به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام علیرضا پناهیان در آستانۀ دور دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی، در مسجد امام باقر(ع) شهر رباط کریم، با موضوع «آیا خدا سرنوشت مردم را به انتخابات واگذار میکند؟» سخنرانی کرد. در ادامه بخشهایی از قسمت دوم این سخنرانی را میخوانید:
اگر به سرنوشت جامعه و انتخاب مدیران، خیلی حساس باشیم، آبادترین و آزادترین کشور جهان خواهیم بود
ما اگر بخواهیم سرنوشت خودمان را به دست بگیریم، باید نسبت به سرنوشت خود حساس و فعال باشیم. حالا سؤال این است که «آیا اگر ما حساس باشیم، به نتیجه میرسیم؟» بله یقیناً به نتیجه خواهیم رسید. ما اگر در انتخابات و در ارتباط با مدیران جامعه، به شدت حساس باشیم، مطمئن باشید که هیچ مملکتی در جهان به ثروت مملکت ما نیست؛ ثروت از جهات مختلف. ما اگر واقعاً حساس باشیم، آبادترین و آزادترین کشور جهان خواهیم بود. استعداد ایرانی، واقعاً بالاست. اگر مدیران جامعه از این استعدادها درست استفاده میکردند، ما الان نباید این مشکلات را در مملکت داشته باشیم.
در این ۳۷ سال، مدیران آنچنان که باید، ظاهر نشدند/ زیرا حساسیت ما در ارتباط با مدیران جامعه، حساسیت بسیار بالایی نبوده!
امروز هر نقصی در کوچهها و خیابانها و در نبود امکانات میبینید، بهخاطر این نیست که کشور ما نمیتواند؛ بلکه میتواند، ولی مدیران باید این کارها را انجام دهند. در طول این ۳۷ سال، مدیران به هیچوجه آنچنان که باید، ظاهر نشدند. چون حساسیت ما در ارتباط با مدیران جامعه، حساسیت بسیار بالایی نبوده است.
ما اگر بخواهیم بچۀ خودمان را عمل جراحی کنیم، نگران هستیم و پرس و جو میکنیم تا او را به دست یک پزشک خوب بسپاریم. چون نسبت به بچۀ خود حساس هستیم. ما باید نسبت به سرنوشت جامعه حساستر باشیم؛ اگر حساس نباشیم گناهش بالاتر است و اگر حساس باشیم ثوابش بالاتر است.
اگر یک مسئولی گفت: «نمیشود، نمیتوانیم» اول باید به تقوای او تردید کرد/ مسئولین هرچه باتقواتر باشند، بهتر خدمت خواهند کرد
ما اگر مسئولینی در اوج تقوا داشته باشیم، خدا راه را برای آنها باز خواهد کرد. بنده این مطلب را بهطور کلی میگویم و نظرم نسبت به هیچ دولتی نیست: اگر یک دولتی و یک مسئولی گفت: «نمیشود، نمیتوانیم» اول باید به تقوای او تردید کرد. و این خیلی سخن سهمگینی است. چون خدا فرمود: «مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِب» (طلاق/۲ و ۳) کسی که تقوا داشته باشد، خدا گِرهش را باز میکند. کسی که تقوا داشته باشد خدا روزیِ او را از یک جای دیگری خواهد رساند. یکدفعهای راهها را برایش باز میکند. مسئولین هرچه باتقواتر باشند، بهتر خدمت خواهند کرد. مردم اگر این تعلیمات الهی را ببینند، نسبت به تقوای مسئولین، حساس میشوند که مبادا، کسی بیتقوایی کند و خلاف عدالت رفتار کند.
اولاً ما در سرنوشت خودمان مؤثر هستیم و یکی از جاهایی که ما میتوانیم تأثیر خودمان را در سرنوشت خودمان نشان دهیم، در انتخابات است. ثانیاً اگر ما مسیر و مرام خودمان را بد انتخاب کنیم، حتی اگر اولیاء خدا هم در بین ما باشند، به درد ما نخواهد خورد و شکست خواهیم خورد؛ کمااینکه چند نمونه از تاریخ اسلام بیان کردیم.
برای اینکه به سعادت برسیم، باید به سمت مدیران باتقوا برویم / فرد بیتخصصی که کاری را به عهده بگیرد، در واقع بیتقوا است
ما برای اینکه به سعادت برسیم، باید به سمت مدیران باتقوا برویم. تقوا شوخیبردار نیست. البته یک بحثی دربارۀ «تعهد و تخصص» مطرح بود. اگر کسی نتواند یک کاری را انجام دهد ولی آن را به عهده بگیرد در حالیکه بهتر از او هست، هرچقدر هم بهظاهر بانماز و باتقوا باشد، باز هم او در واقع بیتقوا است. «تو وقتی نمیتوانستی این کار را انجام دهی، چرا مسئولیتش را پذیرفتی!؟» این هم بیتقوایی است. تقوا به سر کج کردن و بهظاهر مسلمانی کردن که نیست! لذا وقتی میگوییم «تقوا» در واقع «تخصص» را هم میگوییم؛ چون که صد آمد نود هم پیش ماست. آدم بیتخصصی که یک کاری را به عهده بگیرد، او در واقع بیتقوا است.
ما باید مسئولین باتقوا داشته باشیم و تقوای آنها باید بیشتر باشد، چون تقوا درجهبندی دارد. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم» (حجرات/۱۳) در یک انتخابات باید به باتقواتر رأی دارد. شما ببینید که در ارتباط با تقوای امام جماعت مسجد، چقدر دقت هست؟ از این بیشتر باید دربارۀ تقوای مسئولین، دقت باشد؛ هر کسی که میخواهد باشد؛ انتصابیها یا انتخابیها.
آباد کردن کشورمان، حداقلِ هدفمان است/ ما به آزاد و آباد کردن جهان میاندیشیم
اگر مسئولین ما نوعاً از درجات بالای تقوا برخوردار باشند و مردم در انتخاب مسئولین، نهایت هوشیاری را بهخرج بدهند، ما اول کشور منطقه و جهان خواهیم شد. و ما میتوانیم آن وعدههای داده شده به ایرانیان را محقق کنیم. اصلاً هدف آباد کردن کشورمان، حداقلِ هدفمان است، ما به بالاتر از این حرفها میاندیشیم، ما به آزاد کردن و آباد کردن جهان میاندیشیم.
الان شما دشمن درجۀ یک ما و جهان بشریت-یعنی آمریکا- را نگاه کنید؛ دشمنیای که آمریکا در حق ما کرده، بیشتر از آنرا در حق عراق و افغانستان کرده است. به هر کسی که زورش برسد، بیشتر دشمنی میکند. چرا آمریکا وقتی افغانستان را گرفت و مثلاً از دست طالبان آزاد کرد، آنجا را آباد نکرد؟ چرا وقتی عراق را مثلاً از دست صدام آزاد کرد، آنجا را آباد نکرد، بلکه اینهمه تروریستها را به جان آنها انداخت. لااقل چرا آنجا را آزاد نگذاشت تا خودشان آنجا را آباد کنند؟
انشاءالله روزی خواهد رسید که-طبق روایات و وعدههایی که به ما داده شده- ایرانیان اکثر فرماندهان سپاه حضرت مهدی(عج) را تشکیل خواهند داد. آنوقت ما میرویم و مردم جهان را آزاد و آباد میکنیم. این یک ادعا نیست، این یک امید منطقی است. همینطور که الان سه چهار نفر از رزمندگان اسلام به سوریه رفتند و مشاوره دادند و سوریه از هلاکت نجات پیدا کرد. در آنجا بسیج تشکیل دادند و مردم آنجا توانستند از خودشان دفاع کنند. همان کاری که برای لبنان انجام دادند و به مؤمنین جنوب لبنان، آموزش دادند. ما آزاد کردن و آباد کردن جهان را قبل از ظهور شروع کردهایم و معلوم است که بعد از ظهور هم یکشبه همهچیز عوض نمیشود، باید مقدمهاش فراهم شود.
در ایران سردارانی که سپاه حضرت را اداره کنند، باید تربیت شود که حضرت، جهان را اداره کند. تاریخ آینده اینگونه خواهد نوشت: آمریکاییها به هر کجا پا گذاشتند، خراب کردند و ایرانیها تحت ولایت و پرچم مهدی موعود(ع) به هر جا قدم گذاشتند، آنجا را آزاد و آباد کردند. ما به فکر آنجا هستیم.
چرا ما به فکر جهان هم هستیم؟ / زیرا بدون آباد کردن خانههای همسایه، نمیتوانیم خانۀ خود را آباد کنیم
اما چرا ما به فکر جهان هم هستیم؟ برای اینکه نمیشود بدون آباد کردن خانههای همسایه، آدم فقط خانۀ خودش را آباد کند. این اساساً امکان ندارد. باید کل منطقه آباد و آزاد باشد تا شما بتوانید راحت باشید. لذا حضرت امام(ره) نگاهش به آزادسازی همۀ کشورهای جهان بود. ایشان حتی قبل از انقلاب هم در بیانیههای خود مینوشت: ای دریای بیکران انسانها بهپا خیزید... یعنی نگاه ایشان به همۀ جهان بود. انشاءالله نمایندههایی را انتخاب کنیم که به این سمت حرکت کنند؛ کسانی که معتقد باشند انشاء الله حکومت ما به ظهور متصل خواهد شد.
یک خانوادهای بود برای انتخابات تلاش میکرد؛ در حالی که بانوی خانواده پهلویش شکسته بود...
در پایان میخواهم از یک خانوادهای سخن بگویم که برای انتخابات تلاش کردند، در حالی که بانوی خانواده پهلوی مبارکش شکسته بود. شبها امیرالمؤمنین(ع) فاطمۀ زهرا(س) را بر مرکبی مینشاند، و دانه دانه درِ خانهها را میزد. از پشت در میگفتند: کیست؟ علی(ع) نمیفرمود که «من هستم» بلکه میفرمود: این دختر پیغمبر، فاطمه است که با شما کار دارد.
شبهای متمادی این کار را انجام میدادند و کسی هم جواب نمیداد. بعضیها سرشان را پایین میانداختند و حرف نمیزدند و برخی هم «نه» میگفتند و برخی هم «بله» میگفتند ولی صبح خیانت میکردند و نمیآمدند. و در نهایت هم فقط چهار نفر آمدند ولی با چهار نفر، مگر چه قدرتی فراهم میشود!؟
حضرت فاطمۀ زهرا(س) در خانه ننشستند و نفرمودند که «من وظیفۀ خودم را انجام دادم و بین در و دیوار رفتم، دیگر بس است!» بلکه بلند شدند و حرکت کردند و برای علی(ع) فعالیت کردند؛ و آن کار در واقع فعالیت سیاسی بود. ببینید که بانوی دو عالم، نسبت به مسائل سیاسی-اجتماعی جامعۀ خود چقدر حساس بودند. شما هم در این عرصه، نیت کنید و بگویید: «من برای حضرت زهرا(س) کار میکنم» تا آن چیزی که مورد رضای خداست، در دلهای مردم پدید بیاید.
نظر شما