به گزارش مهر ، اين شاعر معاصر در ادامه به كار در راديو پرداخت و روزنامه نگاري را نيز دنبال كرد ، از جمله مسئوليت هاي او در عرصه روزنامه نگاري ، مديريت صفحات شعر مجله " زن روز" است . خود او در جايي در زندگي نامه اش مي نويسد : " نصرت رحماني هستم ، زاده و پروريده تهران، حرفه ام قلمزني است همين ! "
دفترهاي شعر اين شاعر ، عبارتند از : كوچ - صفي عليشاه 1333، كوير- گوتنبرگ 1334 ، ترمه - اشرفي 1336 ، ميعاد در لجن- نيل 1346 ، حريق باد - زمان 1349 ، درو - دنياي كتلب 1350 ، شمشير- معشوقه قلم تهران 1369 ، پياله دور دگرزد - بزرگمهر 1369 ، در جنگ باد - بزرگمهر 1369 ، گزينه اشعار - مرواريد 1370 و ...
مرگ نصرت رحماني در بيست و هفتم خرداد 1379 دررشت ثبت شده است . خودش مي نويسد : « نصرت ! تو شمع روشن يك خانواده اي ، اين دست كيست كه در ره بادت نشانده است ؟ »
وي ساليان پاياني عمر را در تهران تاب نياورد و دگرباره به زادگاه سرسبزخود يعني " رشت " رفت .
4×6
يك خنده مليح
كمي شرم
به ... به ... چه سورپريزي
نيم رخ
نه ... اين طور خوب نيست
يك لحظه ... آه
تيك ، تاك
بسيار خوب
خواننده عزيز آزاد باش
با نور خوب و زاويه مرغوب
عكسي از آنجناب گرفتم
و با اين عكس يك لحظه اي عبث ز زندگي ات را
تثبيت كرده ام
اما ، در اين ميان حماقت خود را نيز
تاييد كرده ام ...
اين شعر نيست ...
اين شعر نيست ، آتش خاموش معبدي است
اين شعر نيست قصه احساس سنگ هاست
اين شعر نيست نقش سرابي است در كوير
اين شعر نيست ، زندگي گنگ رنگ هاست
گر شعر بود بر لب خشكم نمي نشست
گر شعر بود از دل سردم نمي رميد
گر شعر بود درد مرا فاش مي نمود
گر شعر بود ، تيغ به زخمم نمي كشيد
اين شعر نيست لاشه مرديست پاي دار
ين شعر نيست خون عزيزي است روي راه
اين شعر نيست رنگ سياهي است در سپيد
اين شعر نيست رنگ سپيدي است در سياه
گر شعر بود مونس چنگ و رباب بود
گر شعربود از دل خود مي زدودمش
گر شعر بود بر لب ياران سرود بود
گر شعر بود نيمه شبي مي سرودمش ...
نظر شما