به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، در ادامه سلسله نشستهاي "كتاب ماه ادبيات و فلسفه" كه عصر ديروز در محل خانه كتاب برگزار شد، دكتر كريم مجتهدي، استاد فلسفه دانشگاه تهران، درباره "كانت و نزاع بر سر مسئله وحدت وجود" (وضع فلسفه در دهه آخر قرن 18 در آلمان) سخنراني كرد.
دكتر مجتهدي در ابتداي سخنانش با اشاره به اينكه قرن هيجدهم، قرن روشنفكري و قرني است كه اذهان بيدار مي شود گفت : اهميت اين قرن در اين است كه در انتهاي اين قرن جريانهاي مهمي رخ مي دهند و سرنوشت بشري را دگرگون مي كنند. چرا كه انقلاب صنعتي نتيجه همين عصر منورالفكري است. اما اگر اين دگرگوني در فرانسه و انگلستان با تبعات سياسي و اجتماعي و صنعتي همراه بود در آلمان چه اتفاقي افتاده است؟
وي افزود: زمان سلطنت فردريك دوم در آلمان به سال استبداد منور معروف بوده است. در اين استبداد منور كوششي مي شود كه جامعه آلمان دگرگون گردد اما نظر اين منورالفكرها به انگلستان دوخته شده است.
دكتر مجتهدي با تأكيد بر اين امر كه در جريان فلسفه هاي روشنگري، حضور كانت را نيز مشاهده مي كنيم گفت : حضور كانت به اين دليل اهميت دارد كه كانت عميقترين و سالمترين فيلسوف اين عصر است.
استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه سخنانش اين پرسش را مطرح ساخت كه در آخر قرن هيجدهم آن جنجالي كه توأم با رمانتيسم بوده و شعرا در مجالس عليه روشنگري استبداد منور فردريك دوم مبارزه مي كنند بر سر چست؟ من نظر شما را به سال 1786 جلب مي كنم. مقاله معروف "روشنگري چيست؟" كانت در سال 1784 نوشته شده و به نظر من كار خيلي عميقي از كانت نيست با اينكه مي دانم در ايران خيلي هم طرفدار دارد. اما در آن موقع چيزي كه رخ داده اين است كه كانت معروف است و كتابهاي "تمهيدات" و "مباني اساسي اخلاق عرفي" از او چاپ شده اند و وي در يكي از معتبرترين و دولتي ترين روزنامه ها يعني روزنامه برلين مقاله مي نويسد.
دكتر مجتهدي گفت : آنچه كه رخ داده در مورد اسپينوزا است. حدوداً صد سال اسپينوزا فراموش شده بود ولي دفعتاً فلسفه اسپينوزا دوباره مطرح مي شود و كار به جايي مي رسد كه حتي مي گويند كانت افكارش را از اسپينوزا گرفته است؛ اگر چه اين تهمتي بيش نيست.
وي افزود: اسپينوزا به يك جوهر قائل است و مي گويد از اين جوهر نامتناهي دو صفت شناخته مي شود يكي فكر و ديگري امتداد. كانت نيز به ذات ناشناختني قائل مي شود كه قابل شناخت نيست و از آن ذات ناشناختني از طريق مقولات ذهني مي توانيم آگاه شوم. يعني الگوي اسپينوزايي به صورت نقابدار در فلسفه نقادي كانت مطرح مي شود. البته كانت در آخر كتاب "نقد عقل محض" اسم اسپينوزا را آورده و مي گويد اسپينوزا فكر مي كند با ذهن رياضي مي شود به تمامي مسائل پي برد در حالي كه اين روش درست نيست و رياضيات و هندسه در جهان محسوس كاربرد دارند و با رياضيات نمي شود متكلم بود. با اين نگرش نزاع شروع مي شود. فلاسفه اي در اين نزاع شريك اند كه تقريبا همگي از اسپينوزا صحبت مي كنند. فقط عمق فاجعه اين است كه هر كسي به سبك و قرائت خودش اسپينوزا را به كار مي گيرد.
دكتر مجتهدي اظهار داشت: نزاع بر سر تك جوهري است. اما به چه منظوري اين نزاع درگرفت؟ جريان روشنفكري در آلمان به يك بن بستي رسيده بود و عده اي براي دفاع از روشنگري به اسپنوزا رجوع مي كنند چرا كه فلسفه اسپنوزا شايد عقلي مسلكترين فلسفه جهان باشد و از سوي ديگر به اسپنوزا رجوع مي كنند و مي خواهند نشان دهند فلسفه اسپينوزا يك نوع بي ديني پنهاني است.
مجتهدي در پايان اظهار داشت: با مطالعه فلسفه فيلسوفي چون كانت نمي توان گفت او راشناخته ايم. زيرا نزد فلاسفه بسياري حرف ها و مطالبي است كه به اين زودي به آنها نمي رسيم. ما خيلي زود كانت شناس، اسپينوزا شناس و دكارت شناس مي شويم. از اين رو نبايد خيلي زود غره شد. درسي كه كانت به ما مي دهد اين است كه بشر بايد تا انتها جستجوگر باشد و استمرار فكر را حفظ كند. استمرار فكر، شأن فكر را نشان مي دهد. اهميت تفكر هم به دليل استمرار داشتن آن است.
نظر شما