به گزارش خبرنگار دانشگاهي "مهر" در اين نامه آمده است: رويكرد جديد دولت محترم خدمتگزار جمهوري اسلامي ايران اهميت دادن به توانمنديهاي ملي و محلي است. پتانسيل هايي كه مي توانند حالت محوري داشته باشند و بحث انتقال شركت پارس جنوبي به عسلويه كه بالغ بر ده ها هزار نفر متخصص را مديريت مي كند از نمونه هاي مبارك و ميمون اين ايام است. در سفر اخير رياست محترم جمهوري و با عنايت به وجود صدها كيلومتر مرز اقيانوسي درياي عمان و شمال اقيانوس هند بحث واگذاري مركز ملي اقيانوس شناسي كه پايگاه تحقيقاتي آن در چابهار چند برابر دفتر تهران است به دانشگاه دريانوردي و علوم دريايي چهابهار به تصويب رسيد و رسما ابلاغ شد. در اين راستا كاركنان فعلي كه در تهران مستقر هستند. (حدود 11 نفر هيات علمي تمام وقت و پاره وقت و حدود 12 نفر كارشناس رسمي و غير رسمي) طوماري را بر خلاف تفاهم نامه چهار جانبه هيات دولت تنظيم و به جاهاي مختلف ارسال كردند. اين نامه در پاسخ آن كه نسخه اي به حضرتعالي ارسال شده بود به استحضار مي رساند كه :
1- اهميت مركز ملي اقيانوس شناسي بر كسي پوشيده نيست ، ولي سوال اينجاست كه اين مركز در طول دو دهه واقعا چه كار كرده است. داشتن دستي از دور بر آتش و آنهم از تهران به آبهاي خليج فارس، درياي عمان و درياي خزر چه دردي را از اين مملكت دوا كرده است و خروجي اين مركز در طول اين مدت چه بوده است؟ لازم به ذكر است كه تنها پايگاه تحقيقاتي مركز با 7000 متر مربع مساحت و 3000 متر مربع ساختمان بلا استفاده با مساعدت مسئولين ملي و استاني در چابهار احداث شده است. اصلا بحث واگذاري يك موضوع داخلي وزارت و تفاهم نامه چهارجانبه مصوبه دولت است و اقيانوس شناس حق شناس بايد سواحل كشور ببيند نه راحتي در كنار رشته كوههاي البرز.
2- علم اقيانوس شناسي و بهتر است بگوييم علوم دريايي واقعا در كشور ما غريب است در ارتباط با رشته هاي تخصصي مثل فيزيك دريا، شيمي دريا، بيولوژي دريايي ، آلودگي دريا، رسوبات دريا، سواحل ، خورها ، خليج فارس همواره دست ما بسوي خارجيها و بيگانگان دراز بوده است. واقعا اين مركز ملي در ارتباط با راه اندازي اين رشته ها چه كرده است. كدام دوره ph.D و M.S.E را راه اندازي نموده و كدام سرفصل دروس را پيشنهاد نموده است ايا پايگاهي براي دانشجويان ارشد و دكتري بوده است؟ مسلم است كه در تهران اين امكانات وجود ندارد، اين زمينه ها بايد با ويژگيهاي پژوهشي و آموزشي دريايي باشد اين مركز حتي يك باشگاه براي دريا شناسان در تهران نبوده است در حاليكه دانشگاه دريانوردي و علوم دريايي چابهار در اكثر رشته هاي دريانوردي و علوم دريايي دانشجو مي گيرد.
3- گفته مي شود كه اين مركز Focal Point مراكز بين المللي است. كشور ما هر سال مبلغ هنگفتي را به عنوان عضويت در اين سازمانها مي پردازد و اين سازمانها به كشورهاي مختلف در اقيانوسها و درياهاي جهان خدمات GRUISE كروزي مي دهد كه از كشورهاي مختلف دانشمندان و درياشناسان ، دانشجويان علوم دريايي روزها روي شناورهاي تحقيقاتي به اندازه گيري پارامترهاي مختلف دريايي مي پردازند . واقعا در طول اين دو دهه چند نفر درياشناس و اقيانوس شناس ايراني در اين كروزها شركت كرده اند. در حاليكه اگر ليست نفرات اين كروزها را مشاهده كنيد از بعضي كشورهاي كوچك عربي خليج فارس كه يك دهم ما ساحل ندارند ، دهها نفر شركت كرده و مقالات متعدد داده اند و اين نشان از ضعف وجود مركز در تهران است.
4- دردنيا اينگونه مراكز ملي برگزار كننده همايش هاي تخصي و بين المللي است ،واقعا اين مركز در كارنامه خود چند همايش بين المللي دريايي دارد؟ چرا اين قدر خلا علمي وجود دارد؟ عدم دسترسي دانشجويان و اساتيد اين رشته و عدم تعريف و تبيين پروژه هاي علمي و عدم دسترسي دانشمندان علوم دريايي و عدم كارآيي مطلوب آنها، امكانات انداك اين مركز را كه در حد يك دانشكده هم نيست به يك مونوپل تبديل كرده است و اين از نقاط ضعف جايگاهي اين مركزاست در صورتيكه دانشگاه دريا نوري و علوم دريايي چابهار با چندين قرار داد آموزشي و پژوهشي با كشورهاي خارجي و فاليت تحت IMO و دريافت گواهينامه STCW95 سال آينده بعد از فرانسه و قبل از هلند با شركت دهها خارجي ميزبان IMEC18 مي باشد.
5- اشاره شده به كشورهاي منطقه مثل تركيه ، پاكستان ، هند و كشورهاي عربي واقعا جاي بسي تاسف است كه هر كدام از اين مراكز صدها پژوهشگر و محقق دارد و اگر اين مركز حداقل سالي 5 نفر عضو هيات علمي جذب مي كرد در طول دو دهه بيش از صد نفر پژوهشگر و محقق داشت ولي كل هيات علمي اي مركز انگشت شمارند، چرا اينقدر بسته عمل شده است و شايد يكي از دلايل عدم داشتن پايگاههاي پژوهشي دريايي بوده است . داشتن پايگاه تحقيقات دريايي به محقق و دانشجوي ارشد و دكتري انگيزه مي دهد ، او را به موضوع ترغيب مي كند سئوالات ناشناخته زياد ايجاد شده و در نهايت جواب ناشناخته ها را دركارهاي ميداني و آزمايشگاهي جستجو مي كند و خلاصه صد مقاله علمي از آن مي تراود. جاي بسي تاسف است كه ما بايد درباره درياهاي خود از علم ديگران استفاده كنيم، حيف و اما در اين واگذاري از توانمنديهاي متقابل پژوهشي و آموزشي دانشگاه و مركز به نفع كشور استفاده خواهد شد ول اينكه منافع عده اي محدود شود.
6- بحث قرارگرفتن مركز ملي اقيانوس شناسي در جوار يكي ازدانشگاههاي علوم دريايي و دريا نوردي با پتانسيل فوق بسي ميمون و مبارك است و در تهران يك دفتر هماهنگي براي جلسات و امور بين المللي كفايت مي كند، تهران كه زمينه كاري اقيانوس شناسي ندارد ايستادن و از دور نگاه كردن به درياهاي سرزميني و فقط عكس دريا دراتاق چسباندن گناه است. لذا تعديل نيرو و تجهيزات دردفتر تهران و توسعه و تقويت پايگاههاي تحقيقاتي درياي عمان ، درياي خزر و خليج فارس لازم است. البته اصراري بر خروج نيروهاي موجود از تهران نيست ، بلكه بايد عاشقان خدمت و پژوهشگران واقعي در كنار دريا از امتيازات بيشتري برخوردار شوند.
7-به فقر علمي و ضرورت قرار گيري آن در كنار ساحل و دريا در قالب يك شان اشاره مي شود.در سالهاي اخير پديد نادر سونامي Tsunamy در اقيانوس هند و آرام داشتيم كه اثرات آن در سواحل چابهار مشاهده شد و در دنيا صدها مقاله عملي در حال تدوين است. مركز ملي اقيانوس شناسي واقعا چه كاركرد اگر پايگاه دريايي و تحقيقاتي چابهار كه ماهها است فقط خاك مي خورد و ماهي حدود سه ميليون تومان فقط پول نگهداري پرداخت مي شود ، فعال بود حداقل يك اندازه گيري محلي و مشاهداتي داشت، واقعا هيچ داده اي در ارتباط با اين پديده اقيانوسي ثبت نشد! در صورتيكه جالب است بدانيم اثر اين تسونامي در سواحل اقيانوسي اطلس در كشورهاي پرو و آرژانتين ثبت شد! آيا واقعا اين افت علمي نيست؟ آيا اين يك پسر وي علمي نيست؟ اين مركز ملي كه در وسط تهران قرار گرفته واقعا به چه درد ما مي خورد؟ خجالت آور است كه داده هاي مشاهداتي تسونامي را از كشور كوچك بحرين گدايي كنيم. اين سيستم هاي ماهواره اي و پايگاه اطلاعاتي داده ها كه مي گويند در وسط تهران بهتر نبود در همان چابهار باشد تا حداقل ارزشمند ترين پديده اقيانوسي را ثبت نمايد. خريد چهار ميليارد تومان تجهيزات به اسم پايگاه چابهار و انبار كردن آن در تهران به چه مفهومي است؟
8-بيش از يك دهه است كه از فرو پاشي اتحاد جماهير شوروي مي گذرد و در طول اين مدت همواره رژيم حقوقي درياي خزر مطرح بوده است، واقعا اين مركز ملي در اين ارتباط چه كرده است؟ آيا يك بسته علمي در مورد خزر دارد ؟ آيا حداقل اطلاعات كلي اقيانوسي را در مورد خزر جمع آوري نموده است؟ اگر سوال شود چطور و چگونه ايران به حق خود به لحاظ فني و كارشناسي (نه سياسي) مي رسد جواب دارد؟ بستر دريا تقسيم شود بهتر است يا آب دريا، يا ذخاير دريا، يا منابع زيرزميني خزر... كداميك؟ ايران همه جا سراي من است ، بايد ملي و بين المللي فكر كرد و با علم و ايمان عمل نمود.
در بخش ديگري از اين نامه آمده است : دهها سوال ديگر گوياي اين مطلب است كه مركز علمي و ملي عمل نكرده است و صرفا محفلي در تهران بزرگ براي مسافرتهاي خارجي بوده است. شايد بدون اغراق بشود گفت تعداد سفرهاي خارجي بعضي آقايان بيش از تعداد مقالات علمي بچاپ رسيده بوده است! اين ميطلبد كه فكر اساسي براي جايگاه اين مركز بشود و در جوار يكي از دانشگاههاي علوم درياي و دريا نوردي كشور محور فعاليت هاي دريايي و اقيانوسي باشد و چه بهتر كه دانشگاه علوم دريايي و دريانوردي چابهار با بيش از 2000 نفر هيات علمي ، كارشناس و دانشجو و چندين رشته تحصيلي ، دانشكده و پژوهشكده در خدمت مركز و كشور باشد و اين رويكرد كاري كاملا خردمندانه و منطقي است.
ضمنا به بهانه از دست دادن منافع شخصي عده اي توهين و عبارت " واگذاري مركزي با وظايف ملي به دانشگاهي با وظايف محلي " در صفحه دوم طومار دوستان به دانشگاه دريانوردي و علوم دريايي كشور در چابهار كه به عنوان قطب دريانوردي و علوم دريايي در خاورميانه از 30 سال قبل فعاليت آموزشي و پژوهشي داشته و بيش از 2300 نفر فارغ التحصيل افسر عرشه، كاپيتان ، مهندس و سرمهندس كشتي و دريانورد آن هم اكنون سالانه حدود 150 ميليون دلار صرفه جويي ارزي براي ناوگان دريايي و تجاري كشور دارند، جاي بسي تاسف و تعجب است و يقينا غير كارشناسي و غير آگاهانه مي باشد.
در پايان اين نامه آمده است : اميد به شكوفايي علوم دريايي / اقيانوسي و تربيت نسل جوان كشور در راستاي ايجاد قويترين مركز ملي اقيانوس شناسي در آبهاي سرزميني ايران در سواحل شمالي اقيانوس هند، درياي عمان، خليج فارس و درياي خزر.
نظر شما