به گزارش خبرنگار مهر، كتاب با اين مقدمه آغاز مي شود : " ... جمعه پنج دي ماه 1382 با شنيدن خبر زلزله هولناك بم ، شهري كه پس از زلزله مهيبش شهرت جهاني پيدا كرد ، انگار چيزي در دلم رها شد و شكست و اين فكر كه بايد كاري انجام بدهم در وجودم شعله ور شد ... "
ديباچه احمد خليلي بر كتابي سراسر تصوير و متن هايي توصيفي و احساس برانگيز، نشان دهنده انگيزه شخصي و دغدغه هاي بشردوستانه هنرمندي است كه با حضور در دل فاجعه اي تلخ كه پس از وقوع ، حماسه هايي مردمي و جهاني را در پي داشت ، بر آن شده است تا جنبه هاي پنهان و پيداي اين حادثه و تاثيرات عميق آن بر كودكان و نسل باقي مانده اين شهر تاريخي را به رشته تحرير و تصوير در آورد.
نويسنده روايت خود را از روز وقوع زلزله در پنجم دي ماه 1382 آغاز كرده و حركت و نحوه حضور خود را در ميان مردم و امدادرسانان داخلي و خارجي لحظه به لحظه تشريح كرده است.
او با وجود اين كه رويدادي تلخ و تكان دهنده را دستمايه روايتي سفرنامه وار و رنج آلود قرار داده اما با بكارگيري زباني سهل و ساده و پرهيز از مرثيه سرايي و افتادن به ورطه احساسات گرايي و پريشان گويي ، شرحي سرراست و دقيق از روحيات و عواطف مانده در عمق ماجرا به دست داده است.
نقل آرزوها ، غم ها و شادي ها ، روياها و اميدهاي كودكان بمي كه در لابلاي خود تصاوير شگفتي از نامه ها و نقاشي ها و واگويه هاي منبعث از آمال بچه ها را همراه كرده ، كتاب را به اثري متفاوت بدل نمده است.
از نگاه تحليلگر كتاب مهر، " قيمت لبخند بچه هاي بم " سرشار از عباراتي چون " من زندگي را دوست دارم " ، " من زندگي را از صميم قلب دوست دارم " ، " از خدا مي خواهم كه به همه مردم ايران و جهان سلامتي ارزاني كند " و نظاير آن است. راوي با حضور در ميان بچه هاي داغدار بم ، در تلاش براي القاي روحيه و انگيزه مناسب به آنها و واداشتن آنان به انديشيدن درباره حيات است. به همين منظور، نگارنده تا جايي كه ممكن است از بچه ها مي خواهد كه نقاشي ، انشا و عباراتي در وصف زندگي ، آينده و اميد نقش كنند و بچه ها نيز به تاسي از مهرورزي راوي ، خواسته و ناخواسته از بازي ها و خاطره ها و شيرين كامي هايشان بيش از تلخي هاي آن ضربه عميق، سخن به ميان مي آورند.
كتاب كه به زبان هاي فارسي ، انگليسي و ژاپني از سوي احمد خليلي آماده و تهيه شده ، در انتخاب عكس ها و تصاوير نيز رويه معتدل و لطافت گراي خود را در پيش مي گيرد و اگر عكسي از تخريب يك مدرسه، خانه يا سينما را با متن و شرح خود همراه مي سازد ، بلافاصله حضورش را در كنار بچه ها بهانه مي كند و لحظه اي حاكي از عشق و اميد و سپيدي را دستمايه نقل خود قرار مي دهد. در بخشي از كتاب كه نشان دهنده تلفيق دو حس متفاوت و دو رويداد بيروني و دروني متناقض است ، از نگاه سهيل - كودك بمي - آمده است :
" ... روز جمعه كه زلزله شد قرار بود تيم مدرسه ما با تيم مدرسه ديگري مسابقه فوتبال بدهد و من اولين بار بود كه مي خواستم در مسابقه شركت كنم. اما زلزله آمد و همه چيز را خراب كرد. من اين توپ را هم چند روز پيش از زير آوار درآوردم. حالا هم خيلي خوشحال است كه توانسته بعد از مدت ها فوتبال بازي كند ... " ( ص212 ) .
نويسنده به واسطه لمس ماجرا و ارتباط رودررو با مردم و كودكان بمي ، شناخت و اطلاعات نسبتا كامل خود را از علقه ها، داشته و نداشته هاي آنان با لحني ساده و كودكانه و عاري از پيچيده گويي و سياه نمايي هاي رايج ادبيات مستندوار فاجعه ارائه كرده است.
فراهم آوردن اين كتاب كه مقدمه اي از فاطمه معتمد آريا - بازيگر سينما - را هم در خود دارد ، مرهون تلاش و دقت احمد خليلي در عكاسي ، نوشتار ، گزارش گري و نيز صفحه آرايي است كه در بيش از چهارصد صفحه رنگي به تازگي از سوي نشر هنر امروز منتشر شده است. اين كتاب قرار است به كوشش گردآورنده اش به ديگر كشورهاي جهان نيز فرستاده شود.
نظر شما