به گزارش خبرنگار مهر، مطلب زیر با عنوان از سیاست تغلبی تا سیاست معنوی (روش بحث ابن سینا در فلسفه سیاسی و مبانی آن) نوشته حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابوالفضل شکوری استاد دانشگاه تربیت مدرس است؛
در زمان ما دانشها علاوه بر سادهسازی، تخصصی نیز شدهاند و حتی فلسفه نیز به رغم ماهیت تجزیناپذیر خود چنین شده است. این تخصصیشدن گاهی بسیار ریز و جزئی میباشد که در گذشته کسی تصور آنرا نیز نداشت، ولی در گذشته دانشها کمتر و محدودتر و در نتیجه به هم پیوسته بودند. شاید در علم پزشکی دو و یا سه علم تخصصی و مستقل بیشتر نبود، از طرفی همه دانشها نیز در درون عنوان جامع فلسفه یا حکمت میگنجید، طالبان علم نیز به دنبال کسب جامعیت بودند و سرآمدان و نخبگان آنان به مقامی میرسیدند که بسی بلند و غبطهبرانگیز بود و امروزه مورخان علم آنان را با نام فیلسوف ـ دانشمند معرفی میکنند.
فیلسوف ـ دانشمندان معمولا در همه دانشهای عقلی رایج زمان خود صاحب نظر بودند و در آن زمینهها کتابها و رسالههایی مینوشتند. ابوعلیسینا یکی از این فیلسوف ـ دانشمندان[۱] و بلکه به عنوان شیخ الرئیس، استاد فلاسفه اسلامی و به قول اروپاییها امیر پزشکان، سرآمد همه آنان است. بنابراین وی دارای آثار فراوان کوچک و بزرگ در همه زمینههای علوم عقلی و ازجمله انواع سه گانه و یا بنا بر نظریه نهایی خود وی چهارگانه حکمت عملی بوده است یعنی چون دارای دستگاه و منظومه فلسفی بوده طبعا نمی توانسته است که درباره اخلاق، خانواده، اقتصاد، سیاست و قانونگذاری اثری و نظری نداشته باشد. مقتضای قهری منظومه فلسفی وجود چنین آثار و افکاری است، ولیکن متأسفانه منظومه فلسفی ابن سینا تاکنون از این دیدگاه کمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته و یا بهتر است که بگوئیم اصولا و به طور جدی مورد توجه و بررسی قرار نگرفته است.
مورخان علم و اندیشمندان بیشتر آثار و اندیشه های ابن سینا در فلسفه طبیعی، علم پزشکی، منطق و متافیزیک را مورد دقت و کنجکاوی قرار داده اند و به حکمت عملی و فلسفه سیاسی وی نپرداخته اند و همین قضیه موجب مکتوم ماندن وجه مدنی و سیاسی فلسفه ابن سینا و داوریهای کاملا دور از واقعیت و بی پایه درباره وی گردیده است تا جایی که برخی از اصحاب قلم و مشاهیر کشور ما نیز دچار اشتباه شده و ابن سینا را فاقد فلسفه سیاسی تصور نمودهاند. آنان بدون توغل در آثار این فیلسوف و بدون توجه به پراکنش مباحث سیاسی ابن سینا در لابهلای مواضع مختلف آثار فلسفی انبوه وی و بدون لحاظ مبانی عام فلسفه سیاسی او که در صورت تأمل و تحقیق بر روی آن قابلیت تولید یک نظام فلسفی ـ سیاسی جامع را دارد به اظهار نظر و قضاوتی اغراقآمیز پرداخته اند.
مؤلف محترم کتاب «آئین و اندیشه در دام خودکامگی» از این نمونههاست که معتقد است «بوعلی با همه بزرگی حتی زحمت تأمل فلسفی در سیاست را به خود نداده است.»! این در حالی است که با قاطعیت میتوان گفت تأمل فلسفی ابنسینا در مقوله سیاست و استوارسازی مبانی آن طبق قواعد فلسفی حتی از ابونصر فارابی به عنوان پدر فلسفه سیاسی در جهان اسلام نیز دقیقتر و در برخی موارد به قواعد عقلی و واقعیت اجتماعی نزدیکتر بوده است.
یا این همه در کتاب یاد شده چنین میخوانیم: «درست است که سنت فلسفه فارابی به ویژه وجهه مشائی آن در اندیشه گشاده و پرژرفای بوعلی راه کمال را پیموده و به وادیهای تازه ای وارد شد که برای فارایی امکان یا مجال حضور در آنها نبود، اما نبوغ بوعلی از مقدماتی که معلم دوم برنهاد نتیجه های نو را استخراج و استنباط کرد و در واقع آنچه حاصل شد میوه هایی بود که از درختی برآمد که فارابی آن را غرس کرده بود و آنچه در خور توجه فراوان است اینکه بوعلی با همه بزرگی حتی زحمت تأمل فلسفی در سیاست را به خود نداد؛ شاید از آن جهت که هوشمندانه دریافت که تحقق سیاست درست ممکن نیست و از اینکه در بنیاد تغلب حاکم تغییری پدید آید نومید بود و شاید او نیز چون دیگر بزرگان اندیشه اسلامی می پنداشت آنچه هست حکم تقدیر است و از آن گریزی نیست. از این رو جز اشاراتی بسیار کوتاه که در قیاس با مطالب انبوه او در ابواب دیگر فلسفه می توان کاملا آنرا نادیده انگاشت، بحثی درباره سیاست ندارد.»
یا در بخشهای دیگر مینگارند: «ابن سینا اندیشه توانای خود را به منطق معطوف کرد و فلسفه را یکسره به حوزه بیکران طبیعیات و الهیات راند و اگر از اخلاق هم غفلت نکرد بیشتر به اخلاق فلسفی فردی پرداخت و نه اخلاق ناظر به وجود مدینه. در دوران استیلای تغلب (هرچند تغلب بویهیان به جهاتی قابل تحملتر از متغلبان متشرع نمای متعصب بود، اما به هر حال تغلب بود) بوعلی عملا وارد دنیای سیاست شده و نمی دانیم آیا لحظه ای به این نکته دل مشغولی داشته است که آیا سیاست جاری که او نیز جایگاهی در آن داشته است با مبادی و اصولی که در مابعدالطبیعه برگزیده ناسازگار است یا نه؟ بوعلی با جدا کردن عالم نظر از عالم عمل، امکان ورود به صحنه عمل را که با نظر فیلسوف ناسازگار بوده است فراهم آورد و این ناسازگاری یا مورد تأمل او قرار نگرفته، یا به ملاحظاتی از آن تغافل کرده است.»[۲]
هرچند که برخی نکتهسنجیهای ظریف در مطالب آقای خاتمی راجع به فلسفه سیاسی ابنسینا دیده میشود مانند تفکیک عالم عمل و عالم نظر از همدیگر، عدم ابتنای عمل سیاسی ابنسینا بر مبانی نظری فلسفه در نزد او، ولیکن در مجموع یک داوری پرجفا درباره ابن سینای بزرگ می باشد و آکنده از اغراق است. مؤلف کتاب خوب آئین و اندیشه در دام خودکامگی که آنرا برای تبیین چگونگی سیر اندیشه سیاسی مسلمانان در فراز و فرودهای تمدن اسلامی نگاشته است؛ بسیار شگفتانگیز است که جز قطعه یادشده مطلبی درباره فلسفه سیاسی ابن سینا و حکمت مدنی وی نیاورده است و حتی ظاهر مطلب به گونه ای است گو اینکه مؤلف محترم برای قضاوت درباره فلسفه سیاسی ابن سینا به مطالب قابل دسترس وی در این زمینه در آخر الهیات شفا و یا رساله اقسام علوم عقلیه نیز مراجعه و یا تأمیل نداشته است.
ایشان چون مطالب سیاسی ابن سینا را در مقایسه با انبوه مطالب او در ابواب دیگر فلسفه، بسیار کوتاه و اشارت وار تلقی نموده اند و لذا کاملا آنرا نادیده انگاشته و به خودشان زحمت نداده اند که دست کم با تأمل در همان مقدار موجود در کتابهای شفا، نجات و دانشنامه علائی به داوری واقع بینانه و منصفانه تری در فلسفه سیاسی ابن سینا بپردازند، در حالی که همان مقاله های موجود در شفا و نجات نیز هر کدام از لحاظ کمی به اندازه برخی رسالههای مهم فارابی در سیاست هستند و از نظر محتوا نیز به هر حال، مبانی فلسفه سیاست ابن سینا را بازتاب می دهند و نباید در کتاب مهمی که راجع به سیر اندیشه سیاسی مسلمانان می باشد کاملا دیده انگاشته شود. چرا که فلسفه سیاسی ابن سینا به روش خاص نوشته شده و در لابهلای همه آثار وی پراکند است و فقط با در پیشگرفتن روش مخصوص قابل تحصیل است. چنان که تکنگاشتههای وی در حکمت عملی نیز هر کدام در جای خود دارای اهمیت هستند و غیرقابل چشم پوشی میباشند.
دکتر سیدحسین نصر یکی از ابن سیناشان نامدار معتقد است: «ابن سینا رسائل مهمی درباره زبان، گرامر، واج شناسی نوشت و صفحات بسیاری از شفا را به مطالعه سیاست و جامعه شناسی اختصاص داد.»[۳] ابنسینا که در طول حیات پرماجرای خود عملا نیز وارد سیاست شده و تا مقام ندیمی، وزارت و مشاورت سلاطین وقت ارتقا پیدا کرده بود، طبعا به موضوع فلسفه سیاسی بیعلاقه نبود و در آثار متعدد خود به اندک مناسبتی به مباحث آن اشاره کرده و گاهی حتی در ضمن مباحثی که انتظار آن نمی رود مانند حکمت طبیعی و منطق، مبحث بلندی را به آن اختصاص داده است، چنان که در طبیعیات عیونالحکمة درباره انواع سیاست و فواید هر کدام از آنها سخن گفته است[۴] و نیز در شاخه مستقلی از حکمت طبیعی که علمالنفس نام دارد به استنکاف، تهذیب و استوارسازی فلسفه سیاسی مورد نظر خود پرداخته است، چنان که در برخی از فنون علم منطق درباره سیاست سخن گفته است.
ابن سینا در سرآغاز کتاب گرانقدر شفا که چگونگی سیر بحثها در آن کتاب را شرح میدهد اظهار میدارد که این مجموعه را به مبحث الهیات و مابعدالطبیعه ختم کرده و آن مبحث را نیز با ارائه بحثهایی درباره اخلاق و سیاست به پایان برده است؛ آنگاه قول میدهد که بعدا در این زمینه یعنی سیاست کتاب جامع جداگانهای به صورت تکنگاری(مفرد) خواهد نوشت؛ آنگاه کتاب شفا را با دانشی که منسوب به مابعدالطبیعه است خاتمه داده و همه اقسام و وجوه آنرا بررسی کردم و در آن به مباحثی از اخلاق و سیاسات نیز اشاره نمودم، تا اینکه بعدا کتاب جداگانه و جامعه ای را به صورت تک نگاری در این موضوع تصنیف نمایم.»[۵]
ما نمیدانیم که آیا بعدها برای ابن سینا این توفیق فراهم آمد تا آن کتاب مورد نظر و مفصل خود در علم اخلاق و سیاسات را بنویسد یا نه!؟ کتابی بنام «السیاسة» از وی موجود می باشد که کوتاه و فقط یک رساله است و مباحث عمده آن به فلسفه اخلاق، تدبیر منزل و اقتصاد مربوط می شود و بخشی از آن نیز به سیاست مدن و ریاست اختصاص یافته است. آیا این همان کتاب مورد وعده ابن سینا در مدخل شفاست و یا گزیده و گلچینی از آن است و اصل آن مفقود شده است؟ در این باره ما نمی توانیم اظهار نظر دقیقی داشته باشیم ولی به نظر می رسد که این آن کتاب یا بخشی از آن باشد.
روش ابن سینا بر این است که نوعا موضوع نبوت و سیاست را در فلسفه خود به همدیگر پیوند می دهد و لذا کتابهایی هم که وی به صورت مستقل درباره نبوت نوشته است مانند رساله اثبات النبوة، معراجنامه و غیره به موضوع سیاست و ریاست مربوط میشوند. نه تنها موضوع سیاست مُدن با آثار ابنسینا درباره خلقیات و نُبُوّات درهم آمیخته است بلکه همان گونه که اشاره کردم مقالات و رسالههای وی درباره عقل و نفس که از مباحث حکمت طبیعی و الهی هستند نیز از طریق بحث نبوت، تشریع و ناموس با سیاست یکی شده است و در مقام بررسی فلسفه سیاسی ابن سینا هرگز نمی توان خود را از مراجعه به مباحث وی درباره نفوس و عقول بی نیاز پنداشته و از آن غفلت ورزید.
آثار ابن سینا در زمینه حکمت عملی و سیاست متنوع و گوناگون است؛ از مباحث برهانی محض گرفته تا موضوعات دینی ـ فلسفی (مانند معراج نامه) «رسالةُ فی النُبوّات» و تا اندرزنامه های سیاسی مانند ظفرنامه را در برمی گیرد و از رهگذر مطالعه و بررسی همه آنهاست که می توان با فلسفه سیاسی ابن سینا آشنا شده و تأملات جدی و زحمات اساسی وی در این زمینه را درک نمود. دکتر ذبیح الله صفا به برخی از این رساله ها اشاره نموده است و فهرست کامل تر آنها را ما بعدا ارائه خواهیم داد. دکتر صفا می گوید: «از ابن سینا رسالاتی در خلقیات و نبوت نیز در دست است، مانند اثبات النّبوّة که در مجموعه تسع رسائل چاپ شده و ترجمه فارسی آن در دست است. الأخلاق که در مجموعة الرسائل در قاهره به طبع رسیده، الأخلاق والأنفعالات النفسانیة، الأرزاق، إِلبرُّ و الأثم، والسیاسة که دو بار در بیروت، یکی به سال ۱۹۰۶ به دست الأب معلوب الیسوعی و دیگر جزو مقالات فلسفیة به سال ۱۹۱۱ چاپ شده و نسخ متعدد آن نیز در دست است.»[۶]
برای رسیدن به فلسفه سیاسی ابن سینا باید مجموع دستگاه فلسفی وی با هدف یافتن نظریات سیاسی او بررسی شود. در این میان لازم است که آثار ویژه وی در حکمت عملی محور این پژوهش قرار بگیرد و واژههای کلیدی مربوط به این موضوع مانند واژههای عقل، عقل فعال و عقل مستفاد، بالفعل، نفس، نفس ناطقه، عنایت، نبوت، عقل قدسی عقل ملکی، سنت، سانّ، سیاست، ریاست، ناموس، شارع، واضع الناموس، عدل، مُعَدِّل، حسن الأیالة، ألحرّیة، الدّیموقراطیّة، سعادت، شقاوت، خیر، سیاسة الأخیار، فضیلت، مدینه فاضله، مدینه ردیئه، مشارکت، تعاون و امثال اینها در آثار ابن سینا مورد دقت جدی قرار بگیرد. اگر ما در مقام پژوهش در فلسفه سیاسی ابن سینا به دنبال تکنگاریها و آثار منفردی از نوع آثار فارابی باشیم، کمتر نتیجه خواهیم گرفت.
ابن سینا اندیشه های سیاسی خود را در بدنه مجموعه منظومه فلسفی خود جای داده و حتی بخشی از آنها را جزء حکمت مشرقیه و در درون آثار رمزی فلسفی ـ عرفانی خود مانند رسالة الطیر، حی ابن یقظان، سلامان و آبسال، رسالة النّیر وزیّه و سه فصل آخر کتاب الاشارات والتنبیهات خود گنجانده است. او در فلسفه سیاسی خود چنان که در آخرین بخش و حتی آخرین سطر الهیات شفا مشهود است، از سیاستهای تغلبی دوران خود سرخورده شده و به دنبال سیاست معنویی است که انسانهای مهذب و سعادتمند پرورش دهد تا بتوان آموزه های حکیمانه انبیاء را که خوداشن خلیفة الله در روی زمین بوده اند در جامعه به کار بست و از این راه سعادت جاودانی را برای نوع بشر به ارمغان آورد. [۷]
ابن سینا دیدگاه های مدنی و سیاسی خود را که همان حکمت عملی باشد در پنج قالب متفاوت بحث کرده است که از این قرارند:
- در چارچوب نظام طبقه بندی دانشها
- در چارچوب منظومه فلسفی خود
- در چارچوب حکمت مشرقیه و آثار رمزی خود
- در چارچوب علم منطق
- در قالب تک نگاره ها و رساله های منفرد خود که در ابواب حکمت عملی نوشته است.
ما بدون توجه به چگونگی پراکنش مباحث سیاسی در مجموعه آثار ابن سینا قادر به فهم فلسفه سیاسی وی نخواهیم شد، ولیکن با در پیش گرفتن این شیوه بررسی نه تنها قادر به شناسایی محلهای بحث این موضوعات و مسائل خواهیم شد، بلکه دستگاه فلسفه سیاسی سینوی و ساختار کلی آن همراه با چگونگی نسبت و پیوند آنها با همدیگر، برای ما مکشوف خواهد شد و به این نکته پی خواهیم برد که ابن سینا بیش از آنکه به ذکز جزئیات فلسفه سیاست بپردازد به تبیین و استوارسازی مبادی و مبانی آن پرداخته و پرداختن به جزئیات این شاخه از حکمت را نه تنها وظیفه یک فیلسوف نمی دانند، بلکه از وظایف نبی و سانّ و شارع نیز خارج می داند و معتقد است این مسائل با اتخاذ شیوه خردورزی و اجتهاد و با نظرخواهی از اهل فن و اهل المشورة در هر زمان و کلا از رهگذر بهره گیری از تجارب زندگی جمعی و تمدنی بشر قابل دسترسی است، چون شرایط و زمان همیشه متغیر است.
اندیشه سیاسی ابنسینا در همه آثار مختلف و بدنه گسترده منظومه فلسفی سامانهدار و بی نظیر وی پخش میباشد ولی در نهایت همه به هم میپیوندد و سیاست مدن ابن سینا را نتیجه می دهند. فن خطابه و جدل از علم منطق، علم هشتم از علوم اصلی طبیعی که علم النفس نام دارد به اضافه علم چهارم و علم پنجم از علوم اصلی الهی و نیز به اضافه هر دو شاخه علوم فرعی الهی، به اضافه همه شاخه های حکمت عملی که بعضا به صورت کتابهای جامع و مباحث پیوسته و بعضا نیز به صورت تکه نگاشته و رساله های خاص در مورد برخی از این علوم و مباحث می باشد، سرچشمههای اصلی و مستقیم اندیشه و فلسفه سیاسی ابن سینا محسوب می شوند. تکنگاریهای وی نیز در موضوعاتی مانند اخلاق، سیاست، نبوت، فلسفه علم و طبقه بندی دانشها و غیره می باشد.
پی نوشتها:
[۱] ر. ک: سه حکیم مسلمان، صفحه ۹ به بعد، تألیف دکتر سیدحسین نصر، ترجمه احمد آرام، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ۱۳۷۱، چاپ پنجم.
[۲] آئین و اندیشه در دام خودکامگی(سیری در اندیشه سیاسی مسلمانان در فراز و فرودهای تمدن اسلامی، ص ۱۲۸؛ سیدمحمد خاتمی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۹، چاپ سوم.
[۳] سنت عقلانی اسلامی در ایران، ص ۱۳۲، پیشین.
[۴] ر. ک: تسع رسائل فی الحکمة و الطبیعیات، رسالة الطبیعیات من عیون الحکمة، ص ۲، چاپ بمبئی هند، مطبعة گلزار حسنی سال ۱۳۱۸ ه. ق
[۵] الشفاء، ج ۱ ص ۱۱، افست، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی در قم از روی چاپ قاهره، ۱۹۵۲ م.
[۶] تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، ج ۱، ص ۲۳۰، دکتر ذبیح اله صفا، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۴.
[۷] ر. ک: الهیات شفا، ص ۴۵۵. پیشین.
نظر شما