به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، تروريسم به مثابه شكل جديد منازعه طي نيمه دوم قرن 20 و چند سال قرن 21 به يك معضل بين المللي بويژه در كشورهاي آمريكايي و اروپايي تبديل شده است. آنچه در مورد تروريسم و وحشت مي توان گفت اين است كه تروريسم به عنوان فرآيند به كارگيري ارعاب رواني و خشونت فيزيكي توسط گروههاي زير ملي و حتي دولتهاي كوچك و بزرگ جهت نايل شدن به اهداف سياسي خلاف قانون و رويه هاي بين المللي است. البته تعريف تروريسم و مشخص كردن مصداقهاي آن از معضلات كنوني دولتها و سازمان ملل متحد است چرا كه تعريف تروريسم را نمي توان منفك از موضوع مرجع تعريف كننده اش دانست اما آنچه بيش از هر چيزي در معناي تروريسم مستتر است آن، خشونت مهلك آن هم به صورت نامشروع است.
انسانها هر كدام چه به صورت فردي و چه به صورت گروهي داراي احساسات، عقايد و ارزشهاي خاصي هستند. اين ارزشها هستند كه مبناي انتخاب و استفاده از زور قرار مي گيرند و چنين روندي بر چگونگي، زمان و مكان و هدف مورد نظر براي استفاده از زور و خشونت تأثير مي گذارد. پس شعور ارزشي و عقيدتي انسانها كه به صورت تجويزي اند استفاده از خشونت را تجويز، تحديد، ممنوع و يا هدايت مي كند.
اصولاً اعمال تروريستي وحشيانه، احمقانه و جنايت آميز به حساب مي آيند و محكوم مي شوند اما با توجه به اهداف تروريستي اگرچه مي توان آنها را اينگونه توصيف كرد اما بايد ذكر شود چون تروريسم براي خلق شرايط خاصي است كه اين هدف مورد نظر استفاده كنندگان است پس از لحاظ ساختار عقلاني احمقانه نيست چرا كه هم هدفمند است و هم سازمان بندي شده.
تروريسم با توجه به اهدافي كه دارد به درجات و سطوح مختلفي تقسيم مي شود كه در عالي ترين سطح هدف آن نفوذ بر موجوديت هدف است. اين امر هم مستلزم ايجاد يك يك ترور يا ترس وحشتناك در جامعه هدف است كه بعضي مواقع به گونه اي شديد است كه هدف را عاجز و ناتوان و منفعل مي سازد يا مقاومت او را سلب مي كند. البته نوع دستيابي وسايل مورد استفاده و استعداد حل نهايي هدف از عوامل تأثيرگذار هستند.
به گزارش "مهر" ، تروريسم در ساختار اجتماعي و حتي فردي تأثير مي گذارد، مفاهم و ذهنيت اعضاي جامعه را به هم مي ريزد، انسجام جامعه دچار تزلزل مي شود و افراد جامعه به توده اي آنوميك تبديل مي شوند كه به فكر بقاي خويش اند. البته تروريسم واكنشهاي متفاوتي دارد و نوع موعوب شدن هم درجات مختلفي دارد.
تروريسم انواع گوناگوني دارد كه از جمله تروريسم گروهها و اقليتها و بويژه گروههاي فراملي سازمان يافته كه منابع ملي بالايي دارند. در اين گونه گروهها معمولاً بقاي آنها به شخص وابسته است. يعني رئيس گروه همه كاره است و وابستگي كاريزماتيك به رهبري گروه عامل انسجام و پايداري گروه است. ممكن است با فوت يا كشته شدن رهبر، گروه از هم بپاشد اما يك نوع ديگر از تروريسم كه اتفاقاً از فرارترين نوع تروريسم است تروريسم دولتي است. البته گاهي دولتهاي قدرتمند از تروريسم براي حفظ كنترل داخلي استفاده مي كنند و در شكل بين المللي براي پيشبرد سياستهاي خويش به آن متوسل مي شوند كه از جمله اين دولتها رژيم صهيونيستي است.
به گزارش "مهر"، برخورد دوگانه با تروريسم بخصوص از سوي كشورهاي غربي از دلايل پايداري تروريستها در سطح جهان است. اين موضوعي است كه يك اختلاف اساسي بين كشورهاي شرقي و غربي به وجود مي آورد. از جمله ايران كه به اين نوع برخورد در مواقع مختلف اعتراض كرده است و خواستار حذف تروريسم دولتي و همچنين برخورد عادلانه و يكسويه با آن شده است.
نظر شما