به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، خردگرايي و عقلانيت در اولين مقام به فرد و روانشناسي فردي باز مي گردد اينكه انسان در چارچوب برآيندهاي جمعي و اجتماعي چگونه عمل مي كند؟ آيا اين انسان، گزينشها و تصميمهاي واقعي، عيني، محاسبه گرايانه، سازگار با محيط جغرافيايي و انساني صورت مي دهد يا دچار احساسات، توهمات و برآيندهاي متضاد با حيات اجتماعي مي شود.
اما آنچه براي بحث ما مهم است خرد در بعد كلان است. خردگرايي در مفهوم كلان، اين است كه كارگزاران و دست اندركاران سياسي به وجهي عمل مي كنند كه انتظارات، خواستها و توقعات جمع كثيري از جامعه را برآورده كنند. يعني اينكه مردان عرصه سياست درچارچوب فرهنگي، ارزشها و باورهاي جامعه، سياسي قانع كننده قرار دارند و هنگامي كه به عنوان مثال از آنها پرسيده مي شود كه چرا به دنبال فلان برنامه اقتصادي رفته اند بايد بتوانند پاسخي مبتني برعلم اقتصادي بدهند و باوري كلي را در مورد برنامه هاي خويش به وجود بياورند. عمل سياستمداران در مسير تداومي بايد نظام يافته ترين فعاليت در عرصه جامعه باشد و از واقع گرايي عملي تبعيت كند. يكي از مهمترين مشخصه هاي رفتار عقلاني درعرصه سياست مطابقت سياستها با علم گرايي است و اين مشخصه بر اساس اصولي چون مزيت نسبي، قاعده ترجيحات ، آمار و تعريف و نظريه معلوم مي شود.
به گزارش "مهر"، در سياست خردگرايانه آنچه ضروري است توجه به باورها، انديشه ها و خواستها مردم است آن هم توجهي محتوايي و مفهومي يعني اينكه اين توجه اثري مفيد و عيني داشته باشد و صرفاً توجهي حاشيه اي و كاذب نباشد. يكي ديگر از ويژگيهاي رفتار عقلاني درعرصه سياست توجه به محدوديتها، امكانات وساختار است. هر دولتي در دو ساختار متفاوت درگير است: يكي ساختار جامعه اي كه خود تبلور آن است و ديگري ساختار جامعه جهاني. كار كردن در اين دو ساختار، عقلانيتي علم محور را مي طلبد كه در فرآيندي از گزينشها چنان عمل نمايد كه با دادن كمترين هزينه اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي بيشترين فايده و منافع را به جامعه خويش برساند. رسيدن به بهترين نتيجه در بازي سياست در عرصه بين المللي فاكتورها و اصولي را طلب مي كند كه همه در منشور عقلانيت و فرد جا مي گيرند. اولين اصل رفتار بين المللي اين است كه متوجه باشيم قاعده رفتار در عرصه بين املل قدرت يا به معناي خشك آن "زور" است. به اين معنا كه فقط با قدرت مي توان در مقابل قدرت ايستاد و بازي قدرت اصلي را به جز قدرت نمي پذيرد. البته اين قدرت جنبه هاي خشك (نظامي، امنيتي)، و جنبه هاي نرم (فرهنگي ، اقتصادي و...) دارد.
دومين مشخصه مهم رفتار عقلاني درجامعه بين المللي پذيرش علم محوري در عرصه عمل است؛ بدين مضمون كه سياستمدار بايد درعالي ترين سطح با آمار، تئوري و محاسبه آنهم در دقيق ترين شكل آن آشنا باشد.
يكي ديگر مشخصه هاي عقلانيت پذيرش چارجوب حركت در جامعه بين المللي است. هر دولتي بايد بپذيرد كه همكاري و كاركردن با دنيا نيازمند پرستش، مقبوليت و حساسيت دارد. سياستمداران بايد در جمعي از دوستان و احتمالاً دشمنان، يك بازي با حاصل جمع جبري متغير را راه بيندازند كه درچارچوبي از ضرر و فايده ، اهداف آنها را تأمين مي كند.
به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، سياست بين الملل عرصه اي مادي گرايانه است، گرچه جوامع و واقعيتهاي فرهنگي متفاوت دارند اما يك واقعيت فرهنگي و اخلاقي جهانشمول جايگاه چنداني ندارد. پس دولتها بايد درچارچوب اخلاق مسئوليت خويش عمل كنند و اين بدين معناست كه اصول جهانشمول نداريم بلكه آنچه ملموس است اين است كه طرحواره اي اخلاقي جهانشمول مورد قبول مطرح نيست.
خلاصه كلام اين است كه در دنياي عقلانيت خبري از قواعد و قدرتهاي ماورايي نيست و سياستمداران در قاموس از منافع و اهداف ملي دست به عمل مي زنند و خوب مي دانند كه در عين حفظ خويش بايد در زيركترين حالت حداقلي قابل قبول از منافع خويش را تأمين كنند. اين قاعده رفتار براي همه دولتها مطرح است و توجه به يك دولت خاص مورد توجه نيست.
نظر شما