اين نويسنده و منتقد ادبيات داستاني ، در گفت وگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، با بيان اين مطلب افزود : در ادبيات قبل از انقلاب به دليل اينكه بيشتر در گرو انديشه هاي ماركسيستي كه توسط شوروي سابق تزريق مي شد و ادبيات ليبراليستي كه برگرفته از كشورهاي اروپايي بود ، " دين " رونق و رمقي در داستانها نداشت ، به ويژه عاشورا كه اصلي ترين عنصر تحرك بخش در انديشه و مكتب مبارزاتي ماست.
مجتبي شاكري خاطر نشان ساخت : بعد از پيروزي انقلاب رگه هايي از دين در ادبيات شكل گرفت ، اما بايد به اين نكته توجه داشت كه عمل مردم بسيار جلوتر از ادبيات بوده ، يعني ادبيات ما هميشه به دنبال مردم مي دويد ، چرا كه مردم به لحاظ شناخت ، احساسات ، عواطف و روحيه حماسه آفريني بسيار جلوتر از ادبيات قبل از انقلاب بودند.
شاكري ادامه داد: ادبيات قبل از انقلاب در نظر داشت كه با ايما و اشاره و استعاره و تمثيلات مخاطب را متوجه و آماده مبارزه كند ، ولي در زمان نزديك شدن به پيروزي انقلاب اسلامي ، نوع گفتمان حضرت امام خميني ( ره ) در قالب اعلاميه ها و اطلاعيه هاي مردم بسيار صريح و شفاف و به دور از شائبه هاي اعتقادات غير ديني موجب شد كه ادبيات ما به نوعي از مردم و رفتار مردمي عقب بماند.
اين منتقد ادبيات داستاني يادآور شد : بعد از پيروزي انقلاب و بعد دفاع مقدس كه اوج جانفشاني و ايثار جان بود، ادبياتي حضور پيدا كرد كه به ادبيات عاشورايي نزديك و نزديك تر مي شد.
وي تصريح كرد: در بخش شعر، اوج ادبيات عاشورايي نمود دارد و در حوزه خاطرات نيز آثار خوبي را مي بينم ، اما در بخش داستان و رمان ، آثار قابل ارائه اي چندان ديده نمي شود البته داستان كوتاه خوبي را كه بر گرفته از همين فرهنگ باشد مي بينم ولي رماني كه بتواند حال و هواي حماسه عاشورايي را مخاطب زنده كند چندان قابل مشاهده نيست.
مجتبي شاكري در خصوص ويژگي هاي داستانهاي عاشورايي به مهر ، گفت : در داستان اين قاعده اي است كه نويسنده در درجه اول تجربه زندگيش را در اثر خود نمود دهد و تبلور بخشد و قاعدتا بايد خود نويسنده در اين صحنه سيري كرده و بهره اي گرفته باشد و در چالشي جدي و مبارزه حق و باطل قرار گرفته باشد، چه در دوران رژيم شاهنشاهي و چه در دوران انقلاب و دفاع مقدس تجربه هاي به دست آمده خود را وارد داستان كند.
وي اضافه كرد: به نظر من نوع شخصيت هاي به كار گرفته شده بايد شخصيت هاي جدي در رمان و داستان باشد ، وقتي به صحنه عاشورا نگاه مي كنيم ، يك طرف يزيد با تمام لشكريانش و طرف ديگر حسين را با همراهانش كه چنين لشكرياني كه براي جنگ آمده بودند و حسين ( ع ) و يارانش كه قصدي براي جنگيدن نداشتند، بنابراين وارد كردن اينها در داستان نياز به پرداخت هنري دارد كه از هر نويسنده اي قابل انتظار نيست و بايد در يك خلوت اين مسائل براي نويسنده دروني شود كه بتواند در داستان آنها را نمايش دهد.
مجتبي شاكري در پايان گفت و گو با مهر ، يادآور شد : لزوما ادبيات عاشورايي اين نيست كه ما حتما از خود حادثه بگوييم ، بلكه اگر صحنه، صحنه مبارزه حق با باطل باشد، درگيري، درگيري جدي عنصر مظلوم با ظالم باشد و اگر نفرت مخاطب را نسبت به ظلم ايجاد كند و علاقه مندي و عاطفه را نسبت به جبهه حق رقيق كند ، قطعا اين ادبيات ، ادبيات عاشورايي است.
نظر شما