۱۴ مرداد ۱۳۸۵، ۱۹:۴۸

رهبر معظم انقلاب: به يك تاريخ مستند روشن از مشروطيت احتياج داريم/ نقش روحانيت در مشروطه غيرقابل انكار است/ وجه ضد سلطه بيگانه در نهضت مشروطه نبايد ناديده گرفته شود

رهبر معظم انقلاب: به يك تاريخ مستند روشن از مشروطيت احتياج داريم/ نقش روحانيت در مشروطه غيرقابل انكار است/ وجه ضد سلطه بيگانه در نهضت مشروطه نبايد ناديده گرفته شود

حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي تصريح كردند: مشروطيت را بايد درست تبيين كنيم،آنچه من بر آن اصرار دارم، مساله تاريخ نگاري مشروطه است، ما واقعا به تاريخ مستند قوي روشني از مشروطيت احتياج داريم. حقيقت اين است كه ما هنوز از مشروطيت تاريخ كامل و جامعي نداريم و برداشت هايي كه از قضيه مشروطيت مي كنند، غالبا صحيح نيست.

به گزارش خبرنگار سياسي "مهر"، متن سخنان حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب كه 9 ارديبهشت در جمع ستاد برگزاري همايش صدمين سالگرد مشروطيت ايراد شده بود، صبح امروز در مراسم افتتاحيه همايش صد سال مشروطيت توسط محمدي گلپايگاني رئيس دفتر مقام معظم رهبري قرائت شد، بدين شرح است:  

نگاه به مساله مشروطيت نيازمند توجه فكرهاي نقاد محققان و صاحبنظران است. تشخيص درست چشم انداز گذشته، در ترسيم چشم انداز آينده، بسيار موثر خواهد بود و معرفت وشناخت جريان ها جز با اين كار ممكن نيست.

در مشروطيت، نقش علما قابل مقايسه با نقش ديگران نيست. درسال هاي پيش از مشروطيت يعني سال هاي سلطنت مظفرالدين شاه انجمن هاي پنهاني تشكيل مي شد و نشست هاي گوناگوني تشكيل مي شد كه هم علما، هم غير علما در آن حضور داشتند و آثار آنها در مشروطيت منعكس است؛ منتها آن چيزي كه مشروطيت را به ثمر رساند، اين انجمن ها نبود؛ بلكه حضور مردمي اي بود كه جز با فعاليت و تاثير علما امكان پذير نبود.

اگر فتواي آخوند و فتواي شيخ عبدالله مازندراني و امثال آنان نبود، امكان نداشت اين حركت در خارج تحقق پيدا كند. علاوه بر اين كه در همان كارهاي دسته جمعي خواصي نه عوامي هم باز علما نقش غالب را داشته اند. وقتي كه انجمن هاي مشروطيت يعني انجمن هاي بعدي از فرمان تشكيل شد، موثر ترين افراد در مهم ترين مراكز كشور، علما بودند. در انجمن تبريز و انجمن مشهد و انجمن رشت و ديگر جاهاي حساس، عناصر اصلي و موثر آنها، علما بودند.

بنابراين، نقش روحانيت در مشروطيت، اولا نقشي نيست كه قابل انكار باشد، ثانيا با نقش ديگران روشنفكرها، و در مرحله بعدي بعضي از صاحبان قدت و منتقدان دولتي قابل مقايسه باشد.

سابقه فعاليت علما خيلي بيش از دوره مشروطيت است. شاخصه آن فعاليت قبلي، ضد بيگانه بودن، بود. فتواي مرحوم ميرزاي شيرازي، اقدام مرحوم ملا علي كني در قضيه رويتر و حركت مرحوم آخوند در جهت تهديد روس ها براي اشغال ايران از اين قبيل است. البته درمساله مشروطيت، وجه ضد استبدادي هم در فعالت و حركت علما واضع و روشن شد، كه منطوي در جنبه ضد بيگانه بود.

پس اگر كسي وجه ضد سلطه بيگانه را در حركت مشروطه نديده بگيرد، مثل اين است كه ماهيت و هويت اين حركت را نديده گرفته است. اين مي تواند براي ما دعواهايي را كه علماي داخل در مشروطه با غير خودشان داشته اند، تفسير و تحليل كند، در درجه اول، مرحوم شيخ فضل الله و كساني از قبيل ايشان؛ در درجه بعد، مرحوم سيد عبدالله بهبهاني و مرحوم سيد محمد طباطبايي و بقيه كساني كه باز از علما بودند و بعد از مشروطه برگشتند.

نگاهي بيندازيم به چهارده سال حركت مشروطيت؛ يعني از سال 1285 شمسي تا استبداد دوم، يعني كودتاي سال 1299.

در آن زمان انگليسي ها كه فعال مايشاء در قضيه مشروطيت و مابعد مشروطيت بودند در دوره اوج نشاط تمدن و پيشرفت علمي و سياسي غربي ها و اروپائيها قرار دارند، يعني يك حركت پرنشاط اميدوار مهاجمي به همه دنيا دارند؛ دوران استعمار در اين جا به اوج رسيده و همه جاي مناطق زرخيز عالم، تحت استعمار است و يكي از جاهايي هم كه بايد تحت استعمار قرار بگيرد، اين منطقه نفت خيز است. البته نقش نفت تازه و به مرور براي غربي ها واضع مي شد و شايد در آن روز مهمتر از نفت براي آنها، مساله ايجاد حائللي براي هندوستان بود، چون هندوستان براي انگليس ها خيلي مهم بود و مناطق ايران وافغانستان مسائلي بودند كه نگذارند روس تزاري به هندوستان دست پيدا كند.

بنابراين، ايران يكي از آماج ها و اهداف حتمي انگليس ها بود. در آن چهارده سال انگليس ها چه كار كردند؟ ابتدا وقتي مطالبه عدالت خواهانه مشروطيت را در ايران حس كردند، ماهرانه روي اين حركت دست گذاشتند و آن را در اختيار گرفتند، از اولين اقدامات آنان نيز حذف جنبه ديني و ملي از اين حركت بود سپس با استفاده از هرج و مرجي كه در ايران به وجود آمد زمينه را براي يك حكومت استبدادي مطلق، يعني همان چيزي كه مشروطه ضد آن آمده بود، فراهم كردند و در سال 1299 استبداد رضا خاني را سر كار آوردند؛ يعني چهارده سال طول كشيد تا جامعه استبدادي را كه به وسيله نهضت ملي واسلامي مردم در حال اضمحلال بود، با مقدماتي كه خودشان فراهم كرده بودند، به يك جامعه استبدادي غير قابل اضمحلال تبديل كردند.

در اين اثناء جنگ جهاني اول هم اتفاق مي افتد كه با پيروزي جبهه اي كه انگليسي ها در آن هستند، به انگليسي ها يك قدرت جديدي مي دهد و آن ها مي توانند آزادانه هر كاري بكنند.

پس مشروطه را ملت ما شروع كرد، ولي انگليس از آن استفاده كرد! البته بايد به مشروطه افتخار بكنيم و مشروطه را جزو نقاط عطف تاريخ ايران بدانيم؛ اما حقيقت صحنه و آنچه در خارج واقع شد، اين است.

مساله بعدي كه بايد حتما به آن توجه بشود، اين است كه نهضت  علما چه بود و علما از مشروطيت چه مي خواستند.

نكته اول اين كه شعار علما، عدالت خواهي بود. تحصن ها، ايستادگي ها و مقابله هايي كه با دستگاه استبداد شد و فداكاري هايي كه صورت گرفت، فقط يك درخواست اخلاقي محض نبود، بلكه آنها چيزي فراتر از يك درخواست اخلاقي مي خواستند.

نكته دوم اين كه آن عدالتي كه آنها مي خواستند، دقيقا و مستقيما عدالت در زمينه مسائل حكومتي بود؛ چون مخاطب آنها حكومت بود و اصلا قضايا ازعملكرد حاكم تهران شروع شد و اين غده اين جا بود گه سرباز كرد.

نكته سوم اين كه آنچه علما مي خواستند، يك بنياد تامين كننده عدالت به نام عدالت خانه بود. مي خواستند دستگاهي وجود داشته باشد كه بتواند پادشاه و همه سلسله مراتب حكومتي را تحت كنترل ونظارت خود قرار دهد تا ظلم نكنند وعدالت تامين شود. اين مي توانست به مجلس شوراي ملي يا مجلس شوراي اسلامي يا به چيزهاي ديگر تفسير شود. آنچه آنها مي خواستند، يك نهاد عملي و يك واقعيت قانوني بود كه قدرت اين را داشته باشد كه جلوي شاه را بگيرد و عدالت را بر حكومت و بر شخص شاه تحميل كند.

نكته آخر هم اين كه معيار اين عدالت، قوانين اسلامي بود؛ يعني عدالت اسلامي مي خواستند، در اين هيچ ترديدي نيست و اين را بارها و بارها گفته بودند.

انگليسي ها، آمدند و فرصت طلبانه براين موج مسلط شدند و آن را از صحن حضرت عبدالعظيم به سفارت انگليس هدايت كردند. بعد هم گفتند مشروطه! مشروطه هم از نظر الهام دهندگان معلوم بود كه معنايش چيست! كساني هم كه تحت تاثير اينها بودند، در درجه اول روشنفكرهاي غرب زده بودن كه البته قدرت طلبي هم در آنها موثر بود؛ يعني اين طور نبود كه صرفا مي خواستند نسخه غربي مشروطيت در اين تحقق پيدا كند، آنها مي خواستند در حكومت باشند؛ كما اين كه براي اين كار تلاش هم كردند. پس كساني كه به اينها ملحق شدند -از قبيل تقي زاده و غير او- مي خواستند در حكومت حضور داشته باشند. علاوه براين، عده اي از قدرتمندان و رجال حكومتي هم به تدريج وارد اين ماجرا شدند. بنابراين، حقيقت آنچه كه در صحنه اتفاق مي افتاد، اين است.

مشروطيت را بايد درست تبيين كنيم.

آنچه من بر آن اصرار دارم، مساله تاريخ نگاري مشروطه است. ما واقعا به تاريخ مستند قوي روشني از مشروطيت احتياج داريم. البته وقتي اين تاريخ تدوين و آماده شد، در سطوح مختلف چه در سطوح دانش آموزي و دانشگاهي، چه در سطوح تحقيقي پخش و منتشر خواهد شد. حقيقت اين است كه ما هنوز از مشروطيت تاريخ كامل و جامعي نداريم؛ اين در حالي است كه نوشته هاي مربوط به مشروطيت از قبيل نوشته ناظم الاسلام با بقيه چيزهايي كه از آن زمان نوشته شده در اختيار مردم است و برداشت هايي كه از قضيه مشروطيت مي كنند، غالبا صحيح نيست.

کد خبر 363201

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha