیافزاید.
در این میان برخی به شکلی آشکار اعتراض و ناخشنودی خود از افزایش اعتبار ایران در منطقه را بیان کردهاند، اینها کسانی نبودند جز عربستان سعودی و رژیم اسرائیل. چنان که «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در سخنرانی خود در کنگره ایالات متحده آمریکا در مخالفت با نظر اوباما، از غیرقابل پیشگیری شدن توان ایران در منطقه در صورت به سرانجام رسیدن مذاکرات هستهای با ایران سخن می گوید.
به نظر میرسد اصلیترین عامل نگرانی اسرائیل از به سرانجام رسیدن این مذاکرات توان بالقوهای است که ایران با برداشته شدن تحریمهای اقتصادی و تازه کردن نفس خود دارد. اسرائیل تجربه چند سال اخیر مبنی بر افزایش چشمگیر اعتبار و نفوذ ایران با وجود تحریمهایی که آنها را کمرشکن قلمداد میکردند دارد. عربستان سعودی نیز که در همین راستا با اسرائیل همصدا است برای ضربه زدن به ایران و افزایش فشارهای اقتصادی بر ایران دست به کاهش شدید قیمت نفت زد اما فرآیندهای سیاسی و اقتصادی منطقه مسیر حوادث را به سویی هدایت کرد که این توطئه سعودی برای به بنبست کشیدن ایران ناکام ماند.
خبرگزاری رویترز در ۵ مارس طی خبری که به نقل از منابع مطلع اروپایی منتشر کرد، نوشت: عربستان سعودی در اولویتبندیهای دشمنان خود با تغییر اولویت اول از اخوان المسلمین به ایران و داعش سعی دارد تا در برابر تهدید ایران با مشارکت مصر، اردن و ترکیه بلوکی سنی را تشکیل دهد. اما واقعیت آن است که پایین کشیده شدن اخوان المسلمین از جایگاه تهدید شماره یک برای عربستان به معنای ارتقا جایگاه منطقه ای نیست چرا که اخوان المسلمین همچنان بهعنوان جریانی که در کشورهای عربی دارای نفوذ فراوان بوده و دارای بنیانهای جامعهشناختی است حضور خود را در سطح جوامع عربی حفظ کرده است.
«عبدالفتاح السیسی» رئیسجمهوری مصر با فهم این حقیقت که با فشارهای معمول سیاسی و امنیتی به این جریان امکان خارج کردن آن از صحنه وجود نخواهد داشت پیش از سفر خود به عربستان سعودی دیداری خصوصی با افراد سرشناس و تأثیرگذاری جریان اخوان المسلمین ازجمله «کمال الهلباوی»، «الکرباوی» و «مختار نور» تشکیل داد و میتوان از این دیدار اهمیت مسئله را درک کرد. از سوی دیگر از دیدگاه تشکیلات اخوان المسلمین تغییر جایگاه این تشکیلات در اولویتهای تهدیدی عربستان سعودی چیز خاصی را در این گروه تغییر نمیدهد.
اما مسئلهای که در این میان باید به آن توجه کرد این است که آیا ترکیه نیز میتواند در این بلوک سنی حضور داشته باشد یا نه و موضع این کشور در قبال این بلوک چه میتواند باشد؟ با در نظر گرفتن دلایلی که در پایین به آنها اشاره میشود میتوان چنین احتمال داد که ترکیه بهعنوان یکی از کشورهای مهم منطقه در این بلوک حضور نخواهد داشت زیرا:
- ترکیه با ایران هیچگونه ناهماهنگی و مشکلی که مبتنی بر مذهب باشد ندارد. از این سو ترکیه هیچگاه در یک بلوک که مبنایی مذهب گرا دارد ورود جدی نخواهد داشت.
- مشکلات موجود میان ایران و ترکیه مشکلاتی بنیادین نیست بلکه مسائلی معضل محور و موردی است.
- با توجه به عدم وجود مشکلات بنیادین میان ترکیه و ایران طبیعتا ترکیه تمایل چندانی به تحول یکباره قدرت ایران در منطقه و شکست این توان نخواهد داشت.
- ترکیه همواره خصوصا پس از حمله آمریکا به عراق در برابر تمام تشکلها و گروههای مذهب محور مقاومت کرده است. همچنان که در برابر تلاشهایی که عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۰۶ برای ایجاد یک بلوک سنی در برابر ایران انجام دادند ایستادگی کرد. ترکیه در همین راستا تلاشهایی برای اینجا دیدارهایی میان مقامات ایران و عربستان سعودی انجام داد.
درواقع زمانی که بلوک سنی مورد نظر عربستان سعودی را از منظر ترکیه موردتوجه قرار دهیم میتوانیم چنین بگوییم که ترکیه هیچگاه در یک ائتلاف مذهب محور سنی در برابر ایران نخواهد ایستاد.
مترجم: مسعود صدرمحمدی
نظر شما