۲۳ فروردین ۱۳۸۵، ۱۶:۳۲

نظامها و دولتها از منظر قدرت

نظامها و دولتها از منظر قدرت

خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه : قدرت يكي از مهمترين مباحثي است كه در علوم سياسي و روابط بين الملل از آن بحث مي شود. در اين ميان نسبت قدرت و دولت نيز بحثي بغايت مهم است. در اين تحليل سعي شده كمي در باب اين نسبت سخن رود.

به گزارش خبرگزاري "مهر"، قدرت جزء لايتجزي سياست به شمار مي رود. اهميت قدرت در سياست مانند اهميت اخلاق در مذهب است. اصولاً سياست چه در سطح بين الملل و چه در سطح دولتها به تحولات قدرت گفته مي شود. تصميمات سياسي كه با روشهاي مختلف صورت مي گيرند بر اساس قدرت و امكانات هستند. هيچ انديشه اي بدون قدرت مادي يا معنوي كارآيي ندارد اما اصلي ترين رشد سياست مبتني بر قدرت، كمبود منابع، مادي و غير مادي - است.  از آنجايي كه منابع محدودند، بنابراين هر گروه سعي مي كند بر اساس اولويتهاي خويش اين منابع را به نفع خود و با سياست خود توزيع نمايد. پس تعريف اصلي سياست در اين حوزه همان شيوه ، توزيع منابع است. بر اساس اين تعريف دولت به تصميم گيري اقتدار آميز نهادها براي كل جامعه مي پردازد. دولت تنها نهاد مشروع و قانوني در به كار بردن قدرت در حوزه خود  است.  البته لازم به ذكر است كه بحث قانوني يا مشروع بودن دولت تعاريف خاص خود را دارد.

قدرت در حوزه دولت حاكي از ظرفيت و توانايي اين نهاد براي پيشبرد هدفها و منافع جمعي است؛ هدفهايي كه در حوزه هاي مختلف اقتصادي ، اميني ، اجتماعي و فرهنگي هستند.  در بررسي به كارگيري قدرت توسط دولت  موضوعاتي مانند استفاده عادلانه از قدرت به نفع منافع همه يا استفاده غير عادلانه قدرت جهت نفع گروه خاصي و چگونگي اعمال و بروز قدرت مانند زور  اقناع و توافق يا ملغمه اي از اينها مطرح مي شوند. فرآيند بروز قدرت توسط دولت از عوامل مختلفي متأثر مي شود كه اين مي تواند عواملي پيش برنده براي جامعه باشد يا عواملي سركوب كننده. خشن ترين نمونه استفاده از قدرت در سطح بين الملل در دوران هيتلر ديده مي شود كه نتيجه اي جز جنگ براي جامعه بين الملل در بر نداشت و در حوزه سركوب داخلي مثال دولت بعث در عراق جدي ترين مورد است، كه از تجربه هاي تلخ بشري در حوزه حكومت است.

به تحليل "مهر"، اساسي ترين سؤال در حوزه قدرت اين است كه چه كسي ، در چه زمان و چگونه قدرت را به كارگيرد كه جواب اين سؤال نهادي جز دولت نيست. در مورد گستره قدرت دولتها ما به دو نوع دولت بر مي خوريم يكي دولتهاي سنتي و ديگري دولتهاي مدرن. در اين حوزه گرچه دولتهاي سنتي هميشه خشن ترين نوع قدرت را به كار مي گيرند اما در سيره و گستره كنترل و اقتدار آن كم است. دولتهاي سنتي به دليل شيوه هاي به كارگيري قدرت معمولاً اين گونه نشان مي دهند كه كنترل و اقتدار بيشتري از دولتهاي مدرن دارند. اما بايد گفت كه دولتهاي مدرن توانايي كنترل بيشتر و متنوع تري در اختيار دارند. دولتها مدرن بر خلاف دولتهاي سنتي كه بر عده اي محدود از مردم كنترل دارند بر همه مردم و در سطح وسيع تري اعمال اقتدار مي كنند. دليل اين اقتدارگسترده، هم ابزارها و امكانات پيشرفته است. آنچه در حوزه قدرت دولت در فهم نظري ما مشكل آفرين است اين است كه ما كمترتوجه مي كنيم كه قدرت دولت چگونه و توسط چه نهادهايي اعمال مي شود. يعني توزيع قدرت از سوي دولت چه درجاتي دارد .

بحث اصلي در مورد قدرت اين نيست كه نبايد در جامعه از قدرت استفاده كرد يا اينكه در سطح بين الملل نبايد قدرت مشخص كند چه چيز باشد بلكه اين است كه اين قدرتي كه اعمال مي شود با خواست چه كساني و با چه هدفي اعمال مي شود و از همه مهمتر اينكه چه پيامدها و نتايجي به دنبال  دارد. در حوزه داخلي رابطه دولت و قدرت به رابطه مردم با دولت بر مي گردد يعني اينكه اگر دولت قدرت را از جانب مردم و به خواست آنها براي خدمت به آنها به كارگيرد قابل قبول است و در حوزه بين الملل نيز اين مطرح مي شود كه قدرت مايه خطر و جنگ براي جامعه جهاني نشود گرچه هيچ دولتي را نمي توان از اعمال قدرت درپيشبرد منافع خود در سطح بين الملل منع كرد.

کد خبر 311213

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha