به گزارش خبرنگار تئاتر "مهر"، ژان ژنه نمايشنامه نويس مشهور فرانسوي در 19 دسامبر (مصادف با 28 آذر) 1910 ميلادي چشم به جهان گشود. او فرزند يك خانواده از هم پاشيده بود. او پس از اينكه چند سال نخست زندگيش را با مادرش به سر مي برد، به علت فشار ناشي از مشكلات مالي، مادرش او را رها مي كند. ژان به وسيله "موسسه رفاه اجتماعي" به يك خانواده روستايي در منطقه موران فرانسه سپرده مي شود. اما در همان دوران كودكي به دليل جرم كوچكي كه انجام مي دهد، به حضور در دارالتاديب محكوم مي شود و حكم دادگاه بر اين قرار مي گيرد كه تا 18 سالگي در زندان بماند. اما پس از مدتي از زندان مي گريزد.
ژنه پس از مدتي به يك لژيون خارجي مي پيوندد اما در آنجا هم تاب نمي آورد و از اين محل مي گريزد. پس از اين زندگي ژنه از راه دزدي و ساير فعاليت هاي خلاف قانون مي گذرد. مسافرت هاي بي هدف از شهري به شهر ديگر و گرفتاري چندين و چند باره در زندان هاي مختلف فرانسه زندگي اين نمايشنامه نويس مشهور را در سال هاي جواني تشكيل مي دهد. ژنه در يكي از كتاب هاي خود با عنوان "خاطرات يك دزد" (Les Souvenirs dun Vou Leur) كه به بيوگرافي زندگي او محسوب ميشود، آورده است: "در زمان مشخصي نبود كه تصميم گرفت يك دزد شوم. فقط مي دانم كه تنبلي و خيال بافي عاقبت مرا به دارالتاديب كشاند و تا سن 21 سالگي در همانجا ماندگار شدم. البته در اين فاصله موفق شدم فرار كنم و به دزدي ادامه دهم."
ژان ژنه در سال 1930 در زماني كه فقط 20 سال داشت و از هيچ آموزش خاص درباره ادبيات يا نويسندگي بهره نبرده بود و فقط بر اساس استعداد و توانايي ذاتي خود در امر نويسندگي دست به نگارش مي برد. او در زماني كه آوارگي و انجام كارهاي خلاف را همچنان ادامه مي دهد و همزمان با دوره اي كه فرانسه به وسيله آلماني ها اشغال شده بود، به زندان مي افتد. او نخستين داستان خود با عنوان " مادوناي گلها " را به سال 1942 در زندان فرن و دومين نوشته اش با نام " معجزه گل سرخ " را در سال 1943 در زندالن سانته به نگارش در مي آورد. " معجزه گل سرخ " اثري شعر گونه است كه مضمون آن را توجه به مسايل جسماني و رسوا كننده تشكيل مي دهند. اين متن همان سال در نشريه ادبي آرابال به چاپ مي رسد.
اين نويسنده پس از مدتي نگارش داستان را رها مي كند و به صورت اختصاصي به نوشتن نمايشنامه روي مي آورد. ژنه نخستين متن نمايشي خود با عنوان "نظارت عاليه" را در سال 1947 به رشته تحرير در مي آورد. او داستان و فضاي اين اثر را بر اساس تجربيات زندگي خود خلق مي كند. داستان اين نمايشنامه در يك سلول زندان مي گذرد و بيان كننده بخشي از احساسات، نيازها و نگرش يك زنداني نسبت به زندان و محيط بيرون است. اصولاً زندگي سخت و نامناسب و به دور از شرايط عادي اين نويسنده باعث مي شود تا او همواره در آثارش نوعي دلسوزي و حس همذات پنداري نسبت به افراد مطرود و خلافكاران در جامعه داشته باشد. او افراد خلافكار را انسان هايي منفور و غير قابل تحمل نمي بيند كه بايد از اجتماع دور انداخته شوند، بلكه نوع واكنش افراد نسبت به مسايل مختلف را حاصل شرايط زيستي و نوع معيشت آنها مي داند.
دومين نمايشنامه اين نويسنده "كلفتها" نام دارد. اين متن با آنكه دومين تجربه نگارش متن نمايشي از سوي ژنه به شمار مي رود، اما از چنان استحكام و زيبايي برخوردار است كه درهاي شهرت را به روي او باز مي كند و او را در زمره نويسندگان بزرگ جهاني قرار مي دهد. داستان اين نمايشنامه در يك اتاق خواب باشكوه به وقوع مي پيوندد كه به سبك لويي شانزدهم تزيين شده و از مبلمان بسيار سنگيني برخوردار است و به يك بانوي اشراف زاده به نام مادام تعلق دارد. كلر و سولانژ كه كلفت هاي اين بانو هستند و نوعي حس متضاد تنفر و عشق را به ارباب خود دارند، زماني كه وي در خارج از خانه به سر مي برند، نوبتي به نقش مادام در مي آيند و بخشي از نيازهاي دروني خود را بازگو مي كنند. روزي اين كلفت ها از حضور معشوق ارباب خود با خبر مي شوند و آن را به اطلاع پليس مي رسانند. اما پليس در مدت كوتاهي به دليل نداشتن مدرك اين مرد را آزاد مي كنند. كلفت ها از ترس برملا شدن رازشان يك جام آغشته به زهر براي اربابشان مي برند، اما مادام به طور اتفاقي جام را نمي نوشد. كلر در يك بازي در بازي سولانژ را مجبور مي كند تا جام را به او تعارف كند و او با خوردن زهر جان مي دهد. در اين نمايش هم چيز بر اساس بازي در بازي تصوير مي شود و نويسنده قصد دارد حد فاصل ميان واقعيت و خيال را در هم آميزد تا بخشي از حقيقت ناب زندگي خود را نشان دهد.
صاحب نظران عرصه تئاتر نمايشنامه هاي ژنه - به خصوص همين نوشته - را به عنوان آثاري در ژانر ابزورد دسته بندي مي كنند. در اين ژانر نويسنده دست به نگارش نمايشنامه اي سرشار از ديالوگ هاي فراوان و گاه تكراري مي زند و به نوعي عدم برقراري ارتباط ميان شخصيت ها در موقعيت هاي مختلف را به تصوير مي كشد. در اين نوع نمايشنامه ها نويسنده به نوعي بر دور تسلسل باطل نقش ها و نداشتن هدف و پوچي زندگي شان تاكيد مي كند و مخاطب را ناظر اصلي اين شرايط نامناسب مي داند. البته برخي ديگر ژنه را پيشرو اصل پست مدرنيسم مي دانند. به اين ترتيب كه او را در جايگاهي شناسايي مي كنند كه از دوران مدرن هنري عبور كرده و در پي كشف ظرفيت ها و شرايط ديگري در عرصه تئاتر است.
"بالكن" عنوان ديگر نمايشنامه ژان ژنه است كه در سال 1956 پس از "كلفتها" آن را مي نويسد. در اين نمايشنامه هم نويسنده به استفاده گسترده از بازي در بازي دست مي زند. مكان اين نمايش بالكن يك عشرتكده است كه در زير نورهاي تندو بوهاي غليظ محيطي گنگ و سردرگم را به وجود مي آورد كه مردان حاضر در آن در ميان زنان پرسه مي زنند و آرزوها و روياها و اميال فروخورده خود را دنبال مي كنند. اين در حالي است كه بيرون از اين محيط انقلاب فرانسه شكل مي گيرد.
"سياهان" نمايشنامه بعدي ژنه است كه در سال 1959 به رشته تحرير در مي آورد و در همان سال در شهر پاريس بر صحنه مي رود. اين نمايشنامه كه نويسنده اش به آن "تراژدي طرد" اطلاق كرده است، سياه پوستاني را به تصوير مي كشد كه با ماسك سفيد بازي مي كنند. اين نمايش تصويري از افراد تهي دستي است كه در محله هاي پايين زندگي مي كنند و از شرايط معيشتي و احساسي بسيار نامناسبي برخوردارند. نمايشنامه "پاراوانها" ديگر متن نمايشي اين نويسنده را تشكيل مي دهد. او اين نمايشنامه در قالب 25 صحنه مي نويسد و اجراي كامل آن حدود 5 ساعت به طول مي انجامد. داستان نمايشنامه درباره يك گروه الجزايري است كه براي به دست آوردن استقلال يا تسليم و پذيرش وضع موجود دچار ترديد و مشكل مي شوند. "هنوز ميجنبند" ديگر اثر اين نمايشنامهنويس است كه بازهم درباره فعاليت استقلال طلبانه الجزايري ها است.
ژان ژنه علاقه وافري به تصنع، فريب و دروغي داشت كه بر صحنه تئاتر و داستان هاي ساختگي آن وجود دارد. او اصرار زيادي به خرج مي داد تا صحنه نمايش هاي خود را بسيار غير واقعي تصوير كند و قهرمانان قصه هاي او مطرودين جامعه هستند؛ جنايتكاران، همجنس بازان، فاحشه ها، سياه پوستان مهاجر، مستخدمين زير دست و افراد زير نفوذ نقش هاي اصلي نمايشنامه هاي او را تشكيل مي دهند.
ژان ژنه نمايشنامهنويسي است كه نسبت به افراد مطرود جامعه توجه دارد و به آنها علاقه نشان ميدهد.
کد خبر 267599
نظر شما