به گزارش خبرنگار مهر، فریبا شاهسون نویسنده و بازیگر تئاتر در یادداشتی که در رسانه ها منتشر کرده است در اعتراض به ساخت فیلم سینمایی «دلبری» ادعا کرده که این فیلم کپی برداری از نمایشی با نام «توهم» است که سال ۸۹ در جشنواره تئاتر فجر به صحنه رفته و وی نویسنده و بازیگر آن بوده است. درحالیکه سید جلال دهقانی اشکذری کارگردان این فیلم قبلا عنوان کرده بود که «دلبری» از روی فیلم کوتاهی که ۱۰ سال قبل ساخته، تولید شده است.
شاهسون از کارگردان فیلم خواسته بود تا از فیلم کوتاهی که ادعا کرده «دلبری» از روی آن ساخته شده است، رونمایی کند در غیر این صورت باید جوابگو باشد و وی از اکران فیلم به جهت کپی برداری بدون اجازه از نویسنده جلوگیری خواهد کرد.
در عین حال شاهسون یادداشتی نیز خطاب به سید محمود رضوی تهیه کننده این فیلم سینمایی نوشته که در بخش هایی از یادداشت وی آمده است:
«آقاى سيد محمود رضوى... تهيه كننده به نام و محترم سينماى ارزشى ايران... بسيار در مورد شما و عدالتى كه در مسير دنيای خويش، پيشه ساخته ايد، شنيده ام... شايد اگر نامى ديگر به جاى شما در سمت تهيه كنندگى اين اثر مى ديدم اين موضوع را مطرح نمى ساختم ...
لحظاتى پيش در سايتى از سوى خبرنگارى محترم خواندم که فريبا شاهسون چگونه بعد از اتمام جشنواره فيلم فجر تازه به ياد عنوان كردن اين مطلب افتاده است؟ خواستم به دور از اضافه كردن مطالب توسط خبرنگاران محترم خدمتتان عرض كنم كه در اين مدت زمان فكر مي كردم و به عواقب آن مى انديشيدم كه آيا من به عنوان يک زن (به تعبير جناب اشكذرى، آن هم ناشناخته در هنر) در اين جامعه هنرى، تاب مقابله با افرادى قوى تر از خويش را دارم؟
من نيز چون شما در پى عدالت هستم و بس... و احترام به هم نوع و همكار خويش را از اركان دين و انسانيت مى دانم... ضمنا به جناب اشكذرى حق مى دهم كه مرا نشناسد همانگونه كه من ايشان را نمى شناسم و به خاطر سپردن نامشان تنها دليلى است براى آشكار شدن حقيقتى كه اكنون شما هم بر آن اِشراف داريد ... در ثانى اگر من، در جهت رفع ابهام خويش قدمى برداشته ام، آيا قصد حاشيه سازى دارم ؟ كه جناب اشكذرى بى مهابا قبل از ثابت نمودن عمل خويش مرا به گرداب حاشيه راهنمايي مى كند!
آقاى اشكذرى اعلام نموده است در حال آماده كردن جوابيه اى براى من است... لطفاً زحمت نكشيد... من جوابيه نمى خواهم و فقط خواهان ديدن فيلم كوتاه شما هستم و بس... شما در پى يافتن فيلم كوتاه خويش باشيد براى اثبات طرح و ساخت فيلم «دلبرى» نه در جستجوى واژه براى قانع كردن به شكل جوابيه ... من منتظر رونمايی فيلم كوتاه شما هستم.»
در همین راستا سید جلال دهقانی اشکذری کارگردان «دلبری» در پاسخ به مطالب مطرح شده یادداشتی را به شرح زیر منتشر کرده است:
«یا عزیز
از توهم تا واقعیت دلبری
خبردار شدم که یادداشتی در رسانه های مکتوب منتشر شده است با این عنوان: اگر ثابت نکنید که «دلبری» کپی نمایش «توهم» نیست جلوی اکران این فیلم را می گیرم.
خانم شاهسون شما در یادداشتی با تیتر بالا مدعی شده اید، فیلم سینمایی «دلبری» کپی نمایش شما است و چون بنده به عنوان کارگردان «دلبری» در یکی از مصاحبه های خود مطرح کرده ام ایده فیلم «دلبری» از فیلم کوتاهی است که در سال ۱۳۸۴ ساخته ام حالا اگر این فیلم کوتاه واقعیت نداشته باشد شما مطمئن هستید که بنده از نمایش شما کپی کرده ام و به دلیل اینکه نمایش «توهم» را در سال ۱۳۸۹ اجرا کرده اید یعنی پنج سال زودتر از فیلم سینمایی «دلبری» مدعی هستید که از اکران آن جلوگیری می کنید مگر این که ساخت فیلم کوتاه سال ۱۳۸۴ بنده واقعیت داشته باشد که در این صورت شما از بنده عذر خواهی می کنید ... بعد از خواندن این جمله یاد حاشیه هایی که در این چند روز برای فیلم «دلبری» ایجاد شده افتادم که به هرحال در ایام جشنواره برای هر فیلمی طبیعی و یا گاه غیر طبیعی است.
یک سوالی که برای من و شاید خواننده پیش می آید این است که اگر این مشکل به دیدن این فیلم کوتاه حل و فصل می شود چرا شما راه ساده، راحت تر و منطقی تر را که پیش رو داشتید انتخاب نکردید و به کارگردان و یا تهیه کننده فیلم «دلبری» اطلاع می دادین و آنها برای رفع این شائبه این فیلم کوتاه رو به شما ارایه می دادند. اما نمی دانم به چه دلیل یادداشت رسانه ای منتشر کردید و حالا تهمت شما بدون هیچ پشتوانه ای فضای گفتمان ساده ای را پیچیده تر کرده است.
بنده برای روشن شدن موضوع نکاتی رو در چند خط بیان می کنم:
چند سال پیش فیلم مستند زیبا و تاثیرگذاری را به نام «نفس های ماندگار» ساخته ابراهیم اصغر زاده دیدم و بعد از آن دغدغه فیلمی با این فضا به ذهنم رسید و فیلم «نفس های سرخ» را با تاثیر از آن فیلم مستند در سال ۱۳۸۴ در حد توان و پول تو جیبم ساختم.
شباهت هایی که فیلم «نفس های سرخ» با فیلم «دلبری» دارد در چند مورد است:
۱- تک لوکیشن بودن ۲- شخصیت محوری جانباز روی تخت گوشه اتاق خانه ۳- شهادت جانباز ۴ - دیالوگ نداشتن جانباز ۵ - پلان پی او وی جانباز با کمی تفاوت که کارکرد تصویری دارد و ... که البته ایده فیلم سینمایی «دلبری» بعد از تحقیق میدانی، مطالعه و رجوع به پنج جلد کتاب های «اینک شوکران»، نوشته شد که در تیتراژ آخر فیلم به آن اشاره شده است.
فکر کنم این چند مورد شباهت کفایت کند برای شباهت ایده اولیه فیلم سینمایی «دلبری» با فیلم کوتاه بنده در چند سال قبل (این فیلم پیوست این یادداشت برای تهیه کننده محترم فیلم ارسال می شود در صورت لزوم و صلاح دید ایشان ارایه می شود)
خانم شاهسون در یادداشت شما اشاره شده که نمایش «توهم» شما در سال ۱۳۸۹ فقط در جشنواره تاتر فجر اجرا شده و بعد از آن توقیف شده است و حالا نکته ای است که چگونه بنده ای که تا به حال در جشنواره تاتر فجر تاتری ندیده ام از این تاتر کپی برداری کردم.
در یادداشت شما دنبال شباهت های نمایش ندیده تان با فیلم «دلبری» بودم که به دو مورد برخورد کردم، یکی از شباهت های اشاره شده شما این بود که نمایش «توهم» مونولگ یک نفره است و من به تقلید از تاتر ندیده شما مونولگ زیاد در فیلم دارم.
در حالی که شما اگر دقت کنید فیلم «دلبری» شش شخصیت دارد. هرچند که بالای ۶۰ درصد فیلم مونولوگ یکی از شخصیت هاست. من این نکته را به عرضتان می رسانم که اگر در فیلم «دلبری» مونولوگ زیادی است شاید بتوان در فیلم های بیشماری در تاریخ سینما رجوع کرد که مونولگ های زیادی دارند و این شباهت غیر طبیعی نیست.
و نکته دیگر اینکه شما نوشته اید که بنده یک کار مهم انجام داده ام که تمام ممیزی هایی که شامل نمایش «توهم» می شده را حذف کرده ام و با ربط دادن این قصه به یک اثر دفاع مقدسی توانسته ام پروانه ساخت بگیرم و...
به شما عرض می کنم بنده نزدیک به سی فیلم کوتاه، مستند، تله و سینمایی در این چهارده سال ساخته ام که تقریبا ۷۰ درصد آن مستقیم مرتبط با فضای دفاع مقدس بوده است که آخرین آنها فیلم های سینمایی «خانه ای کنار ابرها» و «دلبری» است. این جملات را نوشتم که توهم اینکه من برای کپی از تئاتر ندیده شما و برای پشت سر گذاشتن ممیزی، ژانر دفاع مقدس را انتخاب کرده ام از ذهن شما پاک شود و برای اولین بار است که می شنوم یک نفر برای فرار از ممیزی ژانر دفاع مقدس را انتخاب می کند.
و این را به شما عرض می کنم اگر فیلم «دلبری» کپی انجام داده است کپی ناقصی از زندگی مردی است که در شهر نویسنده این فیلم (یزد) معروف است به دایی قاسم. او بر اثر جابه جایی ترکش قطع نخاع شد و تقریبا یک سال و نیم فقط پلک هایش باز و بسته می شد و چند ماه بعد از ساخت این فیلم شهید شد و دقیقا شخصیت میثم فیلم «دلبری» تمام این خصوصیات ظاهری را دارد.
گزارش محمدکاظم دهقانی اشکذری دوست صمیمی بنده قبل از شهادت دایی قاسم از بخش خبری شبکه سه پخش شده است ضمیمه این یاداشت برای تهیه کننده محترم ارسال می شود و شاید دیدن این سه دقیقه گزارش برای شما رفع همه شبهات بشود.
بعد از خواندن یادداشت شما یاد جمله یکی از منتقدین می افتم که می گفت فیلم «دلبری» با تم وفا ساخته شده است و مقابل تمی است که مدتی هست در سینما به راه افتاده و آن تم خیانت است. شاید این موضوع برای فیلم حاشیه ساز شود و نمونه کوچک این حاشیه که لمس کردم این بود که چند خبرنگار و منتقد که فیلم را دوست داشتند و قبل از جشنواره فیلم را دیده بودند و قرار بود در ایام جشنواره مطلبی در باب این فیلم بنویسند، در ایام جشنواره یک کلام هم ننوشتند و حتی یکی از منتقدین در پیامی که برای من فرستاد اذعان کرد که موج منفی که در ایام جشنواره ایجاد کرده اند تاثیر زیادی روی فضای رسانه ای و بعضی منتقدین دارد و حالا حاشیه ای دیگر.
فیلم سینمایی «دلبری» دو اتفاق عجیب برای تجربه کاری من رقم زد تجربه اول اینکه این فیلم برای عده ای فیلم بسیار خوب و دلچسبی بود و برای عده ای فیلم بسیار بد. برای عده ای تحمل دیدن فیلم بعد از بیست دقیقه سخت است و برای عده ای به گواه تماشاگران متعدد نیمه دوم فیلم را تا آخر گریه کردند.
این شرایط برای من بعد از ساخت چندین فیلم کوتاه و بلند برای اولین بار است که اتفاق می افتد. با تناقض عجیبی روبرو هستم که فضای نظرات درباره فیلم صفر یا صد شده است. هیچ وقت یادم نمی رود بعد از یکی از اکران های جشنواره در شلوغی بعد از اکران و مصاحبه و خوش و بش با مهمان های فیلم خانمی با ظاهری متفاوت از من تشکر گرمی برای ساخت این فیلم کرد. با صداقتی تمام گفت دقایق زیادی از فیلم بغضم می خواست بترکد و جلوی گریه خود را می گرفتم که آرایشم خراب نشود ...
و حالا دومین اتفاق عجیب این فیلم شمایید که فضای نمایشتان با توجه به یادداشت تان، هیچ ربطی به فضای دفاع مقدس ندارد و چند سال است توقیف شده است. و حالا ادعا دارید فیلم «دلبری» به قول خودتان کپی ماهرانه از آن نمایش «توهم» است ...
البته اگر کمی بدون توهم و با دید کارشناسانه به فیلم نگاه می کردید می فهمید وقتی نویسنده شخصیت اول فیلمش را که یک جانباز قطع نخاعی است و حرکت و تکلم ندارد، انتخاب کرده تک لوکیشن بودن و مونولوگ بودن فیلم بر مبنای این شخصیت منطقی به نظر می رسد.
در پایان یادآوری می کنم پیگیر حقوقی تهمتی که در یادداشت تان زدید، هستم هرچند می توانستید بدون حاشیه سازی به حقیقت برسید.»
نظر شما