به گزارش خبرنگار مهر، داستان مدرنيته و ورود انديشه هاي جديد به كشورهاي عربي جالب توجه و خواندني است. هر چند برخي از كشورهاي عربي جون مصر خيلي زودتر از ايران با دنياي نو آشنا شدند اما همچنان درگير تناقضهاي سنت و مدرن هستند. حتي سنت با استفاده از برخي از ابزارهاي دنياي مدرن به نوعي بازسازي و تقويت شده است. اين همان چيزي است كه هشام شرابي در كتاب "پدرسالاري جديد" عنوان مي كند.
هشام شرابي نويسنده معاصر عرب كتابها و مقالات زيادي پيرامون تاريخ فكري و سياسي خاورميانه و جهان عرب نوشته و سالهاست كه استاد تاريخ و سياست و پژوهشگر عضو مركز مطالعات استراتژيك و بين المللي دانشگاه جورج تاون امريكا است. كتاب پدرسالاري جديد را دكتر احمد موثقي استاد دانشگاه تهران ترجمه كرده و توسط انتشارات كوير به چاپ رسيده است.
نويسنده طي ده فصل مباحث خود را پي مي گيرد.
تبيين مفهوم پدرسالاري جديد و مباني نظري بحث در فصل اول ارائه مي شود. پدرسالاري جديد نوعي شكل بندي اجتماي است مبتني بر رابطه پدرانه بين حاكم و مردم كه شكل قدرت عمودي، از بالا به پايين اعمال مي شود و سنتهاي جامعه آنها را تقويت مي كند. اين وضعيت در پدرسالاري جديد نيز با وام گرفتن برخي از نمودهاي مدرنيته و دنباي جديد، به نوعي تقويت نيز شده است. در مواجهه با دنياي جديد و مدرنيته ساختارهاي پدرسالارانه جهان عرب به جاي تغيير و تبديل و يا نوسازي ، تنها تقويت شده و در اشكالي ناقص و از ريخت افتاده و "نوسازي شده" حفظ گرديده است.
پدرسالاري جديد هم از منظر مدرنيته و هم از لحاظ سنت پرستي، نه مدرن است و نه سنتي. هم ويژگيهايي از جامعه سنتي در آن است و هم برخي نمودهاي جامعه مدرن را دارا است. بين حكمران و توده، بين پدر و فرزند، تنها رابطه عمومي وجود دارد. در هر دو زمينه ، اراده پدري اراده مطلق است كه هم در جامعه و هم در خانواده از طريق يك اجتماع مبتني بر مراسم و تشريفات و اجبار وارد عمل مي شود. جنبه مدرن و پدرسالار (سنتي) با دوگانگي خاصي، در اتحادي تناقض آميز با هم همزيستي دارند. اين جامعه اينكه داراي هم ظواهر و آرايه هاي خارجي و ظاهري مدرنيته است ، فاقد نيروي دروني، سازمان و آگاهي كه ويژگي شكل بندي هاي حقيقتا مدرن است ، است. نوسازي هم كه صورت گرفته فقط مكانيزمي براي ارتقاي توسعه نيافتگي اجتماعي است كه به نوبه خود ساختارها و آگاهي نامتجانس ، سنتي و شبه عقلاني خاص جامعه پدرسالار جديد را بازتوليد مي كند.
به گزارش "مهر"، به عنوان نمونه مي توان در برخي مقولات جامعه مدرن يا مدرنيته را با جامعه سنتي يا پدرسالار مقايسه كرد. در زمينه دانش ، مدرنيته مبتني بر عقل ولي جامعه پدرسالار مبتني بر اسطوره و اعتقاد است.
روابط اجتماعي در مدرنيته افقي در حالي كه در پدرسالار عمودي و يكطرفه است . قشربندي اجتماعي در اولي مبتني بر طبقه ولي در دومي مبتني بر خانواده ، طايفه و يا فرقه است.
بن و اساس بحث كتاب همان چيزي است كه به طور خلاصه آورده است. مبتني بر همين مباني نظري ، نويسنده مباحث مختلفي را ارايه مي كند و در يك ديد تاريخي انواع پدر سالاري را بر شمرده و بيان مي كند. رابطه ناسيوناليسم، امپرياليسم، بنيادگرايي و موقعيت زنان در يك جامعه پدر سالار ازجمله موضوعاتي است كه به آنها توجه شده است.
مشخص است كه نويسنده كتاب همانطور كه خود مدعي است از موضع نقد راديكال به جامعه پدر سالار نگاه مي كند در واقع در صدد نقد ونفي وضع موجود است. مطمئنا زماني كه وضع موجود به نحوي راديكال نقد و نفي مي شود مي بايست وضعيتي ايده ال و جايگزين ارايه شود.
نويسنده اذعان مي كند كه نمي توان خيلي آرماني با اين مقوله برخورد كرد. به نظر وي رويكردهايي آزمايش شده توسط روشنفكران و مبارزان جامعه عرب از جمله رويكردهاي ناسيوناليستي سوسياليستي و بنياد گرايي جز ترويج خشونت نتايج چنداني به ارمغان نياورده اند. حتي به نوعي همانطور كه قبلا گفته شده به نوعي پدر سالاري جديد را تقويت نيز كرده اند. بنابراين چه بايد كرد؟ مولف معتقد است رويكردهاي انقلابي و مبتني برخشونت جوابگو نيست حتي شايد به نوعي نقض غرض باشد. توجه به دگرگوني و تحول درسه حوزه زير بناي مادي (توسعه اقتصادي) نهادهاي اجتماعي (تحولات نهاد خانواده) و در عمل رويه سياسي نقد وموضع موجود يك امر ضروري و حياتي است تا بتواند آگاهي تازه اي را عرضه بدارد اين وظيفه بر عهده روشنفكران گروههاي سازمان يافته كارگران زنان (به نقش آنها بيشتر تاكيد مي شود) دانشجويان و گروهها واحزاب سياسي نوگرا است وفصل مشترك همه آنها نيز تاكيد بر حقوق بشر و آزادي هاي انساني باشد. اين ديدگاه هر چند در بادي امر با نگاهي به وضعيت جوامع سنتي عرب با نوعي نا اميدي و بدبيني همراه باشد اما بهتر است دركنار بدبيني عقل به خوشبيني اراده بيشتر توجه كنيم.
كتاب "پدر سالاري جديد" با تكيه بر رويكرد ماركسي و وبري سعي مي كند نوعي تحليل و تبيين واقع بينانه از جامعه عرب ارايه دهد و به نظر مي رسد تا حدي دراين زمينه نيز موفق بوده است. باتوجه به اينكه شناخت جامعه ايراني ازكشورهاي همسايه و خاورميانه درمقايسه با انديشه اروپايي بسيار كم است كتابهايي ازاين دست جهت آشنايي بيشتر فرصت خوبي را فراهم مي كنند.
نظر شما