۱۲ دی ۱۳۸۴، ۱۴:۴۸

هويت در ساختار سياست

هويت در ساختار سياست

خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : هويت نه تنها در سطح فردي و فرهنگي موضوعي مهم براي تبيين رفتار انساني است كه در سطح جمعي و سياسي هم مفهومي مهم به حساب مي آيد. در مقال ذيل نقش هويت در تحليلها و تبيينهاي سياسي به بحث گذاشته مي شود.

به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، هويت يك ويژگي ذهني است يعني اينكه ريشه در فهم و درك هر كس از خويش دارد. هويت يك بعد دروني و يك بعد بيروني دارد. اول در درون آدمي شكل مي گيرد و ساختار شخصيتي و وجودي آن را شكل مي دهد و بعد در جنبه بيروني مورد پذيرش و يا تأييد ديگران قرار مي گيرد، هويت امري سازمان دهنده و به نوعي ثابت و ايستا است. اين مفهوم همچنين جنبه اي جدا كننده به افراد و ساختارهاي متفاوت مي دهد، هويت از آگاهي و شعور نسبت به خويشتن نشات مي گيرد و داراي يك شالوده فردي و گروهي توأمان هست؛ يعني هركس با هويتي فردي در يك ساختار هويتي جمعي كه ناشي از ارزشهاي جامعه است زندگي مي كند. پس هويت امري قوام بخش است و انسان ها را هدفمند و شناسنامه دار مي سازد و اين در مورد جامعه هم صادق است.

هويت به عنوان يك امر فرهنگي بر پايه خصوصيات ذاتي انسان استوار است و خصوصياتي مانند تعريف انسان از خويشتن، عقلاني و با شعور بودن انسان، استعداد يادگيري انسان، پايدار بودن جنبه هاي فكري، شخصيتي  و رفتاري انسانها (به طور نسبي)، علاقمندي انسان به حفظ جنبه هاي معنوي و مادي زندگي فردي و بعد جمعي خويش و خيلي از موارد ديگر، كه همه اينها نشان مي دهند كه جسم انسان جنبه وجود مادي انسان را بروز مي دهد  و هويت ساختار و معناي وجود معنوي انسان را تشكيل مي دهد بخشهايي از هويت به حساب مي آيند.

به گزارش "مهر"، اما در سطح سياست و جامعه و نماينده اصلي آن دولت، هويت يك امر بنيادين است. ساختار هويتي جامعه در تمام زواياي سياست  حضور دارد. در مشروعيت و  نوع دولت حاكم بر جامعه، بر سياست داخلي و بر سياست خارجي و جايگاه هر دولت در جامعه بين المللي. ذكر اين موارد حاكي از آن است كه هويت سياست را بنياد مي نهد، به پيش مي برد و چارچوب مي دهد. هويتهاي مختلف، نظامهاي مختلف حكومت را به وجود آورده اند. بعضي از هويتها با يك نوع حكومت گره خورده اند و  يك نوع ويژگيهاي نهادينه شده  را پرورش داده اند كه امكان انتخاب نوع حكومت مطلوب و متوازن با توسعه را به وجود آورده است. اين سخن به اين معناست كه ويژگيهاي هويتي قوام دهنده هر جامعه، شرايط و پارادايمي نسبتاً ثابت را به وجود مي آورند  كه شرايط اقتصادي، آموزشي، رفاهي جامعه با آنها در ارتباطند. به عنوان مثال ويژگي جمع گرايي و داشتن روحيه همكاري و كارگروهي خود يك پتانسيل پيشرفت است و نداشتن آن مانعي براي توسعه است. البته اين به معناي اين نيست كه اين ويژگي مذكور مستقيماً به عوامل هويتي بر مي گردد بلكه به عنوان نمودي ثانويه از انگاره هاي هويتي است كه ريشه در فرهنگ، تاريخ و مذهب (آنچه به عنوان مذهب جا افتاده است)، دارد.

بحث تأثير هويتهاي متفاوت در نوع حكومتها و جنبه  داخلي  سياست  امري تقريباً يكسان است اما درسياست خارجي هويتهاي متفاوت اولاً مناطق هويتي متفاوت در جامعه بين المللي را رقم مي  زنند و ثانياً  شرايط حاكم بر نوع سياستها را تعيين مي كنند .  در باب مناطق هويتي بايد گفت كه اين امر بيشتر تعارض را به ذهن متبادر مي كند تا همگرايي و همكاري. همين جنبه هويتها، باعث تقسيم بندي تمدنهاي مختلف و متفاوت و از ديد عده اي متعارض مي شود. به عنوان نمونه هانتينگتون نظريه جنگ يا تعارض تمدنهاي خويش را بر اين اساس طرح ريزي كرد كه اين هم ريشه در يك نوع واقع گرايي خشك دارد و هم تعريفي دولت محور از ساختار فرهنگي جامعه جهاني است. به اين معنا كه تصور اينكه دولتها بتوانند (در هر ساختار فرهنگي و هويتي كه باشند) به هويتي جمعي دست يابند ساده پندارانه است چون آنها اساساً ماهيتي منفعت جويانه دارند و اين رويكرد هويتها را متعارض و خود بقا فرض مي كند.

اما در وجه ديگر هويتها در سطح بين المللي اولاً تفاوتها و يك نوع تقسيم بندي كاركردي را شكل مي دهند. در خيلي از موارد آنها را نمي توان در چارچوب تنگ منافع ملي دولتها جا داد و حتي ممكن است دولتها در مواردي ملاحظات داخلي خود را تابع مصلحتهاي بين المللي قرار دهند. همكاري و ائتلاف براي حفظ پيكره انساني در مواقع حساس به صورت هويت جمعي جامعه جهاني بروز مي كند. پس  اتحاد براي بقاي جامعه بشري، هويتهاي متفاوت را به صورت اجزاي يك پيكره واحد فرض مي كند كه حتي در نگاهي تعارض آميز هم در مواقع حساس بايد با هم كار كنند.

به گزارش "مهر،" آنچه به عنوان نكته پاياني به نوعي كليدي هم است اين است كه دولت به عنوان يك بازيگر تا وقتي نداند كيست و چه هويتي دارد نمي داند چه مي خواهد و نمي داند چه منافعي دارد. يعني اينكه منافع به عنوان راهنماي اصلي دولتها، مستلزم هويت است و بدون هويت منافع جهت ندارد و در كل چارچوب، قاعده مندي رفتار و الگوي هدفمند ندارد. پس منافع مبتني بر انگاره هاي هويتي هستند و معنا مي يابند. البته هويت هر جامعه در چارچوب ساختار ديني، تاريخي، فرهنگي و اجتماعي آن شكل مي گيرد. به عنوان مثال ايران هويتي ايراني - اسلامي دارد و نمي توان هيچ كدام از جنبه هاي تاريخ سياسي ايران چه در تاريخ باستان و چه در دوران اسلامي را انكار كرد. انكار هر كدام به نوعي افراط است.  پس بايد به كل تاريخ ايران به صورت انداموار نگاه كرد. جنبه هاي باستاني و وجوه  اسلامي، ايراني فقط يك فرد با جسم مادي نيست بلكه  شخصيتي است در ساختار جامعه ايراني با اعتقادات، فرهنگ و ارزش ها ي  خاص خود كه مبنايي تاريخي دارد
 

 

کد خبر 273158

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha