به گزارش خبرگزاري مهر، دونالد رامسفلد ، وزير دفاع آمريكا اخيرا طي سخناني درشوراي روابط خارجي ايالات متحده ضمن دفاع از استراتژي "مقابله با تروريسم" و ادامه جنگ در عراق بر نقش اثرگذار و "خصمانه" محيط رسانه اي گروههاي رقيب بر ارزشهاي دموكراسي و اهداف آمريكا در مقابله با تروريسم تاكيد كرد.
اين گزارش مي افزايد: نكته مهم و برجسته سخنان رامسفلد ، هشدار وي در مورد ناتواني دولت آمريكا در روند مواجهه با واقعيت " عصررسانه اي امروز" كه موجب ضررو زيان و ازدست رفتن جان هزاران آمريكايي درسراسر جهان گرديده و اينكه " برخي از صحنه هاي نبرد ممكت است دركوهستان هاي افغانستان ويا خيابانهاي عراق نباشد، بلكه در اتاق هاي خبر در نيويورك، لندن و قاهره يا هرجاي ديگر شكل بگيرد."
وزير دفاع آمريكا در اين سخنراني ضمن فراخوان "بازنگري مجدد تلاشهاي ارتباطي و تصويري آمريكا در عرصه بين المللي" تصريح كرد : رويه هاي موجود باعث آسيب پذيري آمريكا در قبال اخاذي ها و فريب هاي خبري خواهد شد و اين ناكارآمدي ، خطرناك و غير قابل قبول مي باشد".
رامسفلد هشتاد ساله ازكهنه كارترين افراد طيف "نومحافظه كار" است ؛ در اين سخنراني كه بلافاصله بعد از سفر او به سه كشور شمال آفريقا-تونس، الجزاير،مراكش- و احساس وي در مورد افزايش تنفر مسلمانان نسبت به آمريكا و استقبال مردم اين كشورها از ماهواره ها و رسانه هاي عربي ضدآمريكايي مطرح مي گردد.
ناتواني دولت آمريكا در روند مواجهه با واقعيت " عصر رسانه اي امروز" كه موجب ضرر و زيان و از دست رفتن جان هزاران آمريكايي در سراسر جهان گرديده است، " برخي از صحنه هاي نبرد ممكن است در كوهستان هاي افغانستان و يا خيابانهاي عراق نباشد، بلكه در اتاق هاي خبر در نيويورك، لندن و قاهره يا هرجاي ديگر شكل بگيرد" . |
وزير دفاع ايالات متحده عنوان داشته است: درحالي كه القاعده و جنبش هاي افراطي سالها از اين سكو-رسانه خبري- استفاده كرده و بطور موفقيت آميزي توانسته اند افكار عمومي مسلمانان را عليه غرب مسموم نمايند، ولي ما حتي در مرحله آغاز رقابت براي جلب مخاطبين آنها هستيم" . وي تاكيد كرده بود: تلاش رسانه اي وارتباطاتي مقامات آمريكا دردرون پنتاگون وديگرسازمانها ، به جاي آنكه فعال باشد بيشتر متمايل به اقدامات واكنشي است.رامسفلد با تاكيد بر "استراتژي ارتباطات" دولت بوش خواستار بازنگري در تلاشهاي جاري رسانه اي بويژه در نحوه فعاليت آژانس اطلاعات آمريكا و راديو اروپاي آزاد و نيز شناسايي " واقعيت هاي رسانه هاي تصويري و ديجيتالي" و لزوم تغيير در شيوه هاي كاري و تجاري بخش هاي روابط عمومي گرديد، به موازات طولاني تر شدن ايجاد چارچوب استراتژيك اطلاعات، اطمينان بيشتري در مورد اينكه دشمنان بتوانند از اين خلاء استفاده نمايند، وجود دارد.
گرجه رامسفلد در اين سخنراني صراحتا اسمي از خبرگزاري خاصي نبرد ليكن وي و ديگر مقامات دولت بوش در موقعيت هاي قبلي مكررا از شبكه "الجزيره" انتقاد كرده بودند.
***
به گزارش "مهر" واقعيت اين است كه اشاره رامسفلد و احساس خطر استراتژيست برتر كاخ سفيد از قدرت مهارناشدني و البته خطرناك رسانه ها براي آمريكا، بسيار فراتر از يك اشاره گذرا و گلايه ساده از مزاحمت رسانه ها است.امروز به نظر مي رسد "قدرت سخت" آمريكا در چنبره "قدرت نرم رسانه ها" گرفتار شده باشد و خاورميانه با پيچيدگي ها و تنوع خاص فرهنگي -سياسي -رسانه اي خود ، خطرناك ترين دام براي آمريكا باشد.
خاورميانه تبديل به باتلاقي شده است كه قدرت و ثروت و موقعيت و محبوبيت آمريكا را مي بلعد، آمريكا در سالهاي اوليه بعد از جنگ جهاني دوم به عنوان يك قدرت نوظهور هوادار آزادي و اصلاحات در كشورهاي خاورميانه كه تجربه تلخي از استعمار انگلستان داشتند، موقعيت خوبي را پيدا كرد، بسياري ازگروهها واحزاب سياسي وحتي دولتها در سراسرخاورميانه و كشورهاي عربي روي آمريكا حساب ويژه اي بازمي كردند و درفضايي كه بخاطرايجاد نوعي موازنه بين آمريكا وشوروي سابق در خاورميانه ايجاد شده بود، بسياري از كشورهاي منطقه خاورميانه از دكترين ضدشوروي آمريكا كه در دهه هاي 50-60 ميلادي و در زمان ترومن وآيزنهاور و نيكسون و فورد و ..اعمال مي شد، استفبال مي كردند و از آن بهره مي بردند.
حمله آمريكا به عراق در سال 1990 آغازي بر پايان دوران آمريكا در خاورميانه بود و از به بعد بود كه هرچه قدر آمريكا تلاش كرد در منطقه حضور موثرتري پيدا كند، احساسات ضدآمريكايي بيشتر شعله ور شد |
ائتلاف پنهان و آشكار نيروهاي سياسي خاورميانه با آمريكا به جايي رسيد كه حتي تندروترين و افراطي ترين جريان سياسي منطقه، يعني بن لادن والقاعده براي مقابله با شوروي ازآمريكا كمكهاي مستقيم مالي و نظامي دريافت مي كردند. اما اين شرايط بلافاصله بعد ازفروپاشي شوروي و دراوايل دهه نود ميلادي به محاق رفت، حمله آمريكا به عراق درسال 1990 -براي بيرون كردن صدام ازكويت-آغازي برپايان دوران آمريكا در خاورميانه بود و از به بعد بود كه هرچه قدر آمريكا تلاش كرد در منطقه حضور موثرتري پيدا كند، احساسات ضدآمريكايي بيشتر شعله ورشد، تلاش و ميانجيگري آمريكا براي سازش اعراب و اسرائيل هرچند درقامت صلح دوستانه انجام شد، اما شرايط را بازهم به ضرر آمريكا رقم زد، حمايت هاي آشكار از اسرائيل و وتو كردن قطعنامه هاي سازمان ملل كه از رژيم اشغالگر قدس مي خواست از كشتار فلسطيني ها دست بردارد، نيز از دلايل ديگر منفور شدن آمريكا در دهه هاي 80 و 90 ميلادي بود.
در اواسط دهه نود ميلادي، ايجاد و رشد شبكه هاي خبري مستقل ضربه ديگري را بر وجهه و موقعيت آمريكا در منطقه وارد كرد، شبكه هاي خبري همچون الجزيره ، روند هدايت افكار عمومي اعراب و مسلمانان عليه آمريكا را وارد فاز جديدي كرد.
شايد جهان تا قبل از يازده سپتامبر 2001 موج نفرت از آمريكا در خاورميانه را باور نمي كرد اما با انهدام دو برج معروف نيويورك توسط كساني كه همه از اهالي خاورميانه بودند و از آمريكا نفرت داشتند، همگان متوجه شدند كه اين بازي به اصطلاح "سر دراز" دارد و يازده سپتامبر آغازي بر يك دوره جديد است.
در بخشي از گزارش خبرنگار سياسي "مهر" آمده است : اما آمريكا بعد از حادثه يازدهم سپتامبر به جاي اينكه به بازسازي چهره خود وبازشناسي دلايل واقعي رشد احساسات ضدآمريكايي-كه ريشه درزياده خواهي وخوي استكباري آمريكا داست- بيانديشد ، به استراتژي "حضوربيشتر براي تاثير بيشتر"، روي آورد، سياستي كه به نتيجه "هزينه بيشترو ضرر بيشتر" را براي آمريكا ارمغان آورد. آمريكا به درستي فهميده بود كه نبض "آمريكا ستيزي" در خاورميانه مي تپد اما به سراغ راه حلي كاملا وارونه براي حل اين مشكل، رفت.
نقشه خاورميانه بزرگ و "راه" ، نمونه كج فهمي مقامات آمريكايي از اوضاع خاورميانه بود، پيامد مهم "خاورميانه بزرگ" اين بود كه حتي سران دولتهاي محافظه كار عربي و منطقه اي هم در مقابل آمريكا، گارد گرفتند و به صراحت از برنامه آمريكا براي تغيير نقشه سياسي -فرهنگي خاورميانه، ابراز نارضايتي كردند |
طرح خاورميانه بزرگ و "نقشه راه" ، نمونه كج فهمي مقامات آمريكايي از اوضاع خاورميانه بود، پيامد مهم "خاورميانه بزرگ" اين بود كه حتي سران دولتهاي محافظه كار عربي و منطقه اي هم در مقابل آمريكا، گارد گرفتند و به صراحت از برنامه آمريكا براي تغيير نقشه سياسي -فرهنگي خاورميانه، ابراز نارضايتي كردند. حضور آمريكا حتي در درازمدت به نفع و مورد رضايت اسرائيل هم نخواهد بود، چون آمريكا اگر بخواهد در مساله اعراب و رژيم صهيونيستي ميانجيگري و دخالت مستقيم كند، لزوما بايد جلوي جاه طلبي هاي نظامي وارضي رژيم اسرائيل را بگيرد-مثلا اعمال فشار بوش و نومحافظه كاران آمريكايي بر شارون براي خروج از غره - و همين تلاش براي ايجاد نوعي موازنه، متحد سنتي و قديمي آمريكا در منطقه را نيز رنجيده و خشمگين خواهد كرد.
با اشغال عراق و افغانستان وفشار برسوريه و لبنان ازيك سو و بهانه جويي و شرارت آمريكا در پرونده هسته اي ايران، بازي "باخت-باخت" آمريكا درخاورميانه، بسيارروشن ترو خطرناك ترشده است، گروههاي ضدآمريكايي با گرايشات سلفي- تكفيري رشد و توسعه برق آسايي را تجربه كردند و افكارعمومي منطقه خاورميانه هم به شدت ضدآمريكايي تر شد، پيروزي حماس در فلسطين و شكست "فتح" كه آمريكا رسما از آن حمايت مي كرد، نقطه اوج اين تحولات بود.
نمونه قابل تامل واخيراين تغيير فضا و گرفتاري غرب در گرداب خاورميانه، ماجراي اهانت برخي از نشريات غربي به ساحت حضرت رسول اكرم( ص ) بود كه با عكس العمل شديد وسراسري غيرقابل تصور- حتي براي خود مسلمانان- مواجه شد و حتي باعث ايجاد چالش فلسفي در مرزهاي آزادي در تمدن غرب گرديد، شبكه خبري آمريكايي "سي.ان.ان" اين چالش فلسفي را با طرح اين نظرسنجي كه "آزادي بيان يا حفظ حرمت مقدسات اديان" نشان داد.
زمزمه هايي مبني برحضورنظامي آمريكا وتعددايجاد پايگاههاي نظامي درآسياي جنوب شرقي پازل اين قماربزرگ براي آمريكا را كامل ترمي كند، باتلاق آمريكا درعراق و مرگ بيش از 2500 سرباز آمريكايي درعراق هم ظاهرا نتوانسته است، آمريكايي ها را متوجه اشتباه بزرگ خود كند،هرچند نشانه هاي قابل تاملي ازمخالفت روزافزون افكارعمومي مردم آمريكا و سياستمداران عاقل آمريكايي با سياست هاي فعلي تيم "بوش" ، ديده مي شود.
نبايد فراموش كرد افتضاح زندان هاي ابوغريب و گوانتامو، بحران افكارعمومي را براي آمريكايي ها، سياه ترومشكل تر نمود. ورود مستقيم آمريكا به بحران انرژي درمنطقه خاورميانه وعقد قرارداد هسته اي با هند ازجمله مصاديق همين "قمارآمريكايي " و ورود سخت به بازي هاي نرم منطقه است.
از سوي ديگر چالش هسته اي ايران و آمريكا نيز تاكنون با بداقبالي و ناكامي و البته خشم آمريكايي ها روبرو شده است و آنها عملا نتوانسته اند ايران را درچارچوب شوراي امنيت تحت فشار بگذارد و با عصبانيت تمام، ناظر شكاف درميان متحد ان خويش شده است و اينك غرب مجبور به ارائه مشوق ها و تعامل با ايران شده است.
قدرت متراكم و سخت آمريكا در حوضچه هاي اسيدي افكار عمومي و رسانه ها، به مرور دچار خوردگي مي شود و آمريكا با پا گذاشتن به حوزه هر چالشي در خاورميانه، خطر و هزينه قمار خطرناك خود را افزايش مي دهد |
ضمن اينكه با ابتكارات ديپلماتيك ايران و تحميل مذاكره بر آمريكا، پرستيژ آمريكا با چالش هاي جديدي روبروكرده است و نشانه هاي تحميل يك جنگ فرسايشي با نتيجه اي تلخ بر آمريكا را به نظاره گذاشته است. نگاهي به رشد سريع شبكه هاي خبري درمنطقه خاورميانه كه با الگوگيري از "الجزيره" تاسيس شده اند وبه موفقيت هاي قابل قبولي درايجاد فضاي رسانه اي وهدايت افكارعمومي منطقه دست يافته اند، دورنماي بسيار تاريكي را براي موقعيت آمريكا در منطقه خاورميانه ايجاد كرده است، دورنمايي كه با در نظر گرفتن ديگر فاكتورها تاريك تر نيز به نظر خواهد رسيد.
خبرنگار "مهر" چنين نتيجه گيري كرده است كه " درشرايط فعلي به نظر مي رسد قدرت متراكم و سخت آمريكا درحوضچه هاي اسيدي افكارعمومي ورسانه ها، به مرور دچار خوردگي مي شود و آمريكا با پا گذاشتن به حوزه هرچالشي در خاورميانه، خطر و هزينه قمار خطرناك خود را افزايش مي دهد و اين اتفاقي است كه نشانه هاي غيرقابل انكار به چشم مي آيد.
مساله قابل تامل اين است كه در اين ميدان، برگه هاي برنده آمريكا ، از جنس سخت، ابزارهاي نظامي است و طيف مقابل آمريكا كاملا همه ابزارهاي يك بازي نرم را در اختيار دارد مثل " افكار عمومي، رسانه ها و ...".
اما سئوال اينجاست كه نومحافظه كاران آمريكايي تا كجا اين بازي خطرناك راادامه خواهند داد؟ آيا وقوع يازده سپتامبري ديگر آمريكا را بيدار خواهد كرد؟ آيا "بازي سخت "آمريكا به "بازي نرم" تبديل خواهد شد؟ آيا آمريكا با تغيير استراتژي خود ، در مقابل آزادي و تكثر رسانه ها در خاورميانه، وارد عمل خواهد شد؟ اينها پرسش هايي است كه دير يا زود با تحركات مقامات آمريكايي ، جهان پاسخ آن را درخواهد يافت.
-------------------------------------------
گزارش از : بهمن هدايتي
نظر شما