اين شاعر معاصر و منتقد ادبيات ، در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، با بيان اين مطلب ، افزود : فرهنگسراها اقتباسي از مدل وارداتي خانه فرهنگ " ژرژپمپدو" فرانسه هستند كه در ايران با هدف ارتقا فرهنگي ، آموزش و توسعه فرهنگ شهروندي ، و اشاعه ارزشها و آرمانها بنيان گذاشته شدند. اما با گذشت زمان به جاي آنكه اين مدل تكميل تر و كار آمدتر شود ، روز به روز مسخ تر و بي هويت تر شد تا جايي كه همانند داستان خالكوبي شيري كه " مولانا " نقل كرده است ، موجودي شد بي يال و دم واشكم !
كامران شرفشاهي تصريح كرد : از آغاز تاسيس اين مراكز تا به امروز ، در هر دوره اي فرهنگسراها متحمل صدمات و لطمات جبران ناپذيري بوده اند و اصلا در اين سازمان مرسوم است كه با به پايان رسيدن دوره هر رييسي، زمين سوخته اي براي رييس با گروه بعدي باقي گذاشته شود و جالب تر آنكه روند مشكلات و نارسايي ها همواره سير صعودي داشته و در هر دوره اي معضلات تازه اي به مجموعه مشكلات پيشين افزوده شده است. درحالي كه مشكلات قبلي لاينحل باقي مانده و مانند بيماري مزمني براي گروه هاي بعدي به ميراث گذاشته شده است.
واقعيت دردناكي كه از بيان آن گريزي نيست اين است كه در طي اين سالها اداره مراكز فرهنگي ما به كساني سپرده شد كه درپي مطامع و اغراض غيرفرهنگي به عرصه فرهنگ وارد شدند |
معاون فرهنگي فرهنگسراي بهمن اظهار داشت : واقعيت دردناكي كه از بيان آن گريزي نيست اين است كه در طي اين سالها اداره مراكز فرهنگي ما به كساني سپرده شد كه در پي مطامع و اغراضي غيرفرهنگي به عرصه فرهنگ وارد شدند . نا آشنايي با حوزه فرهنگ و كارايي هاي آن و بيگانگي اين گروه با اهل فرهنگ و هنر ، موجب شد تا اندك اندك از رونق فرهنگسراها كاسته شود و ركود و رخوت ، سايه سياه خود را بر سر اين مراكز پهن كند.
وي يادآور شد : بي ترديد مهمترين و ارزشمندترين سرمايه اين فرهنگسراها ، ساختمان ها و تجهيزات آن نبود، بلكه آنچه به اين مراكز اهميت و اعتبار مي بخشيد حضور اصحاب علم و ادب و هنر بود . اما فرهنگسراها متاسفانه هرگز سراي اهل فرهنگ نشد و آنان كه مي بايست بار سنگين رسالت فرهنگي را بر دوس بكشند، هميشه به شكل هاي مختلف مورد بي مهري و عتاب قرار گرفتند و عرصه بر آنان آنچنان تنگ شد كه ناخواسته مجبور به رها كردن كار خود شدند. اين روند تا به آنجا ادامه پيدا كرد كه يكي از چهره هاي نام آشناي اهل قلم در مطلب درد آلودي كه در يكي از روزنامه ها به چاپ رسيد از اين سازمان به جاي پسوند " فرهنگي هنري " با " پسوند " صنعتي اقتصادي " شهرداري تهران ياد كرد.
شرفشاهي اضافه كرد : در اين سازمان هم همان اتفاق نامبارك كه در ديگر سازمانها و موسسات فرهنگي هنري به وقوع پيوست ، دوباره رخ داد . يعني با گذشت زمان به طور فزاينده اي از نيروهاي فرهنگي كاسته شد و به سرعت شگفت آوري بخش اداري و ديوان سالاري فربه شد و جذب نيروهاي غير كارشناسي آنچنان بالا رفت كه در حال حاضر بيش از هفتاد درصد كاركنان اين سازمان به اصطلاح فرهنگي هنري را شامل مي شود ! البته سي درصد نيروي كارشناسي نيز در واقع كساني هستند كه داراي مدرك ليسانس به بالا هستند و چه بسا مدرك كارشناسي مرتبطي نداشته باشند و يا از تخصص آنها در جاي مناسبي استفاده نشود.
معاون فرهنگي فرهنگسراي بهمن خاطرنشان كرد : عجيب تر آنكه هر كس در اين سازمان با فرهنگ و هنر نسبت كمتري داشته همواره بيشتر مورد تكريم و تعظيم قرار گرفته و از حقوق و مزاياي بيشتري برخوردار بوده و فضل و فرهنگ و هنر آنچنان مورد بي اعتنايي بود كه در هيچ دوره اي از حيات اين سازمان ، مسئولان در پي شناخت ارزش ها و توانايي هاي اشخاص شاغل در سازمان بر نيامده اند تا حق را به حق دار برسانند و امور در مجراي صحيح خود قرار گيرد.
كامران شرفشاهي به مهر گفت : در طي سالها در اين سازمان بارها بسياري از اصحاب فضل و فرهنگ كه براي جامعه چهره هاي متعهد ، شناخته شده و محترمي هستند به لحاظ آنكه نتوانسته اند با شرايط نامساعد و ويرانگر حاكم كنار بيايند ، علي رغم علاقه و نياز معيشتي ، عطاي حضور در چنين محيطي را به لقاي آن بخشيده اند و بارها نيز مطبوعات مشكلات و ناكار آمدي هاي اين مجموعه را منعكس كرده اند اما هيچ تغييري در اصلاح امور آن به وجود نيامده است .
اين شاعر و منتقد ادبيات ، تصريح كرد : سپردن حتي امور فرهنگي و هنري به اشخاصي كه آشنايي و صلاحيت اين امر را ندارند ، سياسي بازيها ، تداخل ناصواب بخش پشتيباني و فرهنگي كه غالبا به تصميم سازيها و فرصت سوزيها منجر مي شود ، موجب شده تا فرهنگي ها عملا به ورطه ركود سقوط كنند و عصب كشي هاي مكرر ديگر رمقي براي حركت و جريان آفريني اين مراكز باقي نگذاشته است. و تا زماني كه اعتقادي عميق به كار فرهنگي در اين سازمان ايجاد نشود و همچنين دسيسه ها و توطئه هاي پنهان و آشكار براي حذف نيروهاي فرهنگي به بهانه هاي واهي وجود داشته باشد و راه براي بازگشت و تصدي اشخاص دلسوز ، فهيم و اهل فرهنگ مهيا نشود ، اوضاع به همين منوال خواهد بود و چه بسا بدتر نيز بشود .
جاي تاسف و تاثر فروان دارد كه در روزگاري كه سخن از تهاجم فرهنگي است ، چنين مراكزي در حالت كاملا خنثي و بي برنامه اي قرارگيرد و در پر كردن اوقات فراغت مردم هيچ نقشي نداشته باشد . درحالي كه هر ماه هزينه سنگين پرسنل و نگهداري اين مراكز از محل عوارض همين مردم تامين مي شود كه به راستي جاي شرمندگي بسيار است.
وي در ادامه گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، افزود : مي گويند در سپاه اسكندر شخصي به نام وجود داشت كه بسيار ترسو بود و در هر نبردي از ميدان فرار مي كرد. روزي اسكندر او را به حضور خواست و به او گفت يا رويه ات را عوض كن يا نامت را. اكنون فرهنگسراها نيز يا بايد به فكر تحولي در ساختار و عملكرد خود برآيند و يا اينكه لااقل اسم اين مراكز را عوض كنند . زيرا چگونه ممكن است نام مكاني فرهنگسرا باشد و اهل فرهنگ در آن احساس غربت و دلتنگي كنند ؟! فرهنگسراها همانند بيماري هستند كه ديگر با چند قرص مسكن رو به راه نمي شوند ، غده هاي متعدد نمي گذارد خون به مغز اين پيكره چاق و بي تحرك برسد و نياز به جراحي فوري دارد.
سازمان فرهنگي ، هنري شهرداري تهران ، دوره جديدي را آغاز كرده كه اميدوارم نتايج روشني به دنبال داشته باشد |
معاون فرهنگي فرهنگسراي بهمن در پايان گفتگو با مهر ، يادآور شد : درحال حاضر سازمان ، دوره جديد را آغاز كرده است كه اميدوارم نتايج روشني به دنبال داشته باشد. البته مشكلات و دشواري ها فراوان است و فائق آمدن بر ندانم كاري هاي گذشته كار را دشوارتر مي كند به خصوص آنكه هنوز كساني هستند كه بدشان نمي آيد همان سير قهقرايي ادامه پيدا كند و در مقابل هر تحولي سرسختانه سد ايجاد مي كنند . شايد باور كردني نباشد . اما عده اي گويي حقوق مي گيرند تا مراقب باشند هيچ كاري انجام نشود و يا زير آب چند نفر اهل فرهنگ را هم بزنند تا سازمان كاملا يكدست شود.
نظر شما