"مهر" جهت گشايش باب گفتگوي نخبگان و تصميم سازان عرصه سينماي كشور متن كامل نامه عليرضا داوود نژاد را منتشر مي كند و آماده انعكاس و انتشار بيطرفانه نظرات مشاور محترم هنري رئيس جمهور و ساير دستاندركاران سينماي ايران درباره نكاتي است كه آقايان شمقدري و داوودنژاد به آنها اشاره كرده اند.
به گزارش خبرنگار سينمايي "مهر"، در پاسخ ارسالي داوودنژاد به "مهر" آمده است: "جناب آقاي شمقدري چنانكه تلفني خدمت جنابعالي عرض كردم، مطالبي كه در خبرگزاري "مهر" از قول شما مطرح شده چه در باره فيلم بنده و چه درباره مسائل كلي سينماي سينماي جاي تامل و ارزيابي دارد. استقبال شما از اين موضوع و آمادگيتان براي شنيدن انتقاد نشانهاي مثبت و قابل تقدير است. بنده ضمن طرح مباحث كلي نكاتي را نيز درباره فيلم "هوو" يادآور خواهم شد.
در مجموعه نظريات ارائه شده شما رهنمودي مشخص وجود دارد كه موكداً چندبار به شرح زير تكرار شده است :
1- "توليدات سينماي ايران بايد از فضاهاي آپارتماني و ميزانسنهاي تكراري خارج شده و به لحاظ تكنيك و جذابيت مشابه فيلمهاي هاليوودي شود." "بايد" شما متوجه كيست؟ دولت؟ بخش خصوصي؟ يا هر دو؟ ضمناً اگر ما بخواهيم دهها ميليون ايراني آپارتماننشين را در فضاهاي كوچه و خيابان و ميدان و اتومبيلهاي شخصي و كرايه و تاكسي و مينيبوس و اتوبوس و مترو دنبال كنيم و با آنها در كارگاه و كارخانه و شركت و نهاد و اداره و بانك و سازمان و كلانتري و دادگاه و زندان و همه جا در داد و ستدهاي قانوني و خلاف و پليس و تعقيب و گريز و باندبازي و دخمه و جرم و جنايت و قصاص و مددكاري و بنيادهاي خيريه و بيمارستان و تيمارستان و مطب و امامزاده و مسجد و صندوقهاي قرضالحسنه و بسيج و ... دنبال ميزانسنهاي تازه بگرديم؛ آيا ميدانيد شرايط همكاري و نرخها و تعرفههاي آنها براي بخش خصوصي چه هزينه و مخارجي را به همراه دارد؟ شما از معادله و خرج و دخل سينماي ايران خبر داريد؟
2- "انقلاب فرهنگي ما در عرصههاي مختلف بازتابهاي گسترده داشته است. بنابراين توليدات سينمايي ما به لحاظ تكنيك بايد مشابه توليدات هاليوود باشد." اولاً- بازتاب جهاني انقلاب فرهنگي در زمينه توليد محصولات ذوقي و هنري - موسيقي، شعر، رمان، نقاشي، گرافيك، مجسمهسازي، معماري، بازيگري، نمايش و ... - چيست؟ مثلاً در سراسر ايران كدام ميدان در كدام شهر را از جهت معماري، هنرهاي تجسمي، رنگ آميزي و نورپردازي محصول انقلاب فرهنگي با بازتاب جهاني ميدانيد؟ دوماً- شما از كدام انقلاب فرهنگي صحبت ميكنيد كه قبل و بعد از وقوع آن همچنان چشم انداز آرماني هنر سينما در تكنيكهاي هاليوودي خلاصه ميشود؟ آيا تكنيك محصول شناخت ذوقي نيست؟ و شناخت ذوقي آيا مسبوق به مولفههاي فرهنگي نيست؟
3- "سينماي ما به لحاظ تكنيك و جذابيتهاي بصري بايد مشابه فيلمهاي هاليوودي باشد؟".
بيترديد حضرتعالي تنها تماشاگري نيستيد كه در طول و عرض كره زمين نسبت به سينماي هاليوود شيفتگي دارند، ولي بين شما با آن انبوه صدها ميليون تماشاگر تفاوتي وجود دارد و آن موقعيت احتمالاً اثرگذار شما در سياستگذاري فرهنگي يك سرزمين كهنسال به نام ايران است. شما حتماً خوب ميدانيد كه زبان سينما از ابتداي قصهگويي و راه پيدا كردن به نمايش عمومي - به دليل وابستگي به ابزار پيچيده گران قيمت و تخصصهاي كمياب - با دو نوع سرمايه و سفارش و سفارشدهنده مواجه شد. سفارشاتي با تاكيد بر ملاحظات اجتماعي و سفارشاتي مبتني بر تمايلات فردي. اتحاد جماهير شوروي در واقع عهدهدار توليد فيلمهاي سوسياليستي شد و سينماي غرب و امريكا در پي سفارشات انديويدوآليستي روانه گرديدند.
دستور زباني كه سينما در هر يك از اين دو زيستگاه مختلف تجربه و شناسايي كرد و در توليد انبوه به كار بست، نشانگر دو رويكرد متفاوت با نتايجي وارونه بود. سينمايي كه قرار بود در ادامه اراده و خواست اجتماعات انساني توليد كند وابسته به القائات حزبي و گروهي و فردي شد و سينمايي كه خاستگاه فردگرايانه داشت به دنبال جلب رضايت انبوه مردمان رفت!
هاليوود در ادامه "روايت فراگير مدرنيستي" در اختيار سرمايهداري لجام گسيخته درآمد و فتح بازارهاي جهاني را هدف گرفت و "موس فيلم" - سينماي حزبي شوروي - به دنبال تامين رضايت ك. گ.ب به تلاش سينمايي و توليد فيلم پرداخت.
آنچه سينما در جريان اين تجربه تاريخي آموخت اين بود كه توليدات فرمايشي به تدريج سرد، كسالتبار، تكراري، متظاهرانه و ميانتهي ميشود و سينماي تجاري با ستايش از قدرت و غريزه به غلبه بر بازارهاي نمايش دست مييابد.
بيترديد دو مولفه "درندهخويي" و "برهنگي" موثرترين كاربرد را به سينماي هاليوود بخشيدند و طي چند دهه عرصه جهاني سينما را به نفع سينماي "انديويدوآليستي" ،"اومانيستي"، "ليبراليستي"، "كاپيتاليستي" و "امپرياليستي" غرب تسخير كردند.
طرفه آنكه آموزههاي نوعدوستانه و انقلابي "استانيسلاوسكي" در زمينه بازيگري و نمايش اگر چه به كار نجات سينماي حزبي شوروي نيامد، ولي در آمريكا به تولد "اكتورز استوديو" يعني خلاقترين كارگاه نمايش تاريخ بازيگري و نمايش جهان منجر شد.
اليا كازان، مارلون براندو، آل پاچينو، رابرت دونيرو، فورد كاپولا و اسكورسيزي از جمله شاگرداني هستند كه با فراگيري آموزههاي اين كارگاه هنري به سينماي امريكا اعتبار جهاني دادند و نامهاي آشنا و چهرههاي محبوب صدها ميليون سينمارو در سراسر جهان گشتند؛ اگر چه نهايتاً جديترين منتقدان هاليوود را نيز بايد در ميان همينگونه نامها جستجو كرد! جنابعالي كه حتماً ماجراي "براندو" و پس دادن جايزه اسكار را ميدانيد و فراموش نكردهايد كه اين نشانه اعتراض براندو به براندازي فرهنگهاي بومي توسط نظاميگري آمريكايي عليالخصوص عليه تمدن سرخپوستان بود.
بيترديد در كنار فليني، برگمن، برسون و بونوئل اروپايي فيلمسازاني نظير فورد، ولز، هيچكاك و كوبريك آمريكايي فهرستي بيبديل از استادان هنر سينما را ميسازند كه تاثير آنها در شكلگيري سنتها و گونههاي سينمايي هاليوود بر هيچ سينماشناسي پوشيده نيست. اما قبول داريد كه اين همه را به هيچ وجه نميتوان به حساب سينماي هاليوود گذاشت. يقيناً تعداد فيلمهايي كه نامهاي بزرگ و هنرمندان خلاق سينماي آمريكا توليد ميكنند، بيش از ده درصد آنچه تحت عنوان سينماي هاليوود توليد ميشود و به فتح قارهها و كشورهاي جهان ميرود نيست.
بنابراين بهتر است جنابعالي مادامي كه مقصود خود را از "تكنيك" و "جذابيت بصري" روشن نفرمودهايد با چنين تاكيداتي سينماي هاليوود را تبليغ نكنيد يا لااقل سينماي ملي را به مشابهت جستن با آن دعوت نفرماييد. كمترين سوء تفاهم حاصل از چنين توصيههايي اين است كه جنابعالي مهارتهاي رايانهاي را با شگردهاي اصيل هنر نمايش و سينما يكي گرفتهايد!
به گزارش "مهر"، داوودنژاد در ادامه پاسخ خود به شمقدري نوشته است: "نكته مهمتري كه بايد به اين مطلب افزود مسأله چگونه به كار بستن آموزههاي خلاق سينماي غرب و آمريكا در ايران است. اگر قرار باشد فرمايشات جنابعالي حمل بر صحت شود و ترغيبات شما براي فراگيري شگردهاي هاليوودي به چيزي فراتر از جلوههاي ويژه و مهارتهاي رايانهاي اشاره داشته باشد، در آن صورت لازم است كه حضرتعالي در مقام ارائه مشاوره سينمايي به مسئولان درجه اول فرهنگي و اجرايي كشور به نكاتي كليدي و حياتي اشاره نموده و تصميمگيرندگان را از واقعيت امور سينماي ايران آگاه فرماييد. ذيلاً بعضي از اين موارد اجمالاً توضيح داده ميشود: الف- بدون كار وسيع پژوهشي و كارگاهي نميتوان به رموز و شگردهاي هنري پي برد و در پي ضبط و ثبت و تدوين آنها برآمد.
ب- ايجاد تحول در نظام آموزش سينمايي اجتنابناپذير است. دانشپژوه بايد بتواند مولفههاي سازنده گرامر سينمايي و گونههاي بياني آن را به معاينه شناسايي نموده و را ه ويژه خود را در ياري رساندن به سينماي مستقل ايراني پيدا كند.
ج- تامين امنيت شغلي و جذب سرمايههاي مردمي (به عنوان صاحبان سينماي ملي) براي توليد فيلمهاي كه بتواند به انواع سلايق پاسخ بدهد ضرورتي عاجل و گريزناپذير است؛ قطعاً جنابعالي اطلاع داريد كه يكي از كاركردهاي سينماي فراگير هاليوودي انقراض مولفههاي فرهنگي بومي و محلي و ملي و منطقهاي است. امثال پولانسكي، اليور استون، آلن پاركر، وودي آلن و ... گفتنيهاي بسياري در اين زمينه ها دارند.
د- با توجه به تغذيه كارگاهي هاليوود از سنن تئاتر، نمايش، اپرا، باله، رقص، پانتوميم، دكلمه، ترانه، شعر، موسيقي، رمان، نقاشي، گرافيگ، مجسمهسازي، نورپردازي، دكور و همه آن چيزهايي كه موجب اعتلاي سليقه و ظرافت تكنيكي و افزايش جذابيتهاي سينمايي ميشوند، ما نيز تشنه و گرسنه و نيازمند رونق خلاقيت در حوزه زبان فارسي هستيم.
ه- تدارك سينماي خوش تكنيك و جذاب ملي و جهاني، در قدم اول وابسته به سازمانيابي راستين نيروي انساني خلاق در تشكيلات حاصلي براي سينماي ملت فداكار و پاي كار ايران نخواهد داشت. سي ميليون تماشاچي بالقوه در سطح كشور حضور دارند كه يا بايد مصرفكننده محصولات داخلي باشند يا پاي كانالهاي ماهوارهاي و ويدئويي وارداتي قاچاق بنشينند. جز بسيج همه نيروها و فعال كردن آنها در قالب صنوف اثرگذار توليدي و خدماتي راه ديگر براي حفظ بازارهاي داخلي و جلوگيري از تقديم تمام و كمال آنها به سينماي هاليوودي و شرقي و غربي وجود ندارد.
و- عقبماندگي اسفبار سختافزاري در توليد و عرضه و نمايش آنچنان دست هنرمندان سينماي ايران را بسته است كه دعوت به تشابه جستن محصول كار آنها با فيلمهاي هاليوودي بيشتر به شوخي و مزاح ميماند. مثلاً تدارك يك تصادف خياباني براي سينماي ايران حماسهاي است كه گهگاه تبديل به افسانههايي دامنهدار ميشود. جبران اين عقبماندگيها نيازمند مشاورهها، كارشناسيها، طراحيها، برنامهريزيها و اقداماتي فوري و فراوان است.
ز- ايجاد نظام اطلاعرساني روزمره صنفي از جريان سرمايهگذاري، توليد، توزيع و نمايش و افزايش نظارت بر خدمات بخش خصوصي و دولتي چاره اجتنابناپذير سينمايي است كه به ارتقاء تكنيك، افزايش جذابيت، توسعه بازار و استمرار موفقيت ميانديشد.
ح- فراهم شدن امكانات حقوقي و اجرايي كارساز براي مبارزه با نمايشهاي غيرقانوني و جلوگيري از تاراج داراييهاي سينماي ايران در داخل و خارج از كشور وعدههايي است كه كماكان تحقق نمييابد.
ط- توجه كافي نسبت به اين امر بديهي كه كاهش ظرفيتهاي نمايش سينما در سي سال گذشته و نزول تعداد سالنها به حدود نصف و رو به ويراني و تعطيلي گذاشتن همين ظرفيتهاي باقيمانده، به قول شما حاكي از توطئهاي خارجي براي انقراض سينماي ملي ايران و تسخير دوباره بازار كشور توسط كمپانيهاي در كمين نشسته شرقي و غربي است.
ي- شما و دوستان و همكارانتان اين پيام امام را هرگز از خاطر نبريد كه "بدترين فيلم ايراني بهتر از بهترين فيلم خارجي است."
ملتي كه ميبيند و ميشنود و ميانديشد و ميآفريند و صادر ميكند، لايقتر از ملتي است كه داراييهاي خود را ميفروشد و محصولات مورد نياز خود را وارد ميكند و به مصرف ميرساند و به به و چه چه ميگويد!"
در ادامه پاسخ ارسالي داوودنژاد به "مهر" خطاب به شمقدري آمده است:
"و اما فيلم "هوو"
حضرتعالي طرفدار تكنيك و جذابيت بصري براي سينما هستيد و احتمالاً منظورتان مهارت در به كارگيري شگردهاي موثر در ديالوگنويسي، شخصيتپردازي، بازيگري، ميزانسن، قاببندي، دكو پاژ ضرباهنگ، سرعت، ساختار و خلاصه معماري ديداري و شنيداري يك اثر است. بنابراين بهتر است در ارزيابي يك فيلم از تعابيري استفاده كنيد كه با دعاوي شما سازگاري داشته باشد و از آنها طنين تجربه، شناخت و دانايي سينمايي به گوش برسد. حرف زدن درباره كار كساني كه در تجربه، سوابق سينمايي و سن و سال بر شما تقدم دارند ملاحظاتي را اقتضا ميكند كه عدم رعايت آنها - آنچنانكه گويي بچهاي ، نوجواني يا جواني را سرزنش ميفرماييد - زيبنده حضرتعالي نيست.
فراموش نفرماييد كه همه ما در معرض اين وسوسه هستيم كه از سهم خود در قدرت براي نفي و انكار و رد رقيبان و حريفان خود سود بجوييم. مراقب باشيد. كليگويي در طرفداري از بعضي مظاهر تجدد نميتواند توجيهگر داوريهاي حق به جانب و قرون وسطايي شود.
از طعنه رقيب نگردد عيار من / چون زر اگر برند مرا در دهان گاز"
نظر شما