به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، وابستگي متقابل با همكاري متفاوت است چرا كه دشمنان هم مي توانند به هم وابسته باشند. وابستگي متقابل زماني است كه هر انتخابي يا هر عملي از يك دولت وابسته به انتخاب و عمل دولت ديگر باشد. البته اين امر مي تواند جمعي هم باشد يعني وابستگي گروهي از دولتها به گروهي از دولتهاي ديگر. در وابستگي سود و زيان هر بازيگري سود و زيان بازيگر متقابل نيز هست و در مفهوم وابستگي دو متغير يعني حساسيت (Sensivity) و تأثير پذيري از ويژگيهاي بارز هستند.
براي جلوه كردن وابستگي متقابل در ساختار بين الملل بايد اين وابستگي عيني، جمعي و به نوعي كمي باشد. همچنين بايد حوزه ها و حتي موضوع وابستگي مشخص باشد. وابستگي متقابل ساختاري را بنا مي گذارد كه هر عمل و كنشي از يك بازيگر به ديگران سرايت مي كند. اين سرايت تا حدي است كه نوعي فرايند يادگيري را متبلور مي سازد.
در يك تعريف ساده وابستگي متقابل به اين معنا است كه من فلان كار را مي كنم و از تو هم انتظار دارم متقابلاً اين كار را بكني. از منظر اين مفهوم يك نوع تعامل دوگانه يا چندگانه مطرح است و هر مقامي در اين عرصه با عملي كه بروز مي دهد به نوعي به ديگري آموزش مي دهد كه چه كار بكند آنهم در حالتي كه خود را در آيينه ديگري مي بيند.
وابستگي متقابل بيشتر حالتي نمادين دارد، يعني اينكه نهادها حرف مي زنند، ساختار غير كلامي است، فراگفتمان حاكميت دارد، فقط ما وجود دارد، دگر براي اين است كه ما بفهميم كه چه كار بكنيم، اعتماد در ساختار به عنوان عامل بقا عمل مي كند. ساختار ما - ديگري به گونه اي است كه رفتارهاي هم بقا را مي طلبد.
به گزارش "مهر"، وابستگي يا دوتايي است و يا چند تايي، در حالت دوتايي من و دگر براي پايداري به هم وابسته اند اما در چند تاي، دو مركز به هم وابسته اند يا به صورت تعارضي و رقابتي و سرد يا در حالتي غير تعارضي و هر كدام چند پيرامون وابسته به خود هم دارند، به صورتي كه هر مركز يك هويت جمعي را پيرامون خود شكل مي دهد. در وابستگي متقابل به صورت چندتايي امنيت مهم ترين مقوله است چرا كه هر مركز درصدد كاهش وابستگي است و سعي مي كند خود را در جايگاه برتر بنشاند اما تا زماني كه تسلط كاملي آن هم در حد نابودي مطلق طرف متقابل به دست نياورد به ديگري وابسته است.
البته وابستگي متقابل به نوعي هم تعامل دارد و هم آنارشي، زيرا هر بازيگر در نظامي مبتني بر خودياري حركت مي كند و هم در نظامي مبتني بر بقاي جمعي. بدين خاطر است كه نوعي ترس در وابستگي متقابل وجود دارد، بنابراين وابستگي با توجه اين ترس نمي تواند به عنوان عامل كافي همكاري عمل كند گرچه از عوامل لازم براي همكاري است يعني اينكه مي تواند به همكاري بينجامد اما خود به خود متضمن همكاري نيست.
دنياي امروز عرصه وابستگي متقابل است، آن هم در ابعاد مختلف. شرايط اقتصادي دنيا از در هم تنديدگي شديد اقتصادي دولتها حكايت مي كند، به دليل اينكه اقتصاد امروز اقتصادي تكنولوژي بر است و اين خود فرايند يادگيري و وابستگي متقابل را تشديد مي كند.
اقتصاد دنيا حالتي پيكروار دارد، تأثيرپذيري و تأثيرگذاري در آن امري هميشگي است و كشورها نمي توانند به عنوان جزيره اقتصادي و خود محور عمل كنند، يعني اينكه بايد با ديگران به صورتي نگاه كنند كه آمادگي داشته باشند در هر شرايطي با آنها كار كنند. طرف مقابل هم در چنين ساختاري قرار دارد. وابستگي متقابل مفهومي است كه بيشتر همكاري را به ذهن متبادر مي سازد اما مي تواند از رقابت و تعارض نيز ناشي شود؛ رقابتي كه بيشتر به بازي فوتبال مي ماند تا مثلاً ورزش دو وميداني، چرا كه در رقابت اول بازي بر اساس وسايلي مشترك و يگانه است آنهم در چارچوبي مشخص اما در رقابت دوم هركس فقط به خودش وابسته است. پس وابستگي متقابل ساختاري تار عنكبوتي دارد.
نظر شما