۱۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۳:۱۳

استاد دانشگاه کلمبیا در گفتگو با مهر:

رفتار عربستان مقابل ایران متأثر از آمریکاست

رفتار عربستان مقابل ایران متأثر از آمریکاست

«آلبرت بینیناچویلی» با تشریح اهداف سیاست های ماجراجویانه نفتی عربستان تصریح کرد این رفتار سعودی را باید در چارچوب روابط ریاض و واشنگتن دید که حاوی پیامی برای کاخ سفید است.

خبرگزاری مهر، سرویس بین الملل-محمد قادری-پیمان یزدانی: بازارهای نفت در حال حرکت به سمت یک الگوی جدید هستند. به نظر می‌رسد در این بازار، بهای نفت اهمیت بیشتری نسبت به سیاست‌های قدرتمند گذشته دارد. رقابت بر سر نفت شیل آمریکا و چشم‌انداز ۲۰۳۰ عربستان و تنوع دادن به اقتصاد این کشور، پویایی به بازار نفتی داده است که نتایج آن در چند سال آینده قابل مشاهده خواهد بود.

سازمان کشورهای صادرکننده نفت –اوپک- تاکنون نقش یک کارتل نفتی را ایفا کرده که در چندین دهه گذشته نفوذ چشمگیری در تعیین بهای نفت داشته است. کشورهای عربستان، ایران، عراق، امارات متحده و کویت مجموعا یک سوم از نفت اوپک را تولید می‌کنند و از اعضای تاثیرگذار آن به حساب می‌آیند.

پیش از این اعضای اوپک با کاهش سطح تولیدات، بهای نفت را در سطح سودآوری حفظ  و از اشباع بازار جلوگیری می‌کردند. مشکل از آنجا آغاز شد که تعدادی از اعضای اوپک اقدام به افزایش تولیدات کردند بطوریکه تولیدات ۳۰ میلیون بشکه در روز اوپک به ۳۲.۵ بشکه در روز طی سه ماهه نخست سال ۲۰۱۶ رسید.
یکی از عوامل اشباع بازار، افزایش تولیدات کشورهای نفتی غیرعضو اوپک و مشکل بعدی رقابت سیاسی در میان اعضای اوپک بود. از سال ۲۰۰۹ روزانه ۹ میلیون بشکه نفت جدید از چاه‌های آمریکا وارد بازار شد. استمرار این وضعیت بهای جهانی نفت را تا ۲۶ دلار در هر بشکه نیز کاهش داد. ماه های نخست سال ۲۰۱۶ با جنگ بر سر بهای نفت سپری شد و سرانجام آمریکا ۶۰۰ هزار بشکه از تولیدات روزانه خود را کم کرد و اعضای اوپک نیز باوجود ناکامی در توافق بر سر کاهش تولیدات، بر آن اضافه هم نکردند. بهای کنونی نفت به نزدیک ۵۰ دلار رسیده است و تولیدکنندگان امیدوارند از آن فراتر نیز برود.

در همین راستا دکتر «آلبرت بینیناچویلی» استاد ژئوپلیتیک نفت در دانشگاه کلمبیای نیویورک با حضور در جمع خبرنگاران و کارشناسان خبرگزاری مهر به سوالاتی در این خصوص پاسخ داد. که قسمت اول این گفتگو در زیر آمده است.

آلبرت بینیناچویلی علاوه بر تدریس در دانشگاه کلمبیا ریاست برنامه مطالعات قفقاز و آسیای میانه دانشگاه بولونیای ایتالیا را نیز عهده دار است.

*برخی معتقد هستند که سازمان اوپک دیگر کارایی لازم را ندارد و برای این مسئله دو استدلال را مطرح می کنند یکی اینکه این عدم کارایی  اوپک ناشی از اختلافات داخلی کشورهای عضو است و بطور مشخص اختلافات ایران و عربستان که موجبات تصمیم گیری های سیاسی در تعیین سقف تولید نفت شده است. استدلال دیگر هم این است که اساسا نفت به عنوان یک کالای استراتژیک اهمیت خودش رو از دست داده است خصوصا برای آمریکا و همین مسئله را برخی تحلیلگران علت چرخش سیاست آمریکا از منطقه خلیج فارس به آسیا می دانند. نظر شما در این خصوص چیست و با کدامیک از این استدلال ها همسویی بیشتری دارید؟

اگر ما به دنبال یک پاسخ جامع هستیم حق نداریم هیچ یک از این استدلال ها را کنار بگذاریم هر دو تا استدلال ذکر شده حق دارند مطرح شوند و مورد بررسی قرار گیرند هر چند من کمی بیشتر طرفدار استدلال اول هستم زیرا مسئله بسیار مهم است . هر چند اختلافات ایران و عربستان بار اول نیست ولی اینبار تاثیر اختلافات این دو قدرت منطقه ای تاثیر خود را بسیار عیان بر بازارهای نفت و سیاست های انرژی این دو کشور نشان داده است. عربستان برای برقرارای توازن قوا در منطقه خلیج فارس انرژی را به عنوان یک برگ برنده علیه ایران مورد استفاده و بعضا سوء استفاده قرار می دهد. انرژی مهمترین برگ برنده عربستان است ولی توقعات عربستان از این برگ برنده خود فراتر از واقعیت موجود است.

تحریم ها بعد از ۲۰۱۳ ایران را از بازارهای نفتی بسیاری محروم کرد و صادرات ایران را به حدود یک میلیون بشکه در روز کاهش داد. حالا با برجام ایران در تلاش است تا سهم خود را از بازارهای جهانی که برای خود قانونی می داند، باز پس گیرد و در این مسیر با مقاومت سر سخت عربستان مواجه شده است. این اقدامات عربستان علیه ایران بار اول نیست. در بحبوحه جنگ ایران و عراق بین سال های ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۶ هم می دیدیم که چگونه عربستان تلاش می کرد تا به اصطلاح از این برگ برنده خودش علیه ایران استفاده کند تا بر سیاست های ایران تاثیر بگذارد.

آمارهای آن دوره نشان می دهد که در سال ۱۹۸۳ صادرات نفتی ایران ۲۱ میلیارد دلار بوده و بعد از آن که عربستان شروع به تولید بی رویه نفت برای کاهش قیمت نفت کرد باعث شد تا درآمدهای نفتی ایران بسیار کاهش یابد بطوریکه در سال ۱۹۸۶ درآمد ایران به ۶ میلیارد دلار کاهش یافت. رقم ۲۱ میلیار را با ۶ میلیارد در ظرف ۳ سال مقایسه کنید. من فکر نمی کنم هیچ کشور دیگری مثل عربستان ایران را مورد فشار قرار داده باشد. حالا با قهرمانی های ملت ایران ایرانی ها توانستند از تمامی این مشکلات پیروز بیرون بیایند ولی چنین رفتاری نمی توانست در روح روابط دو جانبه بی پاسخ و تاثیر باقی بماند. نمی خواهم بگویم روابط ایران و عربستان همیشه بد بوده است زیرا دوره هایی از همکاری های خوب بین دو طرف را هم شاهد بوده ایم مثلا در سال ۱۹۹۸ آقای روحانی رئیس جمهوری فعلی ایران اولین قرارداد امنیتی را با عربستان امضا کرد. در حال حاضر ما شاهدیم که ایران تلاش دارد تا در روابط منطقه ای تنش زدایی کند و خیلی ها انتظار داشتند با روی کار آمدن آقای روحانی در ایران بسیاری از تنش های منطقه ای رفع شوند ولی تلاش برای تنش زدایی مثل عشق دو طرفه است و نمی تواند یک طرفه باشد.

در حال حاضر در نتیجه سیاست های عربستان ما شاهد کاهش اهمیت و جایگاه بین المللی سازمان اوپک هستیم. این سیاست ها منجر به عدم کارایی این سازمان و نقض پی در پی سیاست های سهمیه بندی آن شده است. مجموعه این سیاست ها موجب از دست رفتن نظم و انضباط درون سازمانی اوپک شده است. بازنده ادامه چنین سیاست هایی خود عربستان خواهد بود. در این هیچ شکی ندارم زیرا وابستگی عربستان به نفت به مراتب بیشتر از ایران است و تجربیات تاریخی سال های ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۶ هم نشان می دهند که نتیجه سیاست های عربستان منجر به از دست دادن کامل کنترل قیمت ها در سال ۱۹۸۸ شد و قیمت ها کاملا سقوط کردند که ضرر هنگفتی به اقتصاد عربستان زد و در آن سال ها عربستان را تبدیل به یک قرض بگیر بزرگ در سطح جهان کرد. امروز هم سیاست های ماجراجویانه که توسط شخصیت های بی تجربه سیاسی اتخاذ شده اند بسیار خطرناک هستند به ویژه برای عربستان.

درباره استدلال دوم که چگونه کاهش وابستگی ایالات متحده آمریکا به نفت خلیج فارس بر قیمت نفت تاثیر گذاشته و اینکه نفت اهمیتش را از دست داده است. ارزیابی اطلاعات سال های اخیر من را منکر چنین استدلالی می کند. زیرا نفت فقط سوخت نیست بلکه کاربردهای شیمیایی و غیر شیمیایی زیادی دارد.

پیداش تکنولوژی های جدید موجب شد که آمریکا بتواند تا اندازه ای واردات نفتی خود را کاهش دهد و نیز تکنولوژی های جدید کم هزینه هستند. علت این موفقیت آمریکا بالا بودن قیمت نفت در سال های گذشته بوده است وقتی نفت بالای ۱۰۰ دلار در هر بشکه بود همین امر موجب شد تا آمریکایی ها سرمایه گذاری وسیعی را در این بخش انجام دهند. حالا با کاهش قیمت نفت آمار به ما نشان می دهند اگر قیمت نفت ۵۰ دلار در بشکه باشد تولید نفت شیل آمریکا ۲.۵ برابر کاهش خواهد یافت. اگر ۴۰ دلار باشد تقریبا ۳ برابر و اگر قیمت نفت بین ۳۰ تا ۴۰ دلار در نوسان باشد در این صورت شاهد پایان استخراج نفت شیل خواهیم بود ولی بطور موقت.

سیاست نفتی امروز عربستان هدفی دو گانه دارد یکی مبارزه با تولید نفت شیل و این مسئله را بسیار روشن و علنی ابراز می کنند و اعلام کرده اند ما قصد داریم تولیدکنندگان گران نفت را از بین ببریم که سیاست بازاری درست و صحیحی است. ولی چیزی که عربستان دوست ندارد آشکارا اعلام کند مبارزه با ایران است و تا اندازه ای مقابله با روسیه است تا بر سیاست های خاورمیانه ای روسیه به ویژه در سوریه تاثیرگذار باشند. برگشت ایران به بازارهای نفتی که عربستان در دوره تحریم جایش را پر کرده بود برای عربستان قابل پذیرش نیست.

*آیا می توان تلاش عربستان برای مقابله با ایران را در چار چوب روابط ریاض و واشنگتن دید؟

مسئله تلاش عربستان برای مقابله با ایران را تا حدودی باید در چارچوب روابط عربستان و آمریکا ببینیم. عربستان با این سیاست های نفتی سیگنالی به واشنگتن می فرستد و نسبت به سیاست های آمریکا در قبال ایران در جریان توافق هسته ای «برجام» می فرستد. پیام رفتار عربستان این است که با توجه به اینکه در برجام نظرات ما گنجانده نشد حالا ما آزادیم برای امنیت خود هر کاری را که صلاح بدانیم انجام دهیم.

*چرا استدلال دوم را کمتر در راستای نظر خود می دانید و برای شما اهمیت کمتری دارد؟

من اهمیت استدلال دوم را کمتر از استدلال اول می دانم زیرا بسیاری از تحلیلگران سیاست چرخش آمریکا از خلیج فارس به آسیا را بسیار سطحی درک کرده اند و فقط لفظ آن را گرفته اند و مفهوم آن را درک نکرده اند. آمریکا به عنوان یک ابرقدرت جهانی تعهدات امنیتی فراوانی را در سرتاسر جهان دارد و امروز اولویت تعهداتش مقابله با چین است و طبیعی است از تمرکزش بر دیگر مناطق کاسته می شود ولی این به هیچ وجه به این معنی نیست که آمریکا از خلیج فارس خواهد رفت.

فرض کنید مثلا به دلایل مختلف نفت خلیج فارس اصلا دیگر اهمیتی برای آمریکا نداشته باشد و آمریکا بتواند ۱۰۰ درصد انرژی مورد نیاز خود را از تولیدات داخلی خودش و از دیگر مناطق جهان غیر خلیج فارس تامین کند ولی این اصلا به این معنی نخواهد بود که آمریکا منطقه را ترک خواهد کرد. زیرا آمریکا نمی تواند به خودش اجازه دهد تا کنترل بزرگترین مرکز انرژی جهان را از دست بدهد زیرا این کنترل به آمریکا اهرم های بسیار ارزشمندی را برای مقابله رقبای جهانی خود می دهد به ویژه در قبال چین.

امروز نفت خلیج فارس اصلی ترین موتور حرکت اقتصاد چین شده است و سیاست چرخش به آسیای آمریکا برای مهار چین نمی تواند با ادامه کنترل منابع انرژی خلیج فارس در تضاد باشد. نفت خلیج فارس توسط نفت کش ها از این منطقه به چین منتقل می شوند و حفظ حضور نظامی آمریکا در منطقه با توسل به قدرت برتر نیروی دریایی این کشور بر چین از دیدگاه استراتژیست های آمریکایی دو اهرم برای مهار چین در اختیار آمریکا می گذارد یکی کنترل مسیر تردد انرژی و دوم کنترل بر منطقه تولید انرژی. لذا ایران هم باید آمادگی داشته باشد تا در محاسبات استراتژیک خود حضور آمریکا در منطقه را بلندمدت ببیند.

* در اصلاحات اقتصادی ارائه شده توسط عربستان که گفته می شود محمد بن سلمان بانی آن است موضوعاتی پیش بینی شده است یکی عدم وابستگی به درآمدهای نفتی و دیگر واگذاری بین المللی سهام آرامکو است که این مسئله می تواند موجبات مداخلات خارجی بیشتر در منطقه را فراهم کند. به نظر شما خود این اصلاحات اقتصادی نتیجه سیاست های ماجراجویانه عربستان نیست؟

من با شما در این ارزیابی موافقم. یکی از مولفه های این برنامه عربستان واگذاری سهام آرامکو است که موقع اعلام تاثیر زیادی بر بازار نفت گذاشت ولی من فکر نمی کنم محمد بن سلمان شخصا و به تنهایی بتواند چنین تصمیمی را درباره برنامه ای با عواقب بسیار گسترده بگیرد. این تصمیمات جزئی از یک روند بسیار پیچیده و دراز مدت است.

تمامی این برنامه ها ناشی از مشکلات بودجه ای عربستان است. عربستان در سال های گذشته که قیمت نفت بالا بود توانست ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیارد دلار در صندوق ملی خود ذخیره کند. حالا از این صندوق برای زندگی روزمره مردم استفاده می شود. این مسئله حکم یک انبار باروت برای عربستان را دارد. حالا با کاهش قیمت نفت دیگر این پول ها تامین کننده نیاز مردم نیست به همین علت عربستان می خواهد برای اولین بار در تاریخ، سیاست گرفتن مالیات از مردم را دنبال می کند و قصد دارد یارانه انرژی را کاهش دهد که موجبات افزایش قیمت ها در این کشور خواهد شد امری که ناخوشایند مردم است و در تضاد با سیاست های پادشاه قبلی ملک عبدالله است. آینده نشان خواهد داد که چه خواهد شد اما من خودم خیلی انتظاری از این اصلاحات ندارم.

واگذاری سهام آرامکو به طرف های بین المللی هم بطور صد درصد مداخلات خارجی در منطقه را بیشتر خواهد کرد این امر در تضاد با سیاست های ایران است و همچنین در تضاد با ناسیونالیسم منابع طبیعی است. آرامکو در ابتدا شرکت آمریکایی و سعودی بود ولی بعدا عربستان تمامی سهام آمریکا را خرید و آن را صد درصد سعودی کرد. حالا دوباره بازگشت به گذشته است. من فکر می کنم این تصمیمات می تواند موجبات اختلافات زیادی در درون سیستم تصمیم گیری های عربستان شود.

ادامه دارد ... .

کد خبر 3680292

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha