به گزارش خبرنگار مهر، قطعه «شمس الضحی» از آثار ماندگار محسن نفر آهنگساز و نوازنده گزیده کار موسیقی ایرانی است که چندین سال قبل به خوانندگی حسام الدین سراج منتشر و با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد و حال پویا سرایی آهنگساز، نوازنده، پژوهشگر و مدرس موسیقی به تازگی با ارکستراسیون و تنظیمی جدید این تصنیف را در فضای مجازی منتشر کرده است.
پویا سرایی در توضیح نحوه انتشار این قطعه نوشته است: «قطعه اصلی بدون هیچ ساز کوبهای یا حضورِ سازهای دیگر تنها با یک گروهِ تار (اونیسون) و یک خواننده ضبط شده بود و تمامی خطوطِ تار این اثر را خود محسن نفر نواخته بود و به همین جهت میتوان گفت «شمس الضحی» از این جهت یکی از منحصر بهفردترین آثار موسیقی ایرانی است. حال بنده این اثر را برای ارکستر مجلسی متشکل از فلوت، ابوا، کلارینت، باسون، سازهای کوبهای و ضرب زورخانه و بندیر، ارکستر زهی، تکخوان و کر تنظیم کردم. تار هم به عنوان اصلی ترین حلقه وصلِ این تنظیم به شکل اولیه آن، همچنان نقش سولیستی دارد هرچند خطوط آن عموما با آواز، شکلی پولیفونیک دارد. قرار است این اثر در کنسرت به شکل زنده نیز اجرا شود. مدیر تولید این اثر محمدحسین تفرشی است. سولیستِ تار در تنظیمِ مجدد این اثر را آزاد میرزاپور - نوازنده تار و آهنگساز- برعهده داشته است و علی جعفری پویان، میثم مروستی، آتنا اشتیاقی و ... در ضبطِ آن شرکت داشتهاند.»
در متن تصنیف شمس الضحی با شعر مولانا آمده است:
این کیست این، این کیست این
این یوسف ثانیست این
خضر است و الیاس این مگر یا آب حیوانیست این
این باغ روحانیست این یا بزم یزدانیست این
سرمه سپاهانیست این یا نور سبحانیست این
این جان جان افزاست این یا جنت الماواست این
ساقی خوب ماست این یا باده جانیست این
تنگ شکر را ماند این، سودای سر را ماند این
این سیم و زر را ماند این، شادی و آسانیست این
رستم من از خوف و رجاء، عشق از کجا خوف از کجا
ای خاک بر شرم و حیا، هنگام پیشانیست این
ای مطرب داوود دم، آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم، هنگام سرخوانیست این
مست و پریشان توام، موقوف فرمان توام
اسحاق و قربان توام، کین عید قربانیست این
گل های سرخ و زرد بین، آشوب بردابرد بین
در قعر دریا گرد بین، موسی عمرانیست این
هر جسم را جان می کند، جان را خدادان می کند
داد سلیمان می کند یا حکم دیوانیست این
گویی شوی بی دست و پا، چوگان او پایت شود
در پیش سلطان می دوی، کین سیر ربانیست این
خورشید افشان می رسد، مست و پریشان می رسد
با گوی و چوگان می رسد، سلطان میدانیست این
آن آب باز آمد به جو، بر سنگ زن اکنون سبو
سجده کن و چیزی مگو، کین سر ربانیست این
ای مطرب داوود دم، آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم، هنگام سرخوانیست این
بسم الله ای روح البقا، بسم الله ای شیرین لقا
بسم الله ای شمس الضحی، بسم الله ای عین الیقین
نظر شما