به گزارش خبرنگار تلويزيوني خبرگزاري "مهر"، سريال تلويزيوني "وعده ديدار" به كارگرداني "جمال شورجه" تلاش كرده است واجد ويژگي داراي محتواي ديني و ارزشي بودن را به همراه داشته باشد . گفت وگوي خبرنگار "مهر" با بازيگران و دست اندركاران "پرده عشق" را بخوانيد :
جمال شورجه فارغ التحصيل دانشگاه هنر رسال 1366است و كار در سينما را با دستياري كارگرداني آغازكرده است و درآثاري چون " باشگاه سري "،" دايره سرخ "، " حماسه مجنون " و " لبه تيغ " مي توان نام اورا درمقام كارگردان ديد.
شورجه درباره سينماي ارزشي و تعريف خود از اين سينما به خبرنگار "مهر" ميگويد: "سينماي ارزشي سينمائي است درجهت ارزشهاي اسلامي - انساني وهدايت كننده مخاطب درجهت سعادت اخروي وابدي، سينماي اخلاق محور، پرورش دهنده معنويات و درهم كوبنده بساط زراندوزان وزالوصفتان دنيا طلب جامعه است و درقالب هاي مختلف سينمائي چون كودك، طنز، اجتماعي، سياسي، علمي و تخيلي و... پيام خود را منتقل مي كند. از نظر شورجه گستردگي سينماي ارزشي به وسعت نيازهاي فطري بشري است و بشر هم فطرتا طالب هنر و زيبائي و عدالت اجتماعي است و سينماي ارزشي پاسخگوي همه اين نيازهاست .
فيلمبرداري "وعده ديدار" همزمان در روزهاي آغاز جنگ درعراق و حمله آمريكا و انگليس به اين كشور آغازشده بود، شورجه در اين باره مي گويد: از زماني كه به پيشنهاد مدير فرهنگ و معارف شبكه دو به ساخت و توليد اين فيلم پرداختيم ،با پيش توليد سنگين آن مواجه شديم ،يعني برآورد بودجه فيلم درتلويزيون وگرفتن كه اقتصادي براي شروع كار، نقل وانتقال اكيپ 30نفره به لندن ودعوت ازبازيگران حرفه اي ايراني وبازيگران انگليسي ازيك طرف وفيلمبرداري حدود 60روزبا مشكلات خاص خود هماهنگي شكلي ومحتوايي سكانس هاي خارج ازكشوربا سكانس هاي داخل وجريان تبديل "دي وي" به نگاتيو و برخورد با نواقص اين امر، براي اكران فيلم درسينماها و... ازجمله مشكلات اين كاربود.
اما سيد احمد ميرعلايي (تهيه كننده) نيزمشكلات سينماي ما به خصوص اين نوع ازسينما (ارزشي - ديني) را درضعف فيلمنامهها و روابط نامناسب حوزه توزيع مي داند و به "مهر" ميگويد: "متاسفانه حوزه پخش فيلم ازبي بند وبارترين اركان سينماي ايران است و بايد تمام رسانه ها ازجمله مطبوعات، آموزش وپرورش، سازمان تبليغات اسلامي و ساير نهادهاي مرتبط به فيلمسازي به حوزه مشكلات مربوط به پخش وتوليد سينما تاكيد كنند ونگاهي دلسوزانه به اين نوع آثار ارزشي داشته باشند .
ميرعلايي با توجه به اين كه "پرده عشق" را يك كارخوب ارزشي مي داند، ازسختي كارتوليد چنين مي گويد : با توجه به شرايط و فضاي قصه ابتدا قراربود خارجيها به كشور ما بيايند، اما آقاي شورجه پيشنهاد داد كه چرا ما به كشور آنها نرويم؟ به اين ترتيب به دنبال كشوري بوديم كه هم از لحاظ تابلوهاي عتيقه و هم ازلحاظ حضور جانبازان شيميائي ما در آن كشورها، حايز اهميت باشد كه درنهايت در بين كشورهاي آلمان ، فنلاند و... به انگليس رسيديم .
اما "جمال شورجه" در "پرده عشق"، خواسته است كه به كدام وجه ازسينماي ديني و ارزش ها بپردازد؟ او با اشاره به قصه جانبازي كه ازپرده نقاشي پدرش با موضوع عاشورا و ظهور امام زمان (عج ) است، بررسي مباني معرفتي تاريخ اسلام وچگونگي ارتباط واتصال نامريي اديان به همديگر و همچنين بررسي وضعيت ايرانيان مقيم خارج، جانبازان شيميائي ومشكلات آنها را از مباحث مطرح شده دراين فيلم مي داند و مي گويد : سعي كردم دراين كارنقد اجتماعي را درلايه هاي زيرين فيلم وبه صورت مخفي وغيرمستقيم جاري كنم .
شورجه با توجه به اين كه معمولا فيلمنامه ها مسيرصعب العبوري را از نوشته تا توليد پشت سرمي گذارند، به "مهر" ميگويد: شايد اگرالان از حميد خاكبازان و علي موذني هم بپرسيد، ازمتن حاضر گله داشته باشند، چون ازروي كاغذ و قلم تا مقابل دوربين وبه تصويردرآوردن آن مسير درازي است درمرحله دوم پيش توليد كاربود كه به تناسب فيلمنامه بازيگران حرفه اي سينما وتلويزيون رساندن مفاهيم اين فيلم را برسرمنزل مقصود به عهده گرفتند . همچنين پيدا كردن لوكيشن هاي مختلف درداخل وخارج ازكشور، وارتباط سكانس هاي داخلي وخاجي با آن فضاهاي بيروني معضلي بود كه تبحرمديرهنري وطراح صحنه پروژه ( مجيد ميرفخرايي ) را طلب مي كرد . اما با اين شرايط تلاش شده كه قصد را فداي فرم وفضا نكنند وجغرافيا درخدمت قصه ودرام باشد نه اين كه قصه درخدمت جغرافيا قرارگيرد .
شورجه ادامه ميدهد :" سريال "پرده عشق" از طرفي درپوشش اين فضاي ارزشي ومذهبي، به روابط خانوادگي وعلاقه وعشق بين استاد وابراهيم وهمسرش مي پردازد و ازطرفي دراين مسيرمنظره هايي از حقايق آدمهاي پيرامون نمايان مي شود ، اما قصه ازجهت اصلي خود منحرف نمي شود .
شايد توجه شورجه به اختلاف نسلهاست. او مي گويد : فيلم از نزديكي نسلها و اقشار و طبقات مختلف صحبت مي كند. رابطه صادق با پدر و مادرش و نزديكي اين دونسل با همديگر، رابطه مجدد دايي نادربا خواهرش واستاد ابراهيم مهدوي ونزديك شدن آنها به يكديگر، ازعشق بين فرزند يك رزمنده بسيجي و شيميائي با دختر يك سرهنگ فراري و سلطنت طلب، نسلها را دعوت به تفاهم مي كند . حتي نزديكي و الفت دختر يك يهودي صهيونيست با استاد مهدوي از نشانه هاي اشتراك و وحدت اديان است .
درست نكته اي كه ميرعلايي نيزبه آن اشاره دارد، او نيز مي گويد : درفيلم تلاش شده فاصله نسلها، سوء تفاهمهاي ايرانيان مقيم كشورهاي خارجي دررابطه با ايران ودلايل مهاجرت جوانان به خارج ازكشور بررسي شود. حضوربازيگران خارجي درپرده عشق نيزحضوري پررنگ نبوده است، چون خيلي ازبازيگران ما نيزاين امررا قبول داشتند ، يعني به قول معروف چيزي ازآنها كم نياوردند.
شورجه مي گويد : بازيگران انگليسي ازبازيگران تئاتربودند كه درنقشهاي دوم وسوم ايفاي نقش مي كردند وچون هزينه بازيگران انگليسي بالا بود، ما نمي توانستيم ازوجود آنها استفاده كنيم آن هم به دلايل فهم بصري وتصويري ونيزسابقه طولاني درام نويسي و تئاتر و سينما در اين كشور.
او اضافه مي كند : هرچند كه بازيگران ما ازلحاظ توانايي ازدرصد بالايي برخورداربودند .وبه گفته ميرعلايي نيزبازيگران خارجي ازميان يك گروه 300توي انتخاب شدند كه بتوانند ويژگي چند شخصيتي بودن را به نمايش بگذارند .
شورجه درادامه همچنين اين فيلم را ادامه دلمشغوليهاي خودش به نسل سوم و فيلمهاي ديگرش چون حماسه مجنون ، عمليات كركوك و دايره سرخ و... مي داند و اضافه مي كند : "وعده ديدار" متعلق به نسل سوم و جوان انقلاب است كه با نسل حافظان انقلاب در دوران دفاع مقدس و جانبازان اين دوران آشنا شوند و بدانند ستونهاي بناي انقلاب وايران قدرتمند و مستقل با جانبازي و تلاش و شهادت چه كساني استوارومحكم شده است .
علي غفاري، دستياركارگردان وبرنامه ريزفيلم نيز به خبرنگار تلويزيوني "مهر" ميگويد: بيش از70درصد ازفيلم درخارج ازكشورتوليد شده كه ازنظرحجم ، وسعت وتعدد عوامل ، پروژه سنگيني بود كه تا كنون نمونه آن كارنشده است ، اومشاوره همدلي وهمراهي همه عوامل داخلي وخارجي را عامل موفقيت وتضمين كننده صداقت موجود در فيلم مي داند، اما هماهنگي فضا با فيلمنامه و ارائه چارچوب مذهبي كار، تلاش بيش ازحد مدير هنري و طراح صحنه پروژه را عنوان مي كند.
مجيد ميرفخرايي در اين رابطه مي گويد : باورپذيري و پيوستگي فضا ازمولفه هاي مورد نظردرطراحي صحنه فيلم بود فضاي فيلم به طورمستقيم مذهبي نبود و اين فضا بايد به صورت پنهان در فيلم به نمايش درمي آمد، به همين دليل براي باورپذيري هرچه بيشتر فضاها از رنگهاي قهوه اي و سبز پخته استفاده شد. با توجه به فصل زمستان و سردي هوا طراح صحنه نيز با شرايط سخت تري مواجه شده است . ميرفخرايي مي گويد : فيلم برداري درفصل سرما به طراحي پوششهاي فيلم كمك كرد وما توانستيم پوشش زنان ايراني درقالب روسري را به گونه اي باورپذيربه نمايش بگذاريم .
اما براي تكميل تلاش اين هنرمندان ، اين بازيگران هستند كه بايد نتيجه نهايي اين همكاري را جلودوربين به نمايش بگذارند . "پروانه معصومي"، بازيگر نقش نرگس (همسر استاد ابراهيم مهدوي) است، او با ايفاي اين نقش قصد داشته اداي ديني به جانبازان ومعلولين شيميايي داشته باشد، او در پاسخ به اين كه آيا مي توان اين كاررا يك اثرديني به حساب آورد، مي گويد: بله، ولي با جنس كارهايي مثل سريال امام رضا(ع) و امام علي (ع) كه دراين زمينه ديده ايم، متفاوت است.
پروانه معصومي هم به "مهر" ميگويد : در اين فيلم، به سراغ زمان حال آمده ايم و خواهان رسيدن به امام زمان هستيم . شورجه در "وعده ديدار" آدمهاي مذهبي را نشان مي دهد كه در حال حاضر زندگي مي كنند و اين خيلي براي من ملموس بود . من در سريال امام علي (ع) هم بازي كردم يا در فيلم سينمائي مسافر ري را كه مايه هاي مذهبي داشت هم بازي كردم، اما اين كار جذابيت هاي خودش را داشت . لحظه هايي بود كه حس هاي قشنگي درصحنه شكل مي گرفت، بنابراين با فضا و شناختم از فيلمنامه، اميدوارم كارم خوب از آب درآمده باشد .
پروانه معصومي، بهترين لحظات فيلم كه مايه هاي مذهبي و ارزشي بودن فيلم درآن به چشم مي خورد را اين صحنه دانست : صحنه اي كه خودم حضور داشتم ، صحنه پاياني بود كه استاد آن تصويررا كامل مي كند، او نوري را مي بيند كه از بالا به پائين مي آيد، اول بايد بوي عطري استشمام مي شد و بعد نوري به چشم مي آمد. نرگس آن بوي عطر را احساس مي كند. آن حالت خيلي عجيب وغريب بود، آن لحظه واقعا چيزي مي ديدم كه خيلي دگرگون شدم و بلافاصله همه به همراه آقاي عبدلي (تصويربردار) دور مونيتور جمع شدند تا صحنه فيلمبرداري را ببينند. معصومي اين فيلم را وعده ديداري دانست كه ديدار آن هم در پايان صورت مي گيرد .
اما در ادامه " احمد نجفي " كه نقش هلموس را دارد، مي گويد : هلموس هم درجهت اهداف فيلم سعي مي كند، با استفاده ازيك اثرارزشي بحرانهاي زندگي خود را مرتفع كند هلموس درايران زندگي كرده ، اروپايي ويهودي است ودرتقابل بين مذهب وثروت گرفتاراست . احمد نجفي درباره پرده عشق هم چنين مي گويد: اين كارمي تواند به عنوان يك اثرارزشمند به حساب آيد، چون هر فيلم نامتعارفي كه درسينماي ايران ساخته شود، قابل احترام است، چرا كه اين سينما درآغازراه است و نيازبه تجربه دارد. او ادامه مي دهد : سينماي ايران چيزي به نام سبك وگونه ندارد و براي شكل گيري اين مقوله ها نبايد ازآزمون وخطا ترسيده ، اما او كه مسلط به زبان خارجي هم هست ، بازي درمقابل بازيگران خارجي را غرور آميز تفسير مي كند و مي گويد: بازي من دريك كشور خارجي حس خوبي بود.
حسين معلومي، يكي ديگر از بازيگران پرده عشق است ، او نقش سرهنگ وكيلي را دارد ودرباره بازي خودش مي گويد : سرهنگ وكيلي درقصه نيست ، اما كم كم اورا ازطريق دخترش (سهيلا) مي بينيم. او آهسته به بدنه قصه وصل مي شود و بعد به عنوان بازيگر اصلي قصه مطرح مي شود . او آدمي بداخلاق است كه حتي خانواده خودش هم ازشر او در امان نيستند . حسين معلومي اضافه مي كند : بازي در يك نقش منفي برايم تجربه و تفاوتي درعرصه بازيگري بود، او همچنين با اشاره به بازي هنرمندان ايراني در مقابل بازيگران خارجي گفت : در انگليس ضعيف ترين بازيگران ايراني خيلي بهتر از بازيگران خارجي بازي مي كنند، خودشان هم مي گفتند ما تنها تكنيكي تر كار مي كنيم و با حس كاري نداريم.
حسين معلومي، مثالي دراين رابطه مي زند و به "مهر" ميگويد: در بخشي كه من را دستگير مي كردند، 5 دقيقه پيش از فيلمبرداري دراتاق به خودم فشار مي آوردم كه خون از صورتم بيرون بزند و قرمزشود، و وقتي بيرون آمدم ، پليس انگليس فكرمي كرد كه من حالم بد شده است، اما من گفتم كه نه خودم را براي بازي آماده مي كنم و اين خيلي براي آنها عجيب بود .
مجيد مظفري، از ديگر بازيگران اين سريال است . او در ابتدا مي گويد : هنرپديده اي تصادفي است وحضورمن دراين فيلم، تنها درسايه يك اتفاق محقق شد. مظفري دررابطه با تفاوت بازي اش در اين فيلم مي گويد: پيش زمينه مذهبي شخصيت، ارتباط متعامل و متقابل با كارگردان و تفاوت اين نقش با ساير كارهايم، از دلايل بازي من دراين فيلم است. ضمن اين كه مجيد مظفري كار با كارگرداني چون جمال شورجه را كاري لذت بخش مي خواند و مي گويد: از كار با جمال شورجه لذت بردم .
اما صادق و سهيلا كه نقشهاي آنها را به ترتيب "پويا اميني" و "شبنم قلي خاني" بازي مي كنند، ازبازيگران ديگر اين كارهستند پويا اميني تنها به ويژگي سرگرداني شخصيتي صادق اشاره مي كند و مي گويد : صادق اهداف و آرمانهاي خود را گم كرده است و مسلما اين كاربه عنوان يك كلاس آموزشي درحوزه بازيگري براي من بود . اما شبنم قلي خاني (سهيلا) هم بواسطه آشنايي اش با صادق، دختر پرخاشگري بيش نيست، او به دليل همين تفاوت اين نقش را قبول كرده است ، و مي گويد : اين نقش ميان نقشهاي ديگرازهمه مظلوم تراست چون سهيلا گرفتارشرايطي است كه خودش دربوجودآوردن آن دخيل نبوده ، و به نوعي دست تقديرباعث شده پدري الكلي ومادري آنچناني داشته باشد. اما او بواسطه آشنايي با صادق مي خواهد به آرامش برسد، اما غافل ازاين كه ميان سهيلا وصادق افت فساد واخلاق وجود دارد ، سهيلا ازيك نسل است كه پدري طاغوتي وسلطنتي دارد اما صادق ازيك خانواده مذهبي وسنتي است . اينها همه عامل دوگانگي وجدايي دونفراست .
اما قلي خاني هم نگاه مذهبي بودن دركار را اين گونه تعبيرمي كند : درواقع كارگردان خواسته تفاوت 2 نسل را نشان دهد ، اين كه وقتي آدمها به معنويات بپردازند ، به نوعي ازسرگرداني نجات مي يابند ، نمونه اش هم عشق زن ومرد فيلم يعني خانم معصومي و سعيد نيك پوراست . كه درفضاي معنوي فيلم نشان داده مي شود .عشقي كه درآدمهاي جديد يا نسل جوان ترمي بينيم . مثل همان سرگرداني كه درارتباط سهيلا وصادق وجود دارد واين باعث مي شود ارتباط عاطفي ميان آنها ديده نمي شود.
قلي خاني به تفاوت بازي اشاره مي كند و مي گويد : بازيگران خارجي كاملا سينمائي بازي مي كنند وانگارشما وقتي نقش پليس را ازبازيگرآنها مي بينيد كاملا پليس هستند . به هرجهت تفاوت نوع بازي وجود دارد واين مسلما خيلي خوب نيست ، انگاربه يكدست بودن بازيها لطمه زده است ، بازيگران ما سعي مي كنند غلوآميزتربازي كنند ولي آنها فوق العاده طبيعي بازي مي كنند كه اين براي من خيلي جالب بود .
درپايان، جمال شورجه با اشاره به اين كه توليد فيلم از منظر رسمي و سفارش اجتماعي در سينما از هم مجزا نيست و اين دو رويكرد دربرخي ازٍ آثارسينمائي به تعادل مي رسند، به "مهر" ميافزايد: نگاه اجتماعي در سينما به معناي پرخاشگري و تعارض با حكومت نيست، بلكه مي توان در چارچوب سياستهاي نظام فيلمي اجتماعي ساخت .
از نظرشورجه، ارزشي ترين لحظات فيلم زماني است كه استاد ابراهيم مهدوي قلم بردست مي گيرد تا پرده ناتمام پدر و محقق شدن تمثيلي آرزو و آمال شيعيان عالم يعني ظهور حضرت حجت (عج) را به پايان برساند. البته از نظر شورجه لحظه اول برخورد استاد مهدوي با تابلو پس ازسالها و روشن شدن چشم او به نور حق در آن لحظه با توجه به موسيقي زيبائي كه فرهاد فخرالديني براي آن ساخت نيز به يادماندني است .
درپايان اين سوال بوجود مي آيد كه بواسطه وسعت كشورهاي اسلامي درميان كشورهاي ديگر، آيا نبايد جايگاهي بالاتر و والاتر از آنچه كه امروزه به عنوان سينماي ديني ، اسلامي و ارزشي مي شناسيم ،به اين سينما اختصاص داده شود. شما چه مي گوئيد؟
نظر شما