خبرگزاری مهر، گروه استان ها- امیررضا تازیکه: دومین نشست صمیمی رزمندگان دفاع مقدس و خاطره گویی آنها از هشت سال جنگ تحمیلی شامگاه دوشنبه در تالار اندیشه موسسه میرداماد گرگان برگزار شد.
همانند نخستین نشست، در دومین نشست نسل ماندگار نیز باران الهی بر شهر گرگان می بارید اما این مسئله باعث نشد تا مردم حضور کمرنگی در این نشست داشته باشند.
وارد تالار که شدم صدای نماهنگی آشنا به گوشم رسید. موسیقی آن شبیه برنامه های دفاع مقدس بود و حال و هوای سالن را شبیه دوران جنگ تحمیلی کرده بود. همه چیز آماده شروع برنامه بود و مراسم با قرائت قرآن و سرود جمهوری اسلامی ایران به طور رسمی آغاز شد.
حسین پهلوانی نخستین کسی بود که شروع به سخنرانی و خاطره گویی کرد. وی عملیات والفجر را با فراز و فرود بسیار عنوان کرد و گفت: این عملیات در منطقه فاو انجام می شد و بچه ها باید اقداماتی را انجام می دادند که با عملیات قبلی متفاوت بود.
او اظهار کرد: اولین جنگ آبی ایران با عراق بود البته چندباری سعی داشتند از اروند رود عبور کنند که اینطور نشد. قبل از عملیات دو گردان امام محمدباقر و یارسول به نیروهای خود در سه مرحله و بطور شبانه روزی آموزش غواصی می دادند.
اگر کسی در عملیات والفجر زخمی می شد جای برگشت نداشت
پهلوانی از سختی و بی خوابی رزمنده ها صحبت کرد و گفت: با این که کار بسیار دشوار بود اما ذره ای از عزم و اراده نیروها کم نمی شد. مدتی گذشت و عملیات آغاز شد. اگر کسی زخمی می شد، امکان برگشتن به عقب نبود و در همان جا مداوا می شد.
او تعریف کرد که در شب قبل از آغاز عملیات فرمانده بچه ها را جمع کرد و مثل شب عاشورا به آن ها گفت که اگر کسی برای جنگ فردا آماده نیست، می تواند برود اما بچه ها با عزم جدی در منطقه ماندند.
وی ادامه داد: برای عبور از اروند رود تعداد نیروها ۲۲ نفر بود و برای هر نفر یه گره زده شده بود تا با نگه داشتن آن از اروند رود عبور کند اما یکی از بچه ها یک گره اضافه زد و تعداد آنها به ۲۳ رسید. از او سوال کردم که چرا این کار را کردی؟ او هم در جواب گفت که گروه اول برای حضرت زهراست که قرار است ما را از این رود عبور دهد.
چند دقیقه قبل از اینکه صحبتهای حسین پهلوانی به اتمام برسد، پیرمردی حدودا ۸۰ ساله با عصای چوبی وارد سالن شد و با کمک یکی از دوستانش روی صندلی نشست. پس از اینکه صحبتهای حسین پهلوانی به پایان رسید، علی اکبر قدمنان که همان فردی بود که تازه وارد سالن شده بود به ایراد سخنرانی و خاطره گویی پرداخت.
تنها با ۷ ماه حضور در جبهه جانباز ۲۵ درصد شد و اولین حضورش در جبهه را در سال ۱۳۶۰ تجربه کرد. خیلی صاف و ساده بود و با همان زبان زیبا و شیرین محلی صحبتهایش را شروع کرد. می گفت که زیاد سواد ندارد و از اینکه به زبان محلی صحبت می کرد، از حاضرین عذرخواهی کرد. صحبتش را با خاطره گویی از شهید حسین بصیر شروع کرد و گفت: در گردان عاشورا بودیم و در یکی از شب ها حاج حسین بصیر به بچه ها گفت که هر کسی می خواهد شهید شود، آنجا بنشیند و این مطلب را دو سه بار تکرار کرد. من هم سریع گفتم که «حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست»، حاج حسین هم جوابم را داد و گفت که بشین بشین بشین، ما حرف نمی خواهیم هر موقع به این حرفی که زدی عمل کردی، دوباره تکرارش کن.
بسیجی ها برای شهادت گریه می کردند
درب بطری آب را باز کرد و آبی نوشید. برای اینکه ادامه داستان را بگوید، گلویش را صاف کرد. حاج علی اکبر قدمنان بسیجی ها را عاشق شهادت دانست و گفت که بسیجی ها بعضی اوقات برای شهادت گریه هم می کردند.
خاطره دوم این رزمنده پیشکسوت خیلی زیباتر از خاطره اول بود. او اظهار کرد: من، علی کلاتی (عضو شورای شهر گرگان) و شهید نقی صلبی قرار بود با هم به جبهه برویم. در یکی از روزها که از روستا به همراه دو فرزندم برای خرید کفش به شهر می رفتم، آنها را دیدم که داشتند به جبهه می رفتند. من هم که خیلی مشتاق بودم، پول ها را دادم به بچه ها و خودم با آن ها راهی شدم. بچه ها از رفتن من گریه می کردند اما من از رفتنم خوشحال بودم.
حمید نظری سومین نفر و آخرین نفری بود که در دومین نشست صمیمی نسل ماندگار خاطره گویی کرد. نسبت به دو نفر اول جوانتر بود اما سابقه حضور ۸۰ ماه در جبهه های نبرد داشت.
این رزمنده گلستانی از عملیات والفجر چهار شروع کرد و گفت: پس از انجام عملیات های والفجر یک، دو و سه، قرارگاه های خاتم الانبیا که متشکل از فرماندهان ارتش و سپاه بود، تصمیم به برپایی عملیات والفجر چهار کردند که این عملیات در شهر مریوان از مهرماه سال ۱۳۶۲ آغاز شد.
وی افزود: قبل از آغاز عملیات گروه های ضد انقلاب حملات زیادی به نیروهای دولتی در منطقه داشتند اما به جایی نرسیدند و سرانجام در ساعت ۱۲ شب ۲۷ مهر سال ۱۳۶۲ دستور آغاز عملیات با رمز مقدس یا الله یا الله اعلام شد.
او ادامه داد: لشکرهای ارتش و سپاه برای اینکه ارتفاعات استراتژیکی که در دست نیروهای عراقی بود را بازپس بگیرند، به آن مناطق رفتند و با دشمن وارد جنگ شدند.
نظری از خاطره ای صحبت کرد که به قول خودش خیلی تلخ بود. نظری گفت: در صبح یکی از روزها حدود ۱۸ فروند هواپیما بمب افکن عراقی به فاصله فلکه بسیج تا فلکه مازندران گرگان را بمباران کردند و صحنه غمبار و دلخراشی را به وجود آوردند که حتی شهدا قابل شناسایی نبودند.
دومین نشست صمیمی نسل ماندگار با خاطره گویی سه تن از رزمندگان پایان یافت. زمانی که مراسم خاطره گویی رزمندگان به اتمام رسید، تندیس و هدیه نفیسی به آقایان بابایی، ربیعی، پهلوانی، نظری و قدمنان که به خاطره گویی در جلسات اول و دوم پرداخته بودند، اهدا شد.
طبق گفته احمد خواجه نژاد مدیرعامل موسسه فرهنگی و هنری میردادماد گرگان، سومین نشست صمیمی نسل ماندگار در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ برگزار می شود.
نظر شما