محسن فرجي - نويسنده، در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، ضمن بيان اين مطلب افزود: محافل ادبي در همه كشورهاي دنيا مروج و مايه رونق ادبيات هستند اما اين به معني خلق و پيدايي آثار در چنين محافلي نيست.
وي به حلقه هايي چون شيكاگو در آمريكا، موج نوي فرانسه و محافل مشهور آمريكاي لاتين اشاره كرد و گفت: گروه ها و پاتوق هاي ادبي همواره ياريگر جريان ها بوده اند و منتقدان اين پديده نيز نبايد فراموش كنند كه ادبيات در خلوت خلق مي شود. در واقع، محفل محل توليد اثر نيست. اين تجمع ها، جدل ها و تبادلات به جريان هايي دامن مي زند كه بناست ما را به پيش ببرد و ميان اين كاركرد با با آنچه " خلق ادبيات " مي دانيم تفاوت بسياري وجود دارد.
نويسنده مجموعه داستان "چوب خط" ، كافه نشيني ها و محافل خانگي ادبي در ايران دهه چهل را بسترهايي براي بروز استعدادهاي بزرگ ادبي و تحقيقي ايران دانست و اضافه كرد: هم شعر و هم داستان ما مرهون اين نشست ها و هم نشيني ها بوده و اين اتفاق به ويژه در شهرستان ها و نشريات محلي، كاركردهاي موفقي داشته است.
فرجي با تاكيد مجدد بر تمييز دادن جريان سازي از خلقت ادبي، يادآور شد: جريان ها و محافل غيررسمي، شناسنامه ادبيات واقعي ايران محسوب مي شوند كه البته اين نقش هيچ گاه بازتاب مطلوبي در كتاب ها، دانشگاه ها، رسانه ها و حتي سخنان متوليان رسمي فرهنگي كشور نداشته است؛ در صورتي كه گذشت زمان نشان داده كه اين گروه ها پايگاه هاي موفقي براي جذب و افزايش مخاطب ادبيات بوده است.
وي اضافه كرد: ادبيات ما جوشيده از همين محافل و هم نشيني ها است و كمتر مديون سياست هاي رسمي دولتي محسوب مي شود. اين حرف سياسي نيست چرا كه ذات و سرشت ادبيات، خودجوش است و به نوعي مي توان گفت وابسته به بخشنامه و دستورالعمل ها نيست.
اين نويسنده با تاكيد بر اين كه اغلب منتقدان محفل گرايي ادبي، خود داستان نويس نيستند و اطلاعات زيادي از مشخصات و گرايش هاي نسل جديد نويسندگان ندارند، افزود: چندي پيش يكي از اين منتقدان گفته بود كه اين محفل نشينان نسل پنجمي مشعوف خودشان هستند و تكنيك را نمي شناسند؛ اين در حالي است كه به نويسندگان نسل جديد از فرط گرايش هايشان به تكنيك، حتي تكنيك زده اطلاق مي كنند، تا جايي كه رويه تكنيك محور آنها را افراطي و آسيب زا دانسته اند. با اين اندازه شناخت، چطور مي توان نسل جديد را نقد كرد؟
محسن فرجي، تمرين دموكراسي و تحمل عقايد مخالف وهمچنين كاستن از تعارفات معمول در نقادي را لازمه كارآمدي محافل برشمرد و ادامه داد: بايد اجازه داد تا همه صداها شنيده شوند. يك جريان يا محفل به معني همسان سازي و يك گونگي اعضا و پيروان آن نيست. به عنوان نمونه، آلن رب گريه و كلود سيمون كه هر دو متعلق به موج نوي ادبيات فرانسه بوده اند، تفاوت هاي زيادي با هم دارند و هيچ گاه هم سعي نكرده اند يك شكل بنويسند.
اين روزنامه نگار تصريح كرد: رسيدن به اين سطح از آزادمنشي كه اجازه دهيم هر كس رنگ و بوي خودش را داشته باشد دشوار اما ايده آل است. در اين راه اولين گام اين است كه هوشيار باشيم تا گرفتار سنت پدرسالاري ادبي نشويم و براي جلوگيري از اين اتفاق بايد خودآگاهي پيشه كنيم. آگاهي و اعتقاد ما به تفاوت ها و صداهاي مختلف، آسيب هم شكل شدن و مريد و مرادبازي را از ما دور مي كند.
نظر شما