به گزارش خبرنگار مهر، اسلام گرايان و سنت گرايان مدرنيته اي را كه منظور از آن سكولاريم غربي و زدودن ارزشهاي ديني از بيشتر ابعاد زندگي بوده را تكذيب مي كنند. اين تعريف از نوگرايي و مدرنيته درست همان توصيفي است كه "محمد اركون" ، متفكر مسلمان الجزايري، از آن به عنوان غرب موهوم ياد مي كند.
اين واژه هاي سكولار و فردگرا در نظر بسياري از اسلام گرايان امروز نوعي تكفير به شمار مي رود؛ اما در واقع آنچه را كه آنها از اين دو واژه درك مي كنند به نظر ظاهري و نسخه كليشه از زندگي در غرب محسوب مي شود.
زندگي غربيان كه همواره به خشونت و مسائل غير اخلاقي توجه دارد و نقش دين، رسوم و سنت را ناديده مي انگارد، قصد دارد اسلام را به عنوان يك ايدئولوژي جهان سومي، جانشين آشكار ماركسيسم، كالبد ظاهري ناسيوناليسم معرفي كند و به انكار گذشته اسطوره اي اسلامي بپردازد كه متكي به خود بوده و با تمدن غربي منافات بسياري دارد؛ اما چنين نظري با تمام شواهد تاريخي منافات دارد، معرفي اسلام به اين نحو كه اصول آن با نوگرايي منافات دارد تنها در راستاي تاريك جلوه دادن اين دين آسماني است.
اكثر مسلمانان نوگرايي را به زيرپا گذاشتن گذشته توصيف نمي كنند. نوگرايي به معناي تكنولوژي جديد، بهتر و استانداردهاي اصلاح شده زندگي است. اما در جوامع غربي اين واژه به معناي تجديد حيات و دور شدن از زندگي گذشته نيز به كار مي رود. اگر جامعه كامل و بي نقص باشد در آن صورت ايده پيشرفت يا زيرپا گذاشتن گذشته بي مفهوم محسوب مي شود.
اين رويكرد مفاهيم ضمني ديگري نيز دارد. از حق انتخاب جهاني استقبال مي شود، اما الزاماً ايده آزادي فردي يا آزادي عقيده پيش شرطهاي ضروري دموكراسي محسوب نمي شود.
اما اسلام از نوگرايي حمايت مي كند، در حقيقت برخي از علماي اسلامي استدلال مي كنند كه اسلام فعالانه استدلال و اراده آزاد را مورد حمايت قرار داده و حتي بيش از مسيحيت و يهوديت بر اين امر تأكيد كرده است. اسلام مسلمانان را براي يافتن راه خود به سوي خداوند ترغيب مي كند.
اسلام با نوگرايي و تحول مخالفت ندارد، آنچه منتقدان نوگرايي با آن مخالفت دارند، از كنترل خارج شدن نوگرايي است. اسلام مي تواند به روز شده و موضوعات جديد را بپذيرد، حتي موضوعاتي كه خارج از سنت خود مطرح شده است. دسترسي به چنين امري در اسلام از طريق قياس امكان پذير مي شود. مسلمان مي تواند براي رجوع به وضعيت هاي مشابه، زندگي پيامبر (ص) را به عنوان الگو قرار دهد و اصول و قوانين شرع را به كار گيرد. اگر چه اين وضعيت همواره مطلوب واقع نمي شود.
ارنست گلنر( فيلسوف و مردم شناس اجتماعي) نيز معتقد بود كه اسلام و نوگرايي در سازگاري كامل قرار دارند. اما مقصود از سازگاري اسلام و نوگرايي اين نيست كه يكي را بي چون و چرا بپذيريم و ديگري را در آن منحل كنيم.
جامعه اي كه اعضاي آن به اسلام ايمان داشته باشند و در فكر و عمل، اسلامي بينديشند و اسلامي رفتار كنند و در عين حال ضوابط نوگرايي در آن رعايت شود، امور جامعه بر اساس خرد جمعي و آزادي و حقوق آحاد جامعه اداره شود، جمع بين اسلام و مدرنيته ميسر خواهد شد . البته اين به آن معنا نيست كه هر قرائتي از اسلام با هر برداشتي از نوگرائي قابل جمع است و بين اين دو هيچ ناسازگاري اتفاق نمي افتد. برعكس در حال حاضر قرائتهايي از اسلام وجود دارد كه با نوگرائي بطور مطلق ناسازگار است.
اين دسته از علماي اسلامي اظهار مي دارند چالش جوامع اسلامي معاصر ايجاد نوگرايي اسلامي است نه نوگرايي كه بتوان از آن به عنوان بدعت ياد كرد. مسلمانان نيز بايد در جهان معاصر سهم داشته باشند، از فن آوري معاصر سود برده، مراكز علوم و يادگيري تأسيس كنند نوگرايي و تجدد را بررسي كرده و راه هاي حضور نوگرايي در جامعه اسلامي را مورد مطالعه قرار دهند.
دينداران افراد تغيير ناپذيري نيستند، در قرآن هيچ مطلبي در رد اصول دموكراسي و تساوي دو جنس منعكس نشده است. هيچ دليلي مبني بر اينكه اسلام نمي تواند چالش تغيير و تحول را بپذيرد وجود ندارد.
نظر شما