به گزارش خبرگزاری مهر، نوشتار حاضر، گزارش نشست علمی مرز بدعت و نوآوری در معنویت گرایی اسلامی است که توسط حجت الاسلام والمسلمین علی امینی نژاد در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و به همت مرکز اخلاق و تربیت این پژوهشگاه، در روز یکشنبه ۲۴ خرداد ارائه شده است.
- در زبان فارسی بدعت و نوآوری مترادف هستند اما بدعت بار ارزشی منفی و نوآوری بار ارزشی مثبت دارد. در زبان عربی بدعت و ابتداع این گونهاند.
- معنویت یک واژه مستحدث است و سابقه طولانی ندارد. ولی از پایگاه حکمی و عرفانی به سه بخش تقسیم میشود: معنویت معرفتی (معرفت حصولی یا حضوری) معنویت احساسی و معنویت عملی و رفتاری.
- معنویت عملی نیز سه بخش دارد: معنویت رفتاری فقهی، رفتاری اخلاقی، رفتاری عرفانی و سلوکی.
- سخن ما در این قسم اخیر است. معنویت عملی عرفانی.
پرسش بحث
سوال بحث این است که مرز بدعت منفی و نوآوری مثبت در این شاخه از معنویت گرایی چیست؟ میزان و محک میان این دو کدام است؟ آیا همه معنویتهای رفتاری و سلوکی توقیفی است و حد و مرزش باید به نحو صریح و منصوص توسط دین معلوم شود یا توفیقی هم میتواند باشد؟
جنس این بحث اصول فقهی است و البته اختصاصی هم به این موضوع ندارد یعنی در شکل گیری علوم انسانی اسلامی حل و فصل این بحث بسیار کارگشاست. صورت عام این بحث در علوم انسانی بدین شکل است: تلاقی دانشهای بشری با آموزههای دینی در یک فرایند اجتهادی چگونه است؟ آیا تمام مسائل علمی باید در آموزههای دینی باشد یا از تعامل داشته های بشری ذیل آموزههای نقلی دینی در یک عملیات اجتهادی میتوان استفاده کرد.
استدلالهای ما فی نفسه عام است ولی الان درموضوع معنویت متمرکز شدهایم.
پاسخ اجمالی
پاسخ اجمالی عرفان اسلامی در این قسمت این است:
تمام آیین های سلوکی و معنویتهای رفتاری باید مستند دینی داشته باشد ولی استنادش به متون دینی دو گونه است. برخی با تمام ریزهکاریها در شریعت آمده و بعضی اصول و امهات و کلیاتش توسط دین مطرح شده است و تفاصیل و فروعاتش به افراد صلاحیتدار و به روش اجتهاد سلوکی واگذار شده است.
محی الدین بن عربی در فص یعقوبی می گوید: دین دو گونه داریم: دین عند الحق و دین عند الخلق یا نوامیس حکمیه. دین عند الحق همان شریعت خاصه الهی و نبوی است و دین عند الخلق یا وحی ذاتی تکوینی است یا وحی عرض بشری (حکمت). دین و قوانین بشری در صورتی اعتبار دارد که دو اصل اساسی در آن رعایت شود. یکم: حکمت و مصلحت آشکار داشته باشد و دوم موافق گزارههای موجود عندالحق باشد نه اینکه مغایر نباشد بلکه موافق باشد.
در این صورت دین عند الخلق تحت اعتبار دین عندالحق قرار می گیرد و به اعتبار آن معتبر می گردد و مثل دین عند الحق ثواب و عقاب و تکلیف دارد.
در این صورت دین عندالخلق معتبر الهی شکل می گیرد یانوامیس حکمی معتبر الهی و وحی عرضی بشری معتبر عند الله پدید می آید.
عبارت محی الدین چنین است:
فلما وافقت الحکمه و المصلحه الظاهره فیها [فی النوامیس البشری] الحکم الالهی فی المقصود بالوضع الشرعی الالهی اعتبرها الله اعتبار ما شرعه من عنده تعالی.
استدلال تفصیلی
ما در استدلال برای این موضوع از سه فضا استفاده میکنیم:
یک: روایات سنت حسنه
دو: آیه شریفه رهبانیه ابتدعوها
سه: مجموع آیات و روایاتی که به علوم و حکمتهای برآمده از عمل اشاره دارند.
سنت حسنه
این روایات به دو شکل ذکر شده است؛ شکل عام و شکل خاص
شکل عام آن این است: مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ
شکل خاص آن در فضای سیاسی اجتماعی: مَنِ اسْتَنَّ بِسُنَّةِ عَدْلٍ فَاتُّبِعَ کَانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ وَ مَنِ اسْتَنَّ بِسُنَّةِ جَوْرٍ فَاتُّبِعَ کَانَ لَهُ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُنْقَصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَیْءٌ.
شکل خاص آن در حوزه فکر و اندیشه: أَیُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ سَنَّ سُنَّةَ هُدًى کَانَ لَهُ أَجْرٌ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِذَلِکَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ...
سنت راه دائمی است و در لغت به معنای خراشیدن و شیار ایجاد کردن.
این لغت در معانی مختلف به کار رفته است:
یک: فتح باب یعنی نفر اول شدن و خطشکن شدن در اجرای یک دستور دینی. نقطه مقابل ولاتکونوا اول کافر به.
دوم: احیای سنت متروکه مانند این حدیث
وَ أَمَّا الْجِهَادُ الَّذِی هُوَ سُنَّةٌ، فَکُلُّ سُنَّةٍ أَقَامَهَا الرَّجُلُ، وَ جَاهَدَ فِی إِقَامَتِهَا وَ بُلُوغِهَا وَ إِحْیَائِهَا، فَالْعَمَلُ وَ السَّعْیُ فِیهَا مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ؛ لِأَنَّهَا إِحْیَاءُ سُنَّةٍ، وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله: مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً، فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ».
سوم: ایجاد یک سنت جدید و بیسابقه. مثل قتل هابیل که در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه سنت نامیده شده است.
ازاین بیان معلوم میشود که احداث یک رویه جدید و بیسابقه که حسنه باشد ممدوح و مشروع است. کما اینکه احداث یک رویه بیسابقه بد نیز مذموم است.
مثلا کم خوابی پسندیده است ولی ضابطه معلوم و روشنی ندارد. در سنین مختلف به لحاظ جنسیت و شغل و و ... گاهی حتی مضر و حرام است. یک مجتهد اهل عمل ممکن است انضباط آن را کشف کند و پیشنهاد دهد. م مثلا در ابتدا بگوید که بین الطلوعین بیدار باش، بعد بگوید تهجد مختصری داشته باش و ...
جوع و کم خوری پسندیده است ولی ضوابط جزئی آن غیر از روزه واجب و مستحب منصوص نیست. اگر یک مجتهد سلوکی اهل عمل دستور خاصی به کسی داد مشروع است.
رهبانیت مبتدع
ثُمَّ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا وَ قَفَّیْنا بِعیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجیلَ وَ جَعَلْنا فی قُلُوبِ الَّذینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها فَآتَیْنَا الَّذینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ.
آیه شریفه فوق به رهبانیت برساخته بشری که مسیحیان ایجاد کرده بودند روی خوش نشان داده است.
مثل اینکه در باب عهد و نذر و قسم انسان برای خود برنامهای را واجب می کند.
بعد هم آنان را بر عدم رعایت این تصمیم توبیخ کرده است: فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها
همه روایات ذیل این آیه نیز به این موضوع نگاه مثبت دارد.
علوم برآمده از عمل و مجاهدت
دستهای از آیات و روایات می گوید که نتیجه عمل و مجاهده شکل گیری علوم سلوکی است. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
علوم سلوکی دو قسم است. برخی حقیقت هستی را مینمایاند (عرفان نظری) برخی نیز تجریههای سلوکی است.
دستهای از ادله می گوید: عمل و تهذیب منتج مطلق علم است. اتقوا الله و یعلمکم الله
فهم منور به عمل فهمی دیگر است. حتی ممکن است فهم اجتهادی منور به عمل باشد.
من أخلص للَّه أربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه
این علم حکمت است، منبعش قلب است، بر زبان جاری میشود. گفتن و شنیدنش توصیه شده است.
این روایات خیلی مهم است. می گوید فرایند استحصال علوم و معارف تنها اجتهاد معمولی نیست.
البته همه علوم در قرآن و روایات هست. اما همین آیات و روایات برخی از علوم را به واسطه معرفی کرده اند. مثلا گفته شده است لاعلم کالتفکر.
یا علوم برخاسته از عمل که به آن اشاره شد. بسیاری از فنون نظامی شگرف را در دل عملیات بدست آوردهایم. اینهاحکمت و علم است.
غضوا ابصارکم ترون العجائب، یا روزه داری موجب حکمت میشود.
خود دین ما راتشویق کرده است که از مکانیزم های خاص استفاده کنیم و تولید علم کنیم. حوزههای رخصتی قرار داده است.
بنابراین اصل مشروعیت این چنین علومی در ادله دینی قطعی است البته ضوابطی برای آن هست که باید به خوبی استخراج شود.
البته توجه داریم که این سخن موجب سوء استفاده هایی خواهد شد. اساسا هر حقیقتی هرچه بیشتر ارزشمند باشد از آن انگیزه سوء استفاده بیشتر است، ولی نباید به خاطر احتمال سوء ا ستفاده اصل حقیقت را نفی کنیم. مثل موضوع دین و مهدویت که یک حقیقت است ولی دکاندارهایی هم از آن سوء استفاده کردهاند.
نظر شما