به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از نیویورک تایمز، استیون ادوین کینگ نویسنده آمریکایی و خالق بیش از ۲۰۰ رمان و داستان کوتاه در ژانر وحشت و خیالپردازی در تازهترین مصاحبهاش از دلمشغولیهای این روزهایش با مخاطبانش صحبت میکند.
کینگ در این مصاحبه اشاره میکند که هرگز سراغ آثار جین آستین نمیرود چون از داستانها و رمانهایی که به عواطف انسانی و روابط عاشقانه میپردازند به شدت بیزار است. متن این گفتگو را در ادامه میخوانید؛
* این روزها چه کتابی قبل از خواب میخوانید؟
هیچ کتابی. عادت به مطالعه قبل از خواب ندارم. روی میز کنار تختم به جز یک بطری آب و جعبه قرصهای قلبم چیزی وجود ندارد.
* رماننویس مورد علاقهتان کیست؟
احتمالا دان رابرتسون نویسنده کتاب «آبشار بهشت» این نویسنده و آثارش را ستایش میکنم و بیشتر از دیگر نویسندگان رمانهایش دوست دارم چون احساس و تفکر توامان در آثارش نمود دارد و هرگز از آن فاصله نگرفته است. و البته به نظرم بهترین جملات ادبی را در آثار او خوانده ام.
* از میان نویسندگان ادبی یا غیر ادبی یا روزنامه نگاران و شاعران امروز کدام یک نزد شما محبوباند؟
از میان نویسندگان جاناتان فرانزن را به خاطر «حرکت قوی» دوست دارم و البته کیت اتکینسون را به خاطر «جکسون برودی». از میان نویسندگان غیرادبیی ریک پرلستین و ابیگل توماس و از میان روزنامه نگاران قلم و مطالب لورا میلر را ترجیح میدهم.
* از مطالعه چه سبک رمانها و ژانرهایی لذت میبرید و از کدامها اجتناب میکنید؟
من بیش از اندازه آثار اسرار آمیز و سراپا از تعلیق را دوست دارم. داستانهای ترسناک و اسرار ماوراءالطبیعه را دوست دارم اما نه مانند اغلب مردم که شیفته داستانهای ترسناک و اسرارآمیزند من دوست دارم نویسنده رمان بیپرده و مستقیم سراغ سوژه برود.
سوالهایی از جنس این سوال که از من پرسیدید کمی مرا دستپاچه میکند چون من مثل جانور همه چیز خوار میمانم! آثار جان استنفورد تا دی اچ لارنس و کورمک مک کارتی را میخوانم. با این وجود به صراحت میتوانم بگویم که به داستانها و رمانهای عاشقانه که به روابط انسانها میپردازد علاقهای ندارم. برای همین هرگز سراغ رمانها و آثار جین استین نرفتم. حسی شبیه غرور و شرم توامان دارم اما این یک واقعیت است که با شما درمیان میگذارم.
* از میان ژانرهایی که برای نوشتنن انتخاب میکنید کدام یک برایتان سرگرمکننده تر، دشوارتر و ارزشمندتر است؟
حس سرگرم شدن و لذت بردن وقتی سراغتان میآید که ایده و شیوه نگارش و پردازش کار در مشتتان باشد در این شرایط کار سرگرم کننده است. برای نمونه پیاده روی طولانی از این دست آثار بود. اما دشوارترین شرایط زمانی است که قصد دارید رمانی پر رمز و راز بنویسید باید حسابی برایش فکر کنید.
آقای مرسدس یا رمان خودکشی شاهزاده و یا یابنده نگهبان از جمله آثار دشوار و پیچیده است. من واقعا نمیتوانم درک کنم نویسندگانی مانند آگاتا کریستی، دوروتی سایرس، پیتر رابینسون و راث رندال چگونه داستانها و قصههای پر رمز و راز یکی پس از دیگری در رمانها و آثارشان به تحریر در میآوردند. این کاربسیار دشواری است. و در نهایت درباره باارزشترین اثر تصور میکنم میتوانم با قطعیت ازز رمان کیسه استخوان یاد کنم چون تمام احساس و ایده پردازی مرا برانگیخت.
* تاثیر رد موسیقی در آثارتان وجود دارد و مشخص است که شما هم از علاقمندان به موسیقی هستید. آیا کتابی هست که به خاطر پرداختن به موسیقی برایتان جذاب باشد؟
«راز قطار» و «رد رژ لب» به قلم گریل مارکوس از جمله آثاری است که این ویژگی را دارد و من آنها را دوست دارم.
* از پیدا کردن چه کتابی در قفسه کتابخانه هیجان زده میشوید؟
شاید مجموعهای شعر... من عاشق آن سکستون و ریچارد وییلبور هستم. آثار دبلیو بی ییتس را دوست دارم. و شعرهای استفان دابینز را میتوانم بارها و بارها بخبوانم و از خواندن آن سیر نشوم.
* نویسندگانی هستند که هرگز آثارشان مورد ستایش قرار نمی گیرد اما کتابهایی خواندنی دارند. آیا نمونهای از این نویسندگان سراغ دارید؟
سه گانه نایسویل به قلم کارستن استرود. مجلس مرگ نوشته سارا پین بروگ، دروغ به قلم هش کستین از جمله این آثار است. این فهرستی است که پایانی برای آن متصور نییستم.
* آیا از مطالعه ترجمه داستان یا رمان لذت میبرید داستانهایی از گوشه گوشه جهان و به قلم نویسندگان مختلف؟
تا جایی که بتوانم سراغ داستانها و رمانهای ترجمه شده نمیروم و از مطالعه آثار ترجمه شده پرهیز میکنم چون تصور میکنم آنچه نویسنده احساس کرده و نوشته توسط یک ذهن دیگر فیلتر میشود و از مسیر کانال ذهن دیگری به من خواننده میرسد.
سال گذشته دو ورژن مختلف از کتاب «نانا» را خواندم که توسط دو مترجم ترجمه شده بود. تفاوتهایی فاحشی بین دو اثر بود و در برخی قسمتها کاملا با هم متفاوت بودند. همین مسئله موجب میشود تا علاقهای به خواندن ترجمه نداشته باشم. گاهی احساس میکنم یک نثر روان و پرتعلیق و با احساس در تجربه به یکی متن چوبی و خشک تبدیل میشود.
* در دوران کودکی از چه کتابهایی استقبال میکردید؟ کتاب مورد علاقهتان چه بود و چه شخصیتی را بیشتر دوست داشتید؟
شاید باور نکنید اما من تمام کتابهای مربوط به نانسی درو را داشتم و خواندم. «مرد کوچک» نوشته ریچارد ماتیسون بود. وقتی ۸ ساله بودم این کتاب را پیدا کردم و براییم خیلی جذاب بود. در آن دوران از کتابهای کمدی خیلی خوشم می آمد و شخصیت مورد علاقهام مرد پلاستیکی بود که شخصیتی گیج و منگ داشت.
نظر شما