به گزارش خبرگزاري "مهر" ، با اين كه اساسا مضمون نامه تا كنون فاش نشده است، اما به نظر مي رسد كه رئيس جمهوري اسلامي ايران تحليل واقع بينانه اي از شرايط جهان،منطقه وايران ارائه داده كه مي تواند آمريكا را نسبت به بازنگري سياست خارجي خود درخاورميانه ياري دهد.
نامه احمدي نژاد به بوش مي تواند "يخ هاي روابط ايران وآمريكا را ذوب كند " و دو كشور را در رهگذر يك فرايند جديد تعامل بين المللي قرار دهد.اين نخستين نامه اي است كه يك رئيس جمهورايراني در طول 27 سال گذشته براي رئيس جمهوري آمريكا ارسال مي كند و اين حركت ديپلماتيك پر معنا مي تواند فصل جديدي در همگرايي ملتها ودولتها براي مقابله با چالش هاي جهاني بگشايد.
واقع امر اين است كه همه ملتها در طول تاريخ شاهد فراز وفرودهايي در فرايند روابط خود در عرصه هاي منطقه اي وبين المللي بوده وهستند. بسياري از كشورها در طول تاريخ شاهد جنگ هاي خونيني بوده اند، اما در يك برهه از زمان به سبب ضرورت ها وتغييراتي كه حاصل شده اختلافات ديرينه خود را كنار گذاشته و راه همزيستي مسالمت آميز را برگزيده اند . انگليس وفرانسه، آلمان و ديگر كشورهاي جهان غرب، شوروي سابق وآمريكا، انگليس و آرژانتين در مقطعي از تاريخ دچار يك سلسله اختلافات سياسي شديدي شده اند، اما به تدريج اين اختلافات را كنار گذاشته وحتي وارد يك بلوك بندي جديدي شده اند.
بنابراين، در تعريف تعامل بين المللي هيچ اصلي ثابت نيست، بلكه همه چيز قابل تغيير مي باشد وتنها عوامل رواني وفرهنگي است كه ممكن است در برابر تعاملات دو كشور مانع ايجاد كنند. نامه محمود احمدي نژاد حركتي است كه مي تواند فضاي سياسي ورواني موجود را بشكند واين يك حركت شجاعانه است كه آغازگر آن رئيس جمهوري اسلامي ايران بود.
يك مقوله معروف مي گويد "رهبران ضعيف دو كشور جنگها را آغاز مي كنند ورهبران قدرتمند صلح را به ارمغان مي آورند " و به نظر مي رسد هر دو رئيس جمهوري اسلامي ايران وآمريكا به اندازه كافي از چنين قدرتي برخوردار هستند كه بتوانند صلح را به ملت هاي خود هديه كنند. از طرف ديگر، اكنون جهان به شدت از پديده هولناكي به نام تروريسم رنج مي برد وآمريكا وغرب بدون بازنگري در سياست هاي منطقه اي وبين المللي خود نخواهند توانست اين پديده شوم را مهار كنند.
روابط ايران با غرب از يكسو وايران وآمريكا از سويي ديگر در طول بيش از ربع قرن گذشته دچار افت وخيزهاي تندي شده واين تنها به علت رفتار غير منصفانه آمريكا وغرب با ايران پديد آمده است.در برهه اي از زمان وبه طور مشخص در سال 1953، آمريكا در يك حركت ظالمانه اقدام به كودتا عليه ملت ايران كرد كه در پرتو آن شاه سابق ايران پس از سرنگوني دولت ملي وبازگشت به قدرت براي تحكيم پايه هاي حكومت خود هزاران تن از جوانان آزاديخواه ايران را قتل عام كرد. دولت انگليس نيز سال ها بر منابع نفتي ايران مسلط بود وتلاش كرد تا ملت ايران را در دهه هاي 20 تا 70 از قرن گذشته فقير و محروم نگهدارد.
به گزارش "مهر" كشورهاي غربي وآمريكا در طول 8 سال جنگ تحميلي عراق عليه ايران انواع تسليحات پيشرفته و شيميايي در اختيار رژيم تجاوزگر سابق عراق قرار دادند كه منجر به شهادت هزاران نفر از مردم غير نظامي ونظامي ايران شد. اكنون با اين كه صدام از قدرت بر كنار شده است، اما جهان با يك پديده جديدي روبرو شده وآن تروريسمي است كه مي رود امنيت جهان ومنطقه را تهديد كند. بنابراين ، سياستمداران آمريكا وغرب بايد واقع بينانه مسائل منطقه وجهان را به دور از تاثير برخي كشورهاي منطقه كه خود عامل شكل گيري هسته هاي تروريسم هستند، مورد تجزيه وتحليل قرار دهند و از نفوذ معنوي و جغرافيايي ايران براي كنترل تروريسم مدد بگيرند.
ايران اكنون قدرتي است كه مي تواند در بسياري از تحولات مهم جهاني نقش سازنده اي ايفا كند وانزواي اين كشور مسلما به سود غرب وآمريكا نخواهد بود. اين اميد وجود دارد كه نامه محمود احمدي نژاد به جرج بوش به نوعي پيك صلح تلقي شود واگر دولتمردان آمريكا به دقت و به دور از تاثيرات لابي صهيونيستي وبرخي كشورهاي منطقه اين نامه را مورد توجه قرار دهند، بسياري از مسائل و بحران هاي منطقه وجهان بدون نياز به هزينه هاي سنگين حل وفصل خواهد شد. اكنون توپ در زمين جرج بوش است و هرحركتي مي تواند سرنوشت اين بازي سياسي را رقم بزند،هر چند ثابت شده كه جرج بوش بازيگر سياسي ماهري نيست، اما حداقل بايد از اشتباهات گذشته خود در افغانستان وعراق وفلسطين درس عبرت بگيرد و درصدد باشد كه اين اشتباهات را جبران نمايد.
نظر شما