به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «ایران فرهنگی» : فرصتها و چالشهای ایران در تاتارستان به قلم سید جواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و به همت جامعهشناسان منتشر شد.
این کتاب ماحصل مطالعات میدانی، ناظر بر واقعیات جامعه تاتار و شامل اطلاعات دست اولی است که در طول سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ توسط نگارنده گردآوری شده است.
مؤلف در بخش از مقدمۀ این کتاب مینویسد: جهان اسلام یک واقعیت دینی غیر قابل انکار است. هر چند این واقعیت «امتگونه» جهان اسلام به عنوان نهاد (Institution) هنوز در تمامی عرصهها به منصه ظهور نرسیده است، اما این نبود نمیتواند موجب چشمپوشی از اهمیت ژئوپلیتیکی جهان اسلام شود. هر اندیشمندی که به جایگاه تمدنی اسلام در پهنای تاریخ بشری پی برده باشد، میداند که پدیده استعمار چه ضربه مهلکی به این تمدن وارد نموده است، آن چنانکه آثارش همچنان بر تن مجروح جهان اسلام قابل رؤیت است. یکی از این آثار، دوری امت اسلامی از یکدیگر و نبود اطلاع کافی از همدیگر است، چنان که یک ترک، فرانسه را به خوبی میشناسد، اما از برادر خود در ایران بیخبر است، یا بالعکس. این غفلت در مورد سرزمینهایی که هنوز زیر یوغ استعمار هستند، بیشتر به چشم میخورد. تاتارستان یکی از این مناطق است و همین امر واضحترین دلیل ﻣن برای پرداختن به این موضوع است.
در این پژوهش ۱۲ محور مدّ نظر است:
۱- نحلههای مختلف تصوف.
۲- نقش وهابیت.
۳- علل گرایش مردم به ویژه جوانان به وهابیت.
۴- نقش و جایگاه ایران به صورت تاریخی و معاصر در تاتارستان و حتی به طور کلیتر در میان تاتارها.
۵- تشیّع در تاتارستان و در بین تاتارها.
۶- رابطه میان تاتارها و ایران در طول تاریخ.
۷- زبان فارسی و ادبیات ایران در تاتارستان.
۸- عملکرد دستگاههای دولتی روسیه در تاتارستان.
۹- سنتهای فکری در تاتارستان.
۱۰- قومیتها در بافت جمعیت تاتارستان. چه اقوامی در تاتارستان وجود دارد؟ ریشه قوم تاتارها به کجا برمیگردد، یا ارتباط آنها با بلغارها چه بوده و تا قبل از حمله مغولها چه دولتی داشتند؟ به یاد داشته باشید که اسلام در سال۹۲۲ میلادی از طریق ایران وارد دولت بلغار شد.
۱۱- برداشت نخبگان و اندیشمندان این قوم از آینده دولت تاتار.
۱۲- دورنمای هویت ملی تاتار در سایه روسیه و تولد موجودیتی جدید به نام «تاتاروس».
کتاب پیش روی در پی آن است تا با شناخت و بررسی محورهای مرتبط با موضوع، به تبیین و شرحِ تأثیر این منطقه بر آینده حوزه تمدنی ایران و اسلام در اوراسیا بپردازد. وی به کمبود آثار بر پایۀ مطالعات میدانی و با دیدگاه ایرانی در این حوزه اشاره مینماید و علل گوناگونی را برای این کمبود برمیشمرد. او معتقد است که مهمترین علت، مشکلات ساختاریِ علوم انسانی و اجتماعی در حوزه آکادمیک است که در زیر یوغ «امپریالیسم آکادمیک» و «کمبود بودجه تحقیقاتی» در حوزه علوم انسانی و اجتماعی برای مطالعات غیر ایرانی، موجب این کمبودها میگردد و منظور از «امپریالیسم آکادمیک» این است که معمولاً جامعهشناسان و مردمشناسان ما به موضوعاتی میپردازند که در غرب «موضوعبندی» شده باشد، درحالی که منافع کلان امت اسلامی به عنوان یک «موضوع نهادی» مدّ نظر آنها نیست.
جامعهشناسان و مردمشناسان ایرانی نیز از این موضوعات غفلت میکنند. یکی از عوامل نزدیکی میان ایران و ساکنین اوراسیا ﻣﺅلفه عرفان، تصوف و ادب است که میتواند به عنوان عناصر «نرم فرهنگی» مورد بهرهبرداری قرار گیرد. این موضوعی بسیار حیاتی برای آینده ایران در پهنه اوراسیا است که مورد غفلت واقع شده و زمان آن فرا رسیده که بازبینی ژرفی در این زمینه توسط اندیشمندان ایرانی صورت گیرد.
نظر شما