۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۳

در نشست «رویکردهای تفسیری معاصر و خوانش قرآن کریم» مطرح شد؛

هرمنوتیک؛ روش یا رویکرد؟/ قرآن، روایت یک قهرمان است

هرمنوتیک؛ روش یا رویکرد؟/ قرآن، روایت یک قهرمان است

بهشتی، استاد فلسفه دانشگاه تهران گفت:هرمنوتیک روش نیست، رویکرد است. روش ابزاری نیست که دست هرکسی بدهیم اما رویکرد هرمنوتیکی اینگونه است که انحصار روش را نمی پذیرد.

به گزارش خبرنگار مهر، عصر دیروز، چهارشنبه پنجم خردادماه سومین نشست از سلسله نشست های آشنایی با جریان های اسلامی معاصر با عنوان «رویکردهای تفسیری معاصر و خوانش قرآن کریم» با حضور محمد مجتهد شبستری، محمدرضا بهشتی و مرتضی کریمی نیا در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.

بهشتی، استادیار گروه فلسفه دانشگاه تهران و مدیر گروه فلسفه فرهنگستان هنر به عنوان اولین سخنران این نشست گفت: درباره موضوع رویکرد هرمنوتیکی به قرآن گفتگوهای بسیاری انجام شده که در برخی از آنها هم فرد به اندازه کافی با مسائل هرمنوتیک آشنایی ندارد به همین دلیل هم بعضا می شنویم که برخی می گویند اصل بحث هرمنوتیکی در باره قرآن مبهم است  و نمی توان در باره قرآن بحث هرمنوتیکی انجام داد. چندی پیش در یک برنامه تلویزیونی یکی از این مجریانی که در باره هر موضوعی اظهار نظر می کنند با شدت و حدت می گفت که هرمنوتیک یک بحث غربی است و در قرآن نمی گنجد.

وی افزود: نکته مهمی که به نظرم لازم است ذکر شود این است که وقتی صحبت از هرمنوتیک، به خصوص هرمنوتیک فلسفی می شود صحبت بر سر فهم به معنای عام است، چنین فهمی اختصاص به فهم قرآن ندارد و دایره وسیعی از موضوعات را شامل می شود. نکته دیگری که ذکر آن ضروری است اینکه عهدین (عهد عتیق و عهد جدید) کتابی است که روشن و واضح است نویسنده ای آن را نوشته به بیان دیگر نقش پدیدآورندگان انسانی در آن آشکار است در حالی که قرآن وحی الهی است و الفاظ وتعابیرش از سوی خدا آمده است. البته از دیدگاه پیروان یهودیت و مسیحیت در عین اینکه پذیرفته شده کتاب ها را انسان نوشته ولی کتاب ها مقدس هم هستند یعنی آنها اعتقاد دارند که روح القدس بر آنها ناظر بوده است.

استادیار فلسفه دانشگاه تهران ادامه داد: یکی از برداشت های نادرستی که درباره رویکرد هرمنوتیکی وجود دارد این است که تصور می شود هرمنوتیک، فهم را سوبژکتیو می کند؛ به بیان دیگر اینگونه مطرح می شود که هرمنوتیک تابع فهم فهمنده است در حالی که اینگونه نیست. درست است که فهم با فهمنده شکل می گیرد ولی این به معنای آن نیست که فقط به وسیله او شکل می گیرد یعنی متن فقط تابع نیست به عبارت دیگر متن صامت نیست و در یک میان قرار دارد. گادامر هم در کتاب حقیقت و روش خود تاکید کرده که رخداد و واقعه بودن فهم موضوع مهمی است که اغلب مورد غفلت واقع می شود.

 بهشتی ادامه داد: مشکلی که اینجا پیش می آید این است که یکسری سوالات مطرح می شود مثل اینکه آیا با دخیل کردن نقش فهمنده در فهم دچار نسبیت نمی شویم؟ آیا با چنین طرز فکری ما دچار سفسطه و شکاکیت نمی شویم؟ در چنین صورتی حقیقت معنا دارد؟ پاسخ من به چنین سوالاتی این است که  اگر از نسبیت سخن می گوئیم باید معلوم شود که از چه حرف می زنیم یعنی دقیق وو اضح و روشن نسبیت را تعریف کنیم. علاوه براین، در تمام این مسائل صحبت بر سر فهم انسانی است، فارغ از اینکه خاستگاه سخن کجا بوده است.

گادامر در یک جایی مطرح می کند: در هرمنوتیک بحث بر سر خدا و یا خدایان نیست صحبت بر سر فهم انسان است. بنابراین کسانی که مدعی اند از موضع مطلق می توان این موضوع را فهمید بگویند چگونه به این موضوع دست یافتند.

وی در پایان گفت: یک نکته مهمی که درباره هرمنوتیک وجود دارد این است که هرمنوتیک روش نیست، رویکرد است. روش ابزاری نیست که دست هرکسی بدهیم اما رویکرد هرمنوتیکی اینگونه است که انحصار روش را نمی پذیرد. برخی در رویکردهای هرمنوتیکی دنبال روش هستند ولی روش از آن بر نمی آید چون در چنین صورت دنبال چیزی رفتیم که هرمنوتیک از آن برنمی تابد.

در ادامه این مراسم، مجتهد شبستری، پژوهشگر علوم قرآنی و متخصص الهیات تطبیقی سخنرانی کرد. وی گفت سخنان بنده در این جلسه عقیده دینی من درباره قرآن نیست بلکه نوعی نگاه پدیدار شناسانه به متن قرآن با پس زمینه هرمنوتیکی اینجانب است. این بحث را بنده از سال ۱۳۸۶ آغاز کردم ودر سلسله مقالاتی با عنوان «قرائت نبوی از جهان» منتشر کردم.

وی گفت: اینگونه مطرح است که آنچه در متن قرآن آمده است کلمه به کلمه از خدا برای پیامبر خوانده شده و پیامبر هم این شنیده ها را انتقال داده و بازگو کرده است؛ چون عده ای نمی توانستند با این موضوع کنار بیایند و این شیوه انتقال را بپذیرند بنده به رویکرد پدیدار شناسی روی آوردم. دعوی پیامبر این بوده است که اگرچه مصحف، کلام خود وی است ولی منشا الهی دارد و او به صفت تکلم متصف است یعنی او از سوی خدا برانگیخته شده و نوعی امداد غیبی به او رسیده است چیزی که در آن با نام وحی یاد می کنند. حالا ممکن است در این میان هرکسی مدعی شود که الفاظ معینی برای من قرائت می شود در این صورت هیچ گونه فهم بین الاذهانی پدید نمی آید به همین دلیل دعوی قرآن این است که قرآن محصول وحی است و نه خود وحی.

این استاد الهیات ادامه داد: حقیقت این است که چیزی که همگان نتوانند بفهمند به هیچ صورت دیگری هم فهم نمی شود. متنی که به ما معرفت می دهد متنی است که بتوان آن را با دیگران اعم از مومن و غیرمومن در میان گذاشت. حقیقت هرمنوتیکی قرآن با حقیقت تطابق گزاره با واقعیت فرق دارد. متن مصحف نشان می دهد که متن قرآن گفتگو و مباحثاتی میان پیامبر و مومنان و غیر مومنان شکل داده است. توجه داشته باشید که استناد من به قرآن، یک نوع استناد تاریخی است نه نظر اعتقادی و دینی بنده. مطالعه برروی قرآن کریم به عنوان متن دینی نشان می دهد که قرآن حکایت فهمی تفسیری دینی از همه حوادث طبیعی و تاریخی است. در واقع فهمی را نشان می دهد که براساس آن همه حوادث طبیعی، تاریخ و سرنوشت انسان افعال خداوند است و به صورت رخدادهایی فهم می شود که افعال خداوند هستند. حالا این متن نقش ایجاد معنای دینی را برای جهان ایفا می کند و خبر می دهد که گوینده متن، جهان را چگونه می بیند نه اینکه چگونه هست. به همین دلیل هم آیات قرآن فعل گفتاری پیامبر است نه فعل گفتاری خدا که یک خبر از آن می آورد. انسانی که موجودات را نمود خدا می داند فهمش عین تفسیر است در این مقام فهم، نمود و تفسیر یک نسبت واحد دارند.

استاد بازنشسته الهیات دانشگاه تهران اضافه کرد: قرآن بیان کننده افعال خداست نه اینکه خدا چیست و چه صفاتی دارد به بیان دیگر در قرآن مطرح می شود که خدا چه کرده؟ خدا چه می کند؟ خدا په خواهد کرد؟ خدا حضور مستمر در جهان دارد و مستمرا در جهان در حال خلق کردن و نابود کردن است. این خلق مدام هم نمود قدرت اوست و هم خصوصیت متناقض خدا که درآیات هم داریم هو الاول و الاخر، هو الظاهر و الباطن.

مجتهد شبستری در ادامه با طرح بحث روایت و حکایت در قرآن کریم گفت: به عقیده من قرآن سرگذشت حکایت و روایت یک قهرمان است، قهرمانی که بلا انقطاع مشغول فعالیت است. به عقیده من ظاهر قرآن روایت است چون متن روایی متنی است که میان جمله های یک متن نه علیت های طبیعی است نه ارتباط منطقی بین آنها وجود دارد ضمن اینکه می تواند هرجا هم قطع شود. به همین جهت راوی همیشه شنونده را منتظر نگه می دارد. ضمن اینکه در روایت چیزی گفته می شود که شما قبلا آن را نمی دانستید. به همین دلیل هم می توان قرآن را یک روایت دانست.

وی افزود: زبان اصلی و غالب این متن زبان استعاری است البته نه استعاره ای که همه ما می دانیم و رایج است استعاره به این معنا که متن، یک زبان جدید خلق می کند. زبان استعاری بی صورت ها را صورت می بخشد و نامفهوم ها را مفهموم می کند. براین اساس دیگر کلمات استعاری نیستند بلکه جملات استعاری می شوند.

این پژوهشگر علوم قرآنی در پایان گفت: ممکن است بعد از همه این گفته ها از من بپرسید که عقیده خودت چیست؟ پاسخ من این است: ظهور محمد(ص) در تاریخ، سخن خداوند در عالم انسانی است.

آخرین سخنران این مراسم کریمی نیا، عضوهئیت علمی دانشکده الهیات و فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی بود که بیشتر به موضوه رویکردهای تفسیری در دوران معاصر یعنی موضوع اصلی نشست پرداخت و تفاوت های رویکردهای تفسیری دوران قدیم و جدید را بیان کرد. وی گفت: تفسیر در دوره معاصر با تفسیر دردوره های گذشته تفاوت های بسیاری کرده است. ماهیت متن قرآن کریم در اسلام طوری بوده که تلاش های مختلف و بسیاری برای فهم و تفسیر آن از همان اول انجام شده است و چنان این تلاش ها متکثر بوده که گویی همه تلاش های تمدن اسلامی بر این بوده که این متن را بفهمند. تفاوت رویکردهای تفسیری دوران معاصر یعنی از ۱۰۰ سال پیش تاکنون به گونه ای بوده که گویی ما انسان های دیگری شده ایم و با انسان های قرون ۳ و۴ فرق داریم. دلیلش هم این است که مسلمانان جدید با دنیای جدید تماس و ارتباط پیدا کردند و این تماس، تعارضی بین باورهای گذشته و جدید به وجود آورد.

وی افزود: یکی دیگر از تغییراتی که در حوزه تفسیر اتفاق افتاد این است که قبلا فقط افرادی وارد حوزه تفسیر می شدند که تحصیلکرده این حوزه بودند اما در دوران معاصر هر فردی از هر قشری می تواند وارد این حوزه شود و اظهار نظر کند به بیان دیگر انحصار مفسران شکسته شده است و اندیشه های تفسیری به هرجایی می توانند ورود پیدا کنند. این تغییرات میان دوران جدید و قدیم، هم از حیث محتوایی بوده و هم از حیث روش.

کد خبر 3668560

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha