به گزارش خبرگزاری مهر، مجله الکترونیکی اخوت برای شناخت شخصیت امام موسی صدر، پرونده ای را تهیه کرده است که یکی از مقاله های آنرا می خوانید.
سیری در زندگانی و سیره امام موسی صدر
زنده «بودن یا نبودن» سیدموسی صدر، تغییری در الگو بودن او ندارد. او الگویی جاوید برای «روحانیت» و «طلبه ها» ست. زنده باشد و یا شهید؛ چیزی نباید از همت ما کم شود برای پیمودن راهی که او به دنباله روی از انبیای الهی در آن قدم گذاشته بود. زنده یا مرده؛ مسئله این است.
شاید برای خیلی ها عجیب باشد، و شاید خیلی ها هم ندانند که «سید موسی صدر» فرزند دوم آیت الله سیدصدرالدین صدر، از مراجع ثلاث، که بعد از شیخ عبدالکریم حائری و پیش از آیت الله بروجردی زعامت حوزه را بر عهده داشتند، متولد «شهر قم» است. و خیلی کم هستند کسانی که خانه پدری ایشان را می شناختند و مادر پیرشان را دیده بودند. برای من هم، وقتی برای اول با امام موسی صدر آشنا شدم، سخت بود باور کردنش که او «ایرانی» ست. امام موسی صدر متولد ۱۴خرداد سال ۱۳۰۷، گذر جدا، کوچه عشقعلی، محله چهارمردان شهر قم است که درس حوزوی را در قم و نجف تکمیل کرد، و اولین فارغ التحصیل حوزوی دانشگاه تهران؛ در رشته «حقوق در اقتصاد» به صورت غیرحضوری. در سال های ۳۷ و ۳۸، مدیریت نشریه «مکتب اسلام» را با همکاری جمعی از نخبگان حوزوی به عهده داشت، تا اینکه در سن سی و پنج سالگی به لبنان هجرت کرد؛ سید موسی یک ایرانی به تمام معنا بود.
سیدموسی صدر به درخواست علامه شرف الدین؛ بعد از ایشان زعامت شیعیان لبنان را بر عهده گرفت و برخلاف خیرخواهی برخی دوستان، مبنی بر ماندن در حوزه و تبدیل شدن به قطب مرجعیت، به صلاح دید تا به جای میدان کارزارهای علمیِ بعد از اجتهاد، به میدان حرکت های اجتماعی و کارزارهای عملی وارد شود، شاید بتواند ذره ای از آنچه را در کتاب ها خوانده به دست تشنگان و نیازمندانش برساند. سیدموسی صدر از میان نسل اصیل حوزوی یاد گرفته بود که باید «رابطه دین و مردم» را مستحکم کند. او یاد گرفته بود که نیاز آن روز نه فقط ورق بر ورق چیدن های طلبگی که وارد صحنه وسیع اداره جامعه شدن و سپس برای آن تولید محتوا و علم کردن است.
سید موسی صدر، برای شیعیان لبنان فقط درس و موعظه و منبر نبود، امروز در تمام جامعه لبنانی او را به «ساختارسازی» برای «عزت و کرامت» دادن به شیعیان می شناسند. او در لبنان به کارهایی اساسی و مبنایی پرداخت؛ جمعیت خیریه «البّر و الاحسان» را ساماندهی کرد، «مدرسه فنی جبل عامل» را تأسیس کرد، برای زنان شیعه لبنان از کاشان ایران قالی باف برد و از فلاکت نجاتشان داد، مجلس «اعلای شیعیان» را برای پایان دادن به مشکلات اساسی جامعه شیعه برپا کرد، گروهی از زبدگان نظامی و ایمانی را در قالب «حرکت محرومین» تجهیز کرد تا از جان و مال و ناموس شیعیان در آن روزگاری که هر فرقه و طایفه و مذهبی، آنان را قربانی جنگ افروزی خود کرده بود، نجاتشان دهد. سیدموسی صدر برای «پیاده کردن دین در عرصه واقعی» به اقدامات عملی تکیه کرد. او آموخته بود برای اینکه بتوان در دنیای امروز، دین را پیش برد و شکست نخورد، چیزی که همه انبیای الهی به دنبال آن بودند، نیاز به تشکیلات و کار جمعیست، او خوب می دانست، حضور فعال و زنده دین در عرصه دنیای امروز به ابزارهایی فراتر از ابزارهای قدیمی حوزه های علمیه نیاز دارد. امروز نقشه اول آمریکا و غده سرطانی اسرائیل در منطقه خاورمیانه، که ثروت سرشارش، طمع آنان را برانگیخته، برهم زدن آرامش و زندگی مسالمت آمیز اقوام و طوایف و خرده فرهنگ های این منطقه است؛ همان حیله ای که او در طول سال های حضور سیاسی اش با آن مواجه بود و در توطین فلسطینی ها و گفتگوهای بین ادیانی خود و بسیاری صبوری ها در برابر ناملایمات به دنبال حفظ همان «اتحاد» و «وحدت» در برابر دشمن اصلی بود.
سید موسی صدر خیلی چیزها را خوب می دانست، که توانست در لبنان، مایه عزت و الگوی مقاومت و ایستادگی باشد؛ و امروز چقدر در کشورهای منطقه به این خطّ مشی نیاز داریم، دوری از تعصب کورکورانه و بی بصیرتی های احمقانه.
***
سیدموسی صدر، در سفر لیبی ربوده شد، اما میراثش ربوده نشد، بعدها تعداد بسیار زیادی از پرسنل و اعضای کادر «جنبش امل» به ساختار «حزب الله» پیوستند و شاگردان او، سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله، سکان هدایت آن را بر عهده گرفتند. سید موسی صدر، هرچند از جامعه لبنانی و شیعه گرفته شد، اما مسیر و راهی که او برای شیعیان لبنان ترسیم کرد، هر روز محکم تر می شود و «کارآمدی» خود را بیشتر نشان می دهد؛ و امروز کیست که ساختار درهم تنیده حزب الله لبنان، که عضوی از پیکره متکثر لبنان است را حاصل اندیشه های سیدموسی صدر نداند؟
بپذیریم و یا نه، سیدموسی صدر راهی متفاوت از آنچه بسیاری متولیان فرهنگ و دین و امور اجتماعی می پیمایند، پیمود. او قالب های کهنه را مقدس نشمرد، و خود برای اهداف مقدس دین، راهکار و قالب و ساختارهایی بدیع و نو تعریف کرد، شاید بتوان گفت، تا حدودی؛ تنها هنر او «ساختارسازی برای دین در دوران معاصر» بود؛ ساختاری که علاوه بر تازگی و عقلانی بودن، بن مایه و هسته الهی دین را نیز محافظت کند، دقیقاً برخلاف جریان های مبارز چپ و لیبرال زمان سیدموسی که به بهای مبارزه و یا پیشرفت، استحاله دین تنها دستاوردشان بود.
***
زنده «بودن یا نبودن» سیدموسی صدر، تغییری در الگو بودن او ندارد. او الگویی جاوید برای «روحانیت» و «طلبه ها» ست. زنده باشد و یا شهید؛ چیزی نباید از همت ما کم شود برای پیمودن راهی که او به دنباله روی از انبیای الهی در آن قدم گذاشته بود. زنده یا مرده؛ مسئله این است.
نظر شما