- "اين به خاطر دستگاههاي قديمي و خراب بيمارستانهاي دولتي است، نگران نباشيد اينجا همه چي مرتب است، شما فقط فيش را بپردازيد، بيمارتان الان بستري مي شود و همين امروز با دستگاههاي اينجا پرتودرماني اش مي كنيم" . پيرمرد را در بيمارستان دولتي (...) پرتو درماني كرده اند، اما روي گلويش زخم شده است، خانواده نگران: حتما بخاطر دستگاههاي خراب بيمارستان دولتي بوده است. به بيمارستان خصوصي (..) مي آورند، پسر پيرمرد، كارمند سازمان انرژي اتمي است، شك مي كند، آزمايش مي كنند، معلوم مي شود : پرتو درماني بيمارستان دولتي هيچ عيبي نداشته و جالب تر اينكه بيمارستان خصوصي اصلا پرتو درماني نكرده است(!) ، اداي پرتو درماني را با دستگاه خاموش براي پيرمرد و خانواده اش درآورده اند، تا لابد آن دو ميليون تومان كه گرفته اند "حلال" باشد!
- اشك در چشمان دكتر حلقه مي زند، سرش را مي اندازد پايين :"خوب به من مي گفتي! داروي مشابه ، ارزان تر تجويز مي كردم، يه كاري مي كردم خوب". افسر نيروي انتظامي به جاي همسرش آمده، بغضش را فرو مي برد ...چند لحظه "سكوت"...، همسر "آقاي پليس" بعد از عمل آنژيوي قلب، فوت كرد و چهار تا يتيم روي دست شوهرش گذاشت، به يك دليل ساده: "نداشتن".
- پرستار با بي حوصلگي نام را در ليست وارد مي كند :" وقت شما براي پرتو درماني، بيستم مهر" . بعد سرش را بالا مي گيرد و به چشمهايت خيره مي شود و با تاكيد مي گويد : "يعني سه ماه و بيست روز ديگه" . اضطراب و كلافگي و ترس و تشويش را كه در چشم ها مي خواند، مي گويد: مي خواهيد به بيمارستان خصوصي (...) معرفي تان كنم؟ همين فردا وقت مي دهند ها ! . اين "هاي" آخر حرف پرستار، حتما از سرطان، بيشتر روح و جسم بيماران را مي خورد، نمي دانم پرستار مجبور است اين "ديالوگ تبليغاتي" را چند بار در روز بگويد... .
- "پرتو درماني" براي شهروندان غربي انجام نمي شود، چون توام با "ريسك" است و شهروندان اين كشورها، در صورت هرگونه عارضه و مساله مي توانند شكايت كنند و غرامت بگيرند و پدر بيمه و دكتر و...را دربياورند، اما اين "غربي هاي مهربان" با آغوش باز بيماران جهان سومي را پرتو درماني مي كنند! چون تعهدي ندارند، وانگهي علم (؟!) هم پيشرفت مي كند ، حكايت موش آزمايشگاهي مجاني و كلي درآمد ارزي و ...!
- مطب دكتر...، ساعت 11 شب، دكتر به منشي سفارش كرده به شهرستاني ها زودتر وقت بدهد، كيك و شيريني و چايي به سبك سلف سرويس چيده شده است، يك نماز خانه كوچك چوبي گوشه ديگر اتاق، 4 دكتر در اين مطب، اول بيماران را ويزيت ابتدايي مي كنند و بعد با گزارش اوليه مي فرستند پيش دكتر، دور تا دور مطب پر از گلدان و تابلوهاي نقاشي است، وقتي مريض ها مي خواهند به منشي، پول ويزيت را بدهند، منشي به تابلوي روي ميزش اشاره مي كند و بلند مي شود و مي رود و سرش را با گلدانهاي شمعداني گرم مي كند و اين كار مدام تكرار مي شود، اينجا ويزيت دكتر را بيماران ، هرچه قدر كه دوست داشتند، توي صندوق مي ريزند، اين جمله را زياد مي شنوي :"مگر هنوز از اين آدمها پيدا مي شوند؟!"
- خيلي از بيماران مجبورند قبل از اينكه تن عزيزشان را به تيغ جراح و دكتر بسپارند، روزها وقت بگذارند و حسابي در مورد دكتر، پرس و جو و حتي "تفتيش عقايد" كنند : "خانم پرستار! تورو به قرآن قسم، به جان عزيزت، اين دكتر خوبيه؟ پولكي نيست؟ مذهبيه؟خدا و پيغمبر رو قبول داره؟"
- تلخ ترين "رشوه" ، رشوه اي است كه نزديكان بيماران براي بستري شدن عزيزشان در "تخت بهتر و بخش بهتر و ..."بهتر" مجبورند بپردازند.
نظر شما