به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، سياست خارجي مانند ساير پديده هاي اجتماعي، بر متن خاصي از شرايط عيني و ذهني اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي سامان مي گيرد. سياست خارجي هر كشوري از عوامل و عناصري منتج مي شود كه در طي زمان تاثيرهاي ساختاري داشته اند.
در بحث تداوم سياست خارجي عوامل ارزشي مطرح هستند. ماهيت هنجارها و ارزشهاي اجتماعي و قوميتي به گونه اي است كه در مدت زماني بس طولاني شكل مي گيرند و پايداري آنها نيز در كوتاه مدت دچار تزلزل نمي يابد. جغرافيا و اثرات ناشي از آن نيز از جمله عناصري است كه روندي ثابت را در سياست خارجي مي طلبد يعني اينكه اثري طولاني و عمدتاً هميشگي مي گذارد اما واقعيت تحليلي اين است كه سياست خارجي نيز مانند ساير پديده ها دچار تغيير و تحول است.
هر چند كه ساختارهاي متداوم ارزشي و جغرافيايي و چگونگي قدرت كلان كشور بقائي نسبي دارند اما جنبه هايي از سياست خارجي پي در پي در حال تحول است. سياست خارجي در فضايي سه گانه كه همان محيط داخلي، منطقه اي و بين المللي است شكل مي گيرد. هيچ كدام از اين محيطها ثابت نيستند و سيال بودن به مثابه ذات و طبيعت اين عرصه ها عمل مي كند. تعامل عوامل پايدار و ساختاري و محيطهاي سه گانه مزبور باعث فرآيندي از تأثيرگذاري و تأثيرپذيري مي شود به طوري كه مي توان در نگاهي خطي، الگو و چارچوبي از تغيير را براي هر كشوري ترسيم كرد.
سيات خارجي به عنوان مقوله اي پيچيده و كاملاً نخبه گرايانه تركيبي از فعل و انفعال هاي متفاوت ابعاد مختلف جامعه ملي و جهاني است اما در نگاهي علمي حتي با توجه به تغييرات بسيار زياد در عرصه سياست خارجي مي توان قوانين رفتاري هركشوري را دريافت. البته منظوراز كشف قوانين رفتاري در سياست خارجي هر كشوري صرفاً واقع نگاري روزانه نيست و نمي توان آن را به تنهايي در ظروف خبري ورسانه اي ريخت.
به گزارش "مهر"، در وادي اخبار روزمره و ديد واقع نگاري، بايد به فرايندها (Processes) توجه كرد. پايه بر اين امر استوار است كه مطالعه دقيق روندها و فرايندها در عرصه سياست خارجي نشان مي دهد كه در طي زمان، دولتها رفتارهاي عموماً تكراري و پايداري را بروز مي دهند.
سياست خارجي عرصه اي ديناميك و به سطح بسيار وسيع غامض است، همزمان در ماهيتي دوگانه عمل مي كند، اما شاه كليد درك اين عرصه منافع ملي و افزايش قدرت است؛ يعني افزايش قدرت ملي به منظور كسب منافع ملي بيشتر. از بعد روان شناختي و در چارچوبي واقع گرايانه انسان هم فطرتي ثابت دارد و هم متأثر از محيط است. پس دولت و جامعه نيز به عنوان مجموعه اي انساني از اين امر بري نيست.
در مورد سياست خارجي ايران درك عوامل ثابتي همچون اسلام، فرهنگ ايراني متأثر از اسلام و باستان و شرايط ژئوپلتيك براي كامل شدن نيازمند توجه به عوامل منطقه اي و بين المللي است. نمي توان جهت گيريهاي سياست خارجي ايران را بدون توجه به اين عوامل واقعي دانست. فرهنگ ايران هم اسلامي است و هم ايراني، كه آن هم خود متأثر از تاريخ چند هزارساله تمدن ايراني است.
نظر شما