مي وزد از كهكشانها بوي تو
زينب ! اي جاري تر از آئينه ها
اي صفاي صحبت سبزينه ها
روح ريحان ، چشم گل افشان تويي
در دلم موسيقي باران ، تويي
محفل آئينه را زينت تويي
عشق را سرچشمه غيرت ، تويي
خون مولا بود در رگ هاي تو
اي كبوترخانه دل ، جاي تو
اي پرستار شقايق هاي عشق
اختر شبهاي خاموش دمشق
چشم خورشيد از نگاه تو كسل
زخم هفتاد و دو گل داري به دل
بانوي آئينه و آب و بهار
دختر صحرا و اشك و كارزار
از تو بايد زخم را آموختن
خرمن نامردمي ها سوختن
بانوي نور و نجابت ، روح درد
بردباري را زتو آموخت مرد
يادگار غربت مولا شدي
چشم خون پالاي عاشورا شدي
نام تو زيبنده ديوان عشق ؛
اي كه برپا كرده اي توفان عشق
زخم ، تفسير كتاب داد توست
كربلا يك چشمه از فرياد توست ...
* حميد هنرجو
صبح ، جاري مي شود از روي تو
کد خبر 334258
نظر شما