به گزارش خبرگزاري مهر، تلاش براي تشكيل يك دولت اسلامي در مصر، آن هم تنها با استفاده از نيروي اسلام سياسي موجود در اين كشور تلاشي است كه ريشههاي آن به دهه بيست ميلادي باز ميگردد.
درآن زمان مصرتحت زمامداري "ملك فواد" توانسته بود استقلال خود را بازيابد، اما با اين وجود همچنان تحت الحمايه انگلستان بود.
دراين دوران كه مي توان آن را دوره اي منحصربه فرد درتاريخ مصرناميد،اين كشورحركتي نورا آغاز كرده و به سمت مدرنيسم گام برمي داشت. نيروهاي پيشگام مصري كه دراين دوران به دودسته تقسيم مي شدند: دسته اي تحت تاثيرغرب بودند ودسته ديگر همانگونه كه نويسنده مشهورطه حسين ذكر كرده ، گروهي بودند كه قصد داشتند با ارايه تلفيقي ازسنت هاي بسيار قديمي مصر يعني سنتهاي دوران فراعنه و سنتهاي عربي و اسلامي، پنجره اي جديد به روي ملت مصر بگشايند.
به گزارش مهر، هر دوي اين گروهها درعرصههاي گوناگون، از قبيل عرصه هنر، ادبيات، سيستم آموزشي كشورو احقاق آزادي زنان تلاشها و تحركات نويني ازخود نشان مي دادند. پيش ازاين نيز"محمد عبده" يكي از اصلاح طلبان اسلامي مصر توانسته بود اصلاحاتي در دانشگاه الازهرصورت دهد كه، رشيد رضا شاگردش اين اصلاحات را پس از وي ادامه داد.
اما درهمين دهه درسال 1928، حسن البناء يكي از علماي مصر، توانست در شهر اسماعيليه ، در كنار كانال سوئز جنبش اخوان المسلمين را بنيان نهد، جنبشي كه از همان ابتدا با دو جريان نوگراي فوق مخالفت كرده و بعضاً با استفاده از زور عليه آنها وارد عمل مي شد و از آنجايي كه فعاليتهاي گسترده و استعمار ستيزانه اين جنبش ، كم كم در خاوريانه نيز گسترش يافت، اين سازمان توانست حمايتهاي گسترده گروههاي ملي گراي عرب را جلب كرده و با آنها پيماني هدفمند ببندد.
ملي گرايان گروههايي بودند كه از يك سو به شدت با استعمارگران بريتانيايي مخالف بوده و با آنها مبارزه ميكردند ـ حركتي كه اخوان المسلمين نيزبه شدت آن را پيگيري مي كردوازسوي ديگرحكومتهاي مصري را به علت سرسپردگي آنها به بريتانيا به شدت مورد حمله قرار داده و قصد براندازي آنهارا داشتند. گروه ملي گراي "افسران آزاد" در جنگ عليه ملك فاروق جانشين ملك فواد، پا به پاي جنبش اخوان المسلمين جنگيد. اتحاد ميان اين دو گروه حتي پس از مرگ حسن البناء در سال 1949 و اعلام انحلال جنبش اخوان المسلمين نيز قطع نشد.
گزارش مهر مي افزايد: در سال 1952، افسران آزاد توانستند ضربه نهايي را وارد كنند، آنها پادشاه را سرنگون كرده و حكومت پادشاهي مصررا به حكومت جمهوري تبديل كردند. پس ازاين رويداد هردو گروه پس ازسالها تلاش نتيجه زحمات خود را بهچشم ديدند، سلسله پادشاهي سرنگون شده بود و با سرنگوني آن بساط استعمار انگليس كه از سال 1882 نقش تعيين كنندهاي در مصر ايفا مي كرد، برچيده شده بود.
در دوران رياست جمهوري نجيب وبويژه در دوران رياست جمهوري ناصر، سياست حاكم بر كشور، سياستي كاملاً ملي گرايانه بود و دراين دوران اخوان المسلمين توانست آزادانه به تبليغ انديشههاي اسلام گرايانه خود پرداخته وبرتشكيل يك حكومت اسلامي درمصر پافشاري كند اما ناصر،خود برداشتي ديگر گونه از اسلام داشت، برداشتي كه مي توان آنرا اسلام سوسياليسم ناميد. اين اسلام تنها برخي از اصول ظاهري اسلام سنتي را در خود داشت.
به گزارش مهر، اتحاد ميان جنبش اخوان المسلمين و ملي گرايان پس از انجام يك ترور نافرجام عليه ناصر در سال 1954 كه به حساب اخوان المسلمين گذاشته شد، ازهم پاشيد. بنابردستورناصر،اعضاي سازمان اخوان المسلمين به بدترين وضع ممكن دستگير شده و به زندان افكنده شدند.
ناصردستورداد سيد قطب، مغز متفكرويكي از روشنفكران برجسته مصركه در آمريكا تحصيل كرده بود را دستگير كرده و به دارآويزند، اين حادثه درسال 1966 رخ داد وپس از آن روابط ميان ناصر واخوان المسلمين به شدت تيره شد. اين جنبش تا زمان حيات ناصر به فعاليتهاي زيرزميني پرداخت.
پس از مرگ ناصرو به قدرت رسيدن انورسادات،اعضاي اخوان المسلمين بار ديگر اجازه فعاليت يافتند، و سادات نه تنها دست آنها را باز گذاشت بلكه به آنها كمك نيزنمود، علت اين امرهم دراين بود كه سادات مي خواست ازنفوذجنبش، عليه فعاليت گسترده كمونيستها كه درآن زمان قدرت زيادي يافته بودند، استفاده كند. اما سادات نيز جان خود را بر سر اين سياست گذاشت ،زيرا اسلام گرايان معتقد وبنياد گراي مصر مانند حاكمان آن زمان باورنداشتند كه پيمان صلح "كمپ ديويد" خيانتي به مسلمانان نبوده است. از اين پس گروهها از جنبش اخوان المسلمين با متهم كردن "برادران" به سستي و كاهلي از اين حزب جدا شدند.
سازمان "جهاد اسلامي" و يا ديگر گروهها كه تحت عنوان التكفير و الهجره فعاليت مي كردند، از جمله همين گروهها هستند. اين گروهها به تدريج زمينه تشكيل سازمان "جماعت اسلامي " را فراهم نمودند.
به گزارش مهر، سادات كه حدود بيست سال پيش با ملاقات تاريخي خود از شهر بيت المقدس نام خود را بر سر زبانها انداخت، در 6 اكتبر 1981 در قاهره وبدست نظاميان اسلامگرايي كه مخالف سياستهاي وي بودند، ترور شد.ازآن پس اسلامگراياني همچون عبدالحميد كيشك ، عبدالرحمن (از اعضاي جماعت اسلامي) و يوسف البدري ، كنترل و هدايت مساجد كشور را به دست گرفتند.
به گزارش مهر، پس از مدتي سازمان اخوان المسلمين، دست از جهاد مسلحانه برداشت، خود را از زمره گروههاي غير قانوني خارج كرد و محدوده پيروان خود را از ميان اقشار فقير و متوسط جامعه مصر به طبقات متوسط و بالا هم افزايش داد گرچه در ابتداي امر با مشكل مجوز سياسي دست به گريبان بود و فقط فعاليت هاي آن منحصر به مسائل اجتماعي بود، اما با تداوم تلاش از طريق راههاي مسالمتآميز براي تحقق اهداف خود سرانجام- با وجودي كه هنوز «كميسيون احزاب وابسته به دولت» آن را حزب غيرقانوني مي دانست مجوز فعاليت سياسي را از قوه قضائيه كشورهم دريافت كرد و در چند دوره به فعاليت هاي سياسي دست زد و انتخابات جاري را مي توان پيروزي بزرگ براي اين جنبش به حساب آورد.
گرچه تاسيس حكومت اسلامي از انديشه هاي بنيادين اين حزب به شمار مي رود، به نظر مي رسد تحولات كنوني درسطح ملي، منطقه اي ، و بين المللي به سمتي است كه جنبش به شيوه اي حرفه اي با حفظ برخي از اصول در صدد پيگيري اهداف به نظر منعطف شده خود مي باشد.
نظر شما